و 1

۹ ور اولع وهای

رم رو دی ایس

۱۳۸۱

شریعتی سبزواری» محمد باقر: ۱۳۱۹ -

درباره سخن و سخنوری/ محمد باقر شریعتی سبزواری .- قم : بوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علميُ فم) ۱۳۸۱ . ْ

۶ ص .-(بوستان کتاب قم؛ ۱۱۵۰)

۰ ریال :8 - 202 - 371 - 964 169

فهرست نویسی براساس اطلاعات فیپا .

پشت جلد به انگلیسی : ۷۵ م5۵ عرم2ظ1 عوظ .تیقموده؟ نله هگ »1286 فمصصهطم۱۸

[608۷66۵۵۵۲ 290 ع626بومله ۵۶ 10605 200 کصت0؟ رعلدیامتيمدها فطا] ید5

گرچه این کتاب ویرایش جدید «اصول و مبادی سخنوری» است. اما به جهت تغییر ساختار و حذف و اضافات فراوان و دگرگونی بتیادی در حکم اثر جدید و مستقل می باشد

۱ سخنوری. ۲ . سخنوری - جنبه های مذهبی - اسلام ۳ سخترانی. الف . دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم . بوستان کتاب قم . ب . عنوان .

۴ش ۲ ف/۴۱۲۹ ۲۲ ۸۰۸/۵

۱۳۸۱

0 شابک: ۹۶۴-۳۷۱-۲۰۲-۸ /8 - 371-202 - 964 :151 7 مسلسل انتشار : ۱۹۲۱

دربارة سخن و سخنوری

نویسنده: محمد باقر شریعتی سبزواری

ناشر : موسسه بوستان کتاب قم

(انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی)

یتوگرافی؛ چاپ و صحافی : چاپخانه دقتر تبلیقات اسلامی نوبت چاپ: اول / ۱۳۸۱

شمارگان : ۲۰۰۰

بها: ۲۲۵۰ تومان

حق چاپ برای ناشر محفوظ است

دفتر سرکنزی: قم. خیابان شهدا (صفائبه) بوستان کستاب قم» ص پ ۰٩۱۷‏ تلفن : ۰۷۷۴۲۱۵۵۷ نمایر : ۷۷۳۲۱۵۴ فروشگاه مر کزی (شمار؛ ۱): قم چهار راه شهدا (محل عرضه ۱۳۰۰۰ عنوان کتاب با همکاری بیش از ۱۷۰ ناشر). تلفن ۷۷۴۳۴۲۶ فروشگاه شمار؛ ۲: تهران. خیابان انقلاب. خبابان فلسطین جتوبی؛ کوچه دوم دست چپ (پشن). پلاك ۳/۲۲ تلفن۶۳۶۰۷۳۵ فروشگاه شمار؛ ۳: مشهد. خیابان آية الله شیرازی. کوچه چهارباغ انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی شعبهٌ خراسان» تلفن : ۲۲۵۱۱۳۹ فروشگاه شمار؛ ۴ : اصفهان. خباءان حافظ . چهار راه کرمانی. گلستان کتاب (دفتر تبلینات اسلامی شعبه اصفهان)» تلفن : ۲۲۲۰۳۷۰ نشانی الکترونیک : طاظ:/۷۱/۷ 2۵.060 بو ۱۶۲۷۷۰ ۱۱ :صاظ -1

2- 12000: ۱ ۷۶۷۷۷۷۰۵۵۱۵۵۰

پست الکتروتیک :)200۳066۴6 ۵ حه4ع>0-6-1 )۲5 :۴-9۵۲1

2 6 عناصا۱60 ءتصوادا عظ) در ۳۳۱۱۵۵۵۵

8 شدردانی

ف

از همکارانی که در تولید این اثر نقش داشته اند :

ویراستار : بوذر دیلمی معزی و محمد نقویان .

حروف نگار : راضیه بذرافشان.

اصلاحات حروف نگاری : رسول تاخته .

تفه ارات تنل نیقی ی

کنترل فتی صفحه آرایی : سید علی قائمی .

نمونه خوانی : جلیل حبیبی» سید حسین حسینی؛ شیرمحمدی و محمد جواد مصطفوی .

کتترل نمونه خوانی : عبدالهادی اشرفی .

طراح جلد : محمدعلی سید ابراهیمی .

مسوّول تولید : حسین محمدی .

پی گیر چاپ : سدو فا اه

تابستان ۱۳۸۱

اهدا:

معمار انقلاب اسلامی ایران, که با قلم سخار و بیان جذابش میلیون‌ها انسان را برانگیزانید. و به کلية زبان‌آوران پاک نسهاد و فسقیهان نوآور که امام‌گونه برخاستند و بی‌هیچ واهمه‌ای رسالت‌های الهی خود را بمازگفتند. و آنان که هرگز آزادی و حقیقت و اخلاص را در مسلخ بسیم و طمع» و مصلحت‌بافی‌ها و مدیحه‌سرایی‌ها قربانی نساختند و همچون شمع سوختند و به مردم نور و حرارت بخشیدند آزاد زیستند و آزاد رفتند.

ملف

سخنی با خوانندگان دک ۱۱ پیشگفتار ی ۱۱ انگیزه اصلی نکارش مج من موه مرو مگ وه موی با شم وه ی موه مر و هی هه روگ اه ی یش اتکی ههام ۳۰

رابطة خطابه و علوم انسانی ی رسالت زبان و وی کر و ی هس ی ۲ فن سخنوری کی و یر ۱۱۰ علم خطابه و منطق ی خطابه و روان‌شناسی که و یر ی وت ۲۱ رابطةهٌ خطابه و حامعه‌شناسی ی کر ی ها وک ۱ بیدایش خطابه 1 خطابه در بونان ی و ی وه خطابه در مبان رومیان رز سخنوری در ایران هم کت ور ی و ی ۱ خطابه در اسلام که ی و و ۱۱۲ رشد خطابه در حامعة شیغعی و واضع خطابه کیست؟ و ی ۱۳ عوامل ترقی و تکامل سخنوری و الف) آزادی سیاسی و اعتقادی وت کی ی ی هه ی هت یه ۱۲۰

فت) اشعباق باه زند کي بهتر 7

۸ دربارة سخن و سخنوری

نقش سخن و سجنوری. یر مه ی و

>

ارزش سجن در چیست تک وک یمه جر کرو هک رو ی

تأثیر خطابه در تاریخ و جامعه رورم هخا ری وه و و هی مق میت و مورا موه تک وه و یوس رون بای جع

یط تن و ی موی تور هی کت موی دم ۳۳

انگیزه‌های سخنوری در عصر ما ره

جگونه می‌توان سخنور شد؟ و دی مور تا ی ی هو الف) استعداد ذاتی ی(

مطالمهسخنان ادییان ۳[

)عفر ات و مهن تسد هب و سک ی و ز) آهنگ حذاب و گیرا ی وگ وا وروی ح) معلومات و محفوظات لازم | ط) ایمان به محتوای سخن و ها ور ی از طافت اضتول تدای ماو رس وه ی ک) دقت درگزینش عناوین یک

لسع هنال کت کی ددرا رون وتو مس تهج هگ وه ی م) اطلاعات گسترده و طبقه بندی شده کار سوه هه و ی

بخش دوم: ویژگی‌های علمی و عملی سخنور

ویژگی‌های علمی و عملی سخنور ی( ی

ی ۱۱۱

ک 3 ۲ ۳

یکم -شناخت روحية مستمعان هر ی ۷ خطبه امام 38 در صفین ی ی 199 خطبة عدی بن حاتم کر و دس ی و ۸۱

دوم -کنترل و نظارت فرا گیر ی

سوم -قدرت ارتجال ی اه ۱

چهارم حسن اعتذار ره ۱

تقوای سخن و درمان معایب آن و ی و ی ی وی ی ٩۱۳۵‏

۱ تکرار بی‌مورد حملات رک و ی ۲۱۱۲

۲. شتاب‌زدگی در ادای کلمات یو 9

۲ کت کی زبان ۹ 1[ ۱

۴تبدیل مخارج حروف سس ی تم ای ترس ی ۲

۵ حصر وَرتج ی ی هو ۱۱ راه درمان ی مر ات مه سر سر ۰۱ انواع حصرها ی ۱۲

۶ اطناب و تطویل بی‌ثمر ۰۱

۷ استعانت‌های ناروا ی ۱

توابع خطابه ی ۱۱

محهز شدن به فصاحت و بلاغت 2

شرایط دست یابی به فصاحت وس ی ی را هی تک وک دوم وگ روت ۲ ۳

اقات فصاحت ی ی را ی ی ۱۶۰

بلاغت در سخن و وش و و اک ی ۱

طرق دست یابی به بلاغت ۱۱

بخش سوم: مبادی و علوم بایسته در سخنوری

مبادی و علوم بایسته در سخنوری ری او ی ی ی ۱۱۱ تا ات ۱1 ری وتان 7 ج) علم منطق ی

۰ / دربارة شخن و سخنوری

اقسام برهان ی وی و تا کی هه وش کی امه کب را روم 9 ۱۲ مواد برهان ۹ ی وان ۱۱

دوم جدل و مناظره ها نگ هتم هو وم و هو ی ۱ اشترا ک و امتباز خطابه و حدل ی کر ی ی ۱ ۱۲ حدل و مجادله جیست؟ ۱۱ علل احتیاج به جدل ی ی ۱۱ شرابط محادله ی حدل و محادله در کتاب و سنت ۸ خطرهای محادله ار ی ۱ ترک محادله با حند دسته ی ی هب مجادله‌های نامشروع ۱ مشخضات تیکو ترفن خدال 1 ۱۳ شوه خدال احسن در قرآن و هک ۱۰ فرق حدال و مراء 4 9[ ۱ مراء به‌طور مطلق ممنوع است و ایک هه یی 0

سوم -فن مغالطه 1 انواع مخالطه وس ار و ی یکی 9 مغالطه گران عهد قدیم 4 1[ که ۱ مغالطه در تفسیر قرآن کرک ی ۱

جگونگی عصیان آدم ه ی ۱ نمونه‌ای از مغالطة معنوی ی ۱۱ مغالطه‌های ماتریالیستی 0 هس وش ۱۳۲ نیرنگ‌های مختلف ماتریالیسم ۱۳ 9[ ی

مبادی خطابه جیست؟ 1 وه موم و ی 9 ۱

الف) مشهورات ی وت و دز اه و ۱۱ مشهورات عظام 1 1 مشهورات غیر عظام ی ی ۱

ج) مقبولات و کر ی و ۱۱ تنوع دلیل‌های خطابی ۱۱ ححت‌های خطابی و تاو وه موم و ی هی ی یت ۱/۲ قیاس خطابی و انواع آن ی قیاس تام چیست؟ ی ی ۱2 قیاس مضمر (اضماری) ۱۱ قباس استقرابی هی و وق وا و همم و او و ودب ۱/۳ قباس تمشلی ۸( قباس دو حدی بش ی هه بو که او :۱۱۱ شش کت ها یر ی و ی ۱ شخصات اسلوب خطابی رف هه 5 ی ۱ ۱ اصول کلی اسلوب خطابه رد مه وک ۱ اطتاب جیست؟ ی ۱ اه ان ۱ رکن اول: مقدمه و ۱ هدف از مقدمه ۱ ویذٌفی‌های مقدمه ری ی و ی ی

موارد لازم برای ذ کر مقدمه ۱ مواردغبر ضروری برای ذ کر مقدمه ی ی 39 یک‌سانی بود يا نبود مقدمه. ۱ ۶ ۱۱ ویژگی‌های صوری مقدمه ی ما ای ام ما وم موه با ی ۱

انواع مقدمه وی و مس او وم ی ی ۱۰

رکن دوم: عرض یا طرح موضوع سخن و یکم -وحدت موضوع هی هو و و اه وه 33 ۱۳۰۱۰۱ دوم-ترتیب منطقی مه موه هت یم و و ی ۲۳۱۲ سوم -وضوح معنی و جملات سک و و اس مسا ۲۱۱۱۱ رکن سوم: تدلیل یا اقامة برهان 0[ ۱۳ رکن چهارم: خاتمه ی کی ی ۳ 1۳۱

۲ / دربارهٌ سخن و سخنوری

فرق خطابه و سخن‌رانی علمی (محاضره) تا ی ام تیوک فرق سخن‌رانی و مکالمه ی( مشترکات مکالمه و سخن‌رانی ۳ سخن‌رانی رادیوبی ی ی تک ی

زقصا ان و رو وی ی هه کر رای مرش هم ایهم هن هر ن 16 با وش مهس نروس تفاوت‌های شاعر و خطب و هه جر و بر مر تور عری مد دش رفس کت بیج ما ومع

فرق خطابه با نویسندگی ی(

فرق تدریس رایج و خطابه ره وا سوم نوات مگ هه عاای م ال عم موه تم و رد مریم بو

جرا از کرسی خطابه می‌هراسیم؟ و هه و راه تسلط و اعتماد به نفس اه وت و و یه زا مه مر مگ ید مه مد دی

نکاتی در اعتماد به نفس ک ‏ ه مح تا فده ده و ما چا که موش که هر ی ور

سا دی رم وم ی استفاده از محرکات احتماعی یه که

| ۱ 0

شورانگیزی زوس هک ی ی ره و سس ۱ ۱۵ نقش شورآفرینی در حیات انسان ۲ انسان کانون حب و بغض ..., مور هه و ور و ارو هس هت سس ورس و ۶ ۱۳ ابزارها و شرابط شورآفرینی ( ی کیفیت و ابزارهای شورانگیزی و و وی اه ی ۱۱۰ عوامل و ابزارها 7 جگونگی برانگیختن احساس حب و بخض هه هس یس اه هه هی و ۱ دتعلب کمک‌هاه مدشن ی یه ۱۱ در تحکیم مبادی عقیدتی که شورانگیزی درقرآن

یا یی ۱۳۱۰ دوم -جهاد و حمایت از مستضعفین هشدار و اخطار وت ی و ی و ۰ ۱۲۱ دعوت به وسعت رزق حق ی دعوت به توبه ۹

چگونگی تنسیق و ترتیب سخنرانی ی ی ۱۲۱۱ اصول و روش تنظیم سخن‌رانی ی منابع و ما خذ ی و سا ی ۱۲۱

۱ تعریف به صفات ( ۲ص نت که اما زو و تیه دا رو ای مش کف ۱۲۱۰ ۲. تعریف به انواع اقسام موه ی ۱ مصادر و منابع عرضی هی کی هک ی اش ای تمه ۱۳

کیفیت سخن پیوندی کی اش و رو وس ی ای ام ی ی هی ی مهن یو ۱۸۱۲۰(

آداب سخن‌رانی 7 ی( اقدامات سازنده بیش از سخن‌رانی اه ری ی ی و 0 ۱۱ وضع محیط ۱۰۱ سخن سرابی و وی کی و اس هی ی ی ی هس وی ۰۱ ۲ مروری دیگر بر تنظیم سخن‌رانی رش فیس تم و کی توص ۱۲۰۱۵

جگونگی تنظیم سخن‌رانی ۱

۴ / دربارةٌ سخن و سخنوری

عوامل هفت کانة سخن بیوندی ی ۱۲ اجتناب از ترا کم مطالب و هو ی 3 ۲ نکاتی در خاتمه وهای رخ ی جک ترف رتیت وی ری و ی سح مد یج وا ی مه وا کب دس هم ۳۰۳

اقسام سخنوری ۱ متافره ی وم و ۱۲۳۰۲ هه ی ی و ۱۲۱۱۱۱ مشاوره ویو وی کم تعاس سا ایس وی ار سس باس میتی ی مشاورات 8 ی خوبی و بدی‌های متداول | منافرات ی که ی ی ۳ ۲ مشاحرات ره ها اه ی ی مه ۲ انواع سخن‌رانی در زمان فعلی ی هه اه و وم و رامش ۲۱

۱ اطلاع رسانی ی و و ۱۲۰

۲ اقتاع بدون ترغیب | ۳.ترغیب وتحریک. و وس بت ۰ ۲۱ یم پیوندهای ملی و مس یو هه و مروت ی ۲۱۱ خطب تفریبحی و

۲ سخن‌رانی در تودیع تک ی ی کم ۱۳۱۱۲۱۰ سخن‌رانی توحیهی ۵ 9 هک و وهی ۱۱

انواع سخن‌رانی از دیدگاه ارسطو ۱۰ کهن‌تر ین تقسیم هک و ۱۰ نقدی بر تقسیم ارسطو اک موی ۱۳۰۱۳ تقسیم حدید ای کی هی یت ۵ ۱۲۱ ققانشی معشست؟ ۵ ۲۱

شرابطظ سخنور سیاسی ری عجرم 3 سم ون مه ی موه و ما ۱۰۱۱/۱ ویژگی‌های خطابهٌ سیاسی ت روز کر موز مکی وا مس ۲ خطة قضابی ی کی مه ۱

خطبهٌ کیفر خواست و قضا در اسلام ی سخن‌رانی وکیل مدافع وم وشات و هت ۱۰ مشخصه‌های وکیل مدافع ۳ ۷ ۳ شرابط خطبهة دفاعبه یور و مه یه مس ۲۱۱ خطبهٌ تابین (فاتحه) ی بخطیه احتمااعی (حفلی) ی خطابه رزمی رز کی دص مهو کرو سر اه موم وتا ۱ اقسام خطبه‌های رزمی ی ویژگی‌های خطابة رزمی و شرابط موفقیت نخطبه‌های رزمی ی( اه وه اشت‌ها ممو قت تسا یا ی ۱۱ خصوصیات سخنور نظامی و خطابة دینی: اسیب‌ها و موفقیت‌ها ی ع ۵ ۲ اهمیت تبلیغ در اسلام ی ۲۳ برتری‌های خطابه دینی ۱ اهداف تبلیغ دینی و ی ۱۱۵ شرابط خطیب دینی ی مشخصات واعظان دینی ی اقسام خطابه‌های دینی ۱۱ یکم - خطابه حدلی کر وه وس وهی سم اس سا و | ۱۲

دوم خطابه تعلیماتی (آموزشی) ۹(

سوم - خطابه برای تقویت ایمان ی ۲ که تم ی آفات از ناحه گوینده اس ام که وم ری هه هی ی ۱ افات برونی و هی او و تیرومام مور هک هه ۵ ۲۰۱۲ اقات درونی ی( وت مر رای ون ۱ 0[ اولتسلط کامل بر موضوع و کر ۱۱۰۱۰۱

۱۶ / دربارة سخن و سخنوری

سوم-ثنوع و نوآوری و متناسب کردن با ذوق و سليقةٌ مستمعان جهارم -روانی و سادگی و نثر زیبا و ی کپ موی رک مور وش ی جر

هشتم-هم‌آهنگی آهنگ و محتوا با جنبة ظاهری 3 نهم - توجه به زمان سخن‌رانی 9(

یازدهم -رعایت اصول اخلاقی در سخن‌رانی ها دی با بای

سخن‌رانی آموزشی ما رک ی

حنه‌های مختلف روش سخن‌رانی........ که

کاربردهای ویژه روش سخن‌رانی ی ی آمادکی برای سخن‌رانی مر ری مد ما

ه) میزگرد ی کعو و تس ی ی

سخنی با خوانندکان

کتابی از این جانب تحت عنوان اصول و مبادی سخنوری در گذشته دو مرتبه جاپ و انتشار یافت. با تمام کاستی‌هایی که داشت با استقبال قابل توجهی رو به روگردید که این اقبال بی‌شک از نیاز ضروری حامعةّ مبلغان حکایت داشت بدین جهت نسخه نایاب شد.

از این رو تصمیم گرفتم که به گونه اساسی ساختار کتاب را تخیر داده و به تجدید نظر اصولی بپردازم چرا که اصلاحات بنیادی تجدید نظر مجدد و تنظیم نوین را می‌طلبید, بدین جهت بعضی از بخش‌های کتاب حذ ف گردید و فصول جدیدی بر آن افزون شد. اصول تنسیق مراعات گردید. کار بسیاری روی آن صورت گرفت. امید است برای فضلای حوزه و دانشگاه سخنوران نام‌بردار و مبلغان عظام. علاقه‌مندان به قواعد گفتگو و دانشگاهیان و كلية کسانی که مایلند استعداد سخنوری خود را پرورش دهند یا با قواعد سخن پردازی آشنا شوند سودمند باشد.

با وجود بازنگری عمیق از همه خوانندگان ارجمند و سخنوران اندیشمند و نکته‌پردازان فاضل

قم صندوق پستی ۱۹۷ - محمدباقر شریعتی سبزواری

«رَبٌ اشرح لی صَذری * و یسرلی آمری * واخلل غقدة من لسانی * یتهُوا قولی 6 ۱.

حمد و سپاس پروردگار را سزاست که آدمی را آفرید و به نعمت نطق و بیان مجهز و مفتخرش ساخت. قرآن محید راء که کتاب هدایت بخش و انسان ساز است. به وی آموخت و این اعحاز قاهر و غالب را از جنس کلام و سخن قرار داد تا در تمام اعصار و قرون» عظمت و جاذییت خود را حفظ نماید و همواره سرود «هَلْ من مُبارز» برآورد. فصیحان و ادیبان را در تمام اعصار و قرون به مصاف فراخواند و فصیحان و بلیغان از آن عصر تا کنون و برای همیشه. از آوردن کوجک‌ترین سوره ( کوثر) ناتوان ماندند و

در برابر عظمت قرآن شاهکارهای ادبی و معلقات خود را سوزاندند یا ینهان ساختند.

اشعار جاهلبه بسوزانی گر بشنوی فصاحت قرآن را

در اهمیّت این کتاب کلام آسمانی همین بس. که مستکبران جهان و دشمنان اسلام از دیر باز همواره بودجه‌های سرسام آوری بر ضد اسلام مصرف و خسارت‌های مالی و جانی فراوانی را تحمّل می‌کردند و می‌کنند. ولی هرگز, جرأت مقابلة به مثل را پیدا نکرده‌انده چه در مقام آزمون, پیشینیان کفر پيشة آنان رسوایی بار آورده بودند و تکرار اشتباهات را دیگر مصلحت نمی‌دانند! سردمداران کفر جهانی سلمان‌رشدی‌ها را مبعوث نمودند تا آیات شیطانی بنگارندکه با فتوای توفند امام راحللب این توطثه نیز به شکست انجامید. جرا عرب‌های مسیحی بهودی, ماتریالیستی و یا کسانی که عمری در فن ادبیات عرب

و معانی و بیان غور و قله‌های بلند فصاحت و بلاغت را فتح نموده‌اند به مبارزه ادبی و فرهنگی قرآن

۱ طه (۲۰) آبات ۲۸-۲۵.

۰ / دربار؛ سخن و سخنوری برنمی‌خیزند تا برای همیشه خط بطلان بر مکتب اسلام بکشند با این که قرآن پس از تحدی با کمال صراحت اخطار و انذار می‌کند: فان لمتفعلوا و آن تفعلوا فاقوا ار اتی وْوذها لاس و الْحجارة أعدّث للکافرین)ه:۱ اگر به مصاف نیامدید و یارای مقابله پیدا نکردید که هرگز نمی‌توانید به جنگ قرآن مجید بیایید یس از آتش سوزنده و کوبندهٌ خداوند حبا رکه آتشگيره آن انسان‌ها و سنگ‌هاست و برای کافران آماده

شده بترسید خود را ا زگزند کیفر و عذاب الیم حفظ نمایید که هلاک و تباه خواهید شد).

مولوی خوب سروده است: تا قسامت همی‌زند قرآن شذا کی کتر هل را فشتقهافتدا خودبه دیدید ای خسسان زمن که شمابودید افسانه نه من

مصطفی را وعده داد الطاف حق ۱ ۱ ۳0 ۲

درود بیکران بر خداوندان سخن و فرمانروایان فصاحت و بلاغت. مظاهر عالی عصمت و طهارت محمد و آلش باه آنان که عالی‌ترین شیوةٌ سخنوری را به ما آموختند و از تاریکی‌های جهل و غوایت نجاتمان بخشیدند و گوی سبقت را در میدان فصاحت از همکان ریودند. و سلام بر خاتم اوصیاء احیا گر «جوامع الکلم» منجی مغضوبان و مستضعفان زمین, گسترش دهندهٌ عدل و داد کوبنده ستمگران» پااک‌کنندة جهان از مظاهر ظلم و جنایت و جهل و غوایت خورشید ولایت مهدی

او رت جح و ۰ ۱ ی ی را ۰ مر «اللهم [نا نرغب اليك فی دوّلة كريمَة نعز بها الاسلام و

انگیزه اصلی نگارسش ابراد فرمودند. اظهار داشتند؛: «علمای حوزه‌های علمبه خطیب ترتیب کنند». پیرو این فرمان.

دفتر تبلیغات اسلامی حوزء علمية قم بر آن شد که آموزش فن خطابه را در حوزه رایج سازد. در اين راستا

۱ بقره (۲) آبه ۲۴.

از استاد سخن, آقای فلسفی دعوت به عمل آمد تا هفته‌ای یک بار به قم شرفیاب شده و گروهی از فضلا را آموزش دهند.

جلسات پر بار و سودمندی منعقد شد لیکن تداوم پیدا نکرد. دفتر مجدداً تصمیم گرفت که جمعی از سخنوران فاضل را برانگیزد تا جزواتی به عنوان آموزش سخنوری تدوین نمایند که در نهایت توفیق نصیب این بنده شد و متجاوز از سی جزوه تألیف و درا کثر مدارس حوزهٌ علمیه و دفتر مورد افاده و استفاده قرار گرفت.

اکنون پس از تغییر ساختاری و حذف و اضافات فراوان و دگرگونی بنیادی, که نام جدیدی را ایجاب می‌کرد به محضر فاضلان و دوستداران گفتگو و سخنوران و نوآموزان سخنوری تقدیم می‌دارم. بر خواننده پوشیده نیست که این مجموعه با این ساختار تازه کتاب جدیدی است که به رشتة تحریر درآمده است. امید اس تگامی کو جک در راستای روش تبلیغ باشد. این کتاب منعکس کنندة تجارب ممتد سخنوران سلف و استادان فن خطابه از هر امّت و ملت است. در این مجموعه از راه و رسم سخنوری در قرآن و کلمات معصومان نیز سخن رفته است.

نمونه‌هایی از خطبه‌های امیر سخن و بیان» امیرممنان لد و فرزندان گران‌قدر و اصحاب با وفایش به عنوان شواهد عینی» آورده شده است.

در هر بخشی سعی شده است که یس از تشریح موازین خطابه نمونه‌های عینی و عملی آن خاطر نشان شود. امیدوارم مورد بهره‌وری عالمان گران‌سنگ و خطیبان متعهّد قرار گیرد.

در خاتمه از همه سخنوران نام‌بردار و سخن سنجان نامدارو خوانندگان فاضل و هشیار و صاحبان قلم و اندیشه و افکار استدعا دارم که از نقد و انتقاد و رهنمودهای لازم دریغ نفرمایند, تا در جاپ‌های آینده

مورد استفاده قرار گیرد.

رابطة خطابه و علوم انسانی

رابطة خطابه و علوم انسانی

رسالت زبان

زبان در دمان شمشیر قاطعی است که می‌تواند ابزارهای باطل را همچون عصای موسی فرو بلعد و سیمای حقیقت را از زیر پرده‌های سیاه جهل و ابرهای متراکم زور و زر و تزویر بیرون آورد. بزرگ‌ترین سلاح هدایت پیامبران» قدرت بیان بود تا آن جا که حضرت موسی دعا می‌کند: «بارالها! به من شرح صدر عنایت کن و امر هدایت و رسالت ارشاد را آسان ساز و عقده و مانع را از زبان من بردار تا بتوانم با پیانی فصیح و روشن هدفم را به دیگران تفهیم نمایم و برادرم هارون را در امر رسالت تبلیغ یاور و شریک من قرار بده. او از نظر بیان از من فصیح‌تر است.» پس فصاحت نوعی کمال و هنرمندی به شمار می‌رود که اگر در راه خدا ومصالح جامعه به کار رود می‌تواند حماسه‌های بزرگی بیافریند. زبان و کلام ترجمان روح

و اندیشه آدمی است. به گفته مولوی:

دو دهان داریم گویا ه مچو نی یک دهان پنهانشث در لب‌های وی دمدمهة این نای از دم‌های اوست های و موی روح از هیهای اوست محرم این هوش جز بیهوش نیست مرزبان را مشتری چون گوش نیست تو چو عقلی ما مثال این زبان این زبان از عقل دارد این بیان

بنابراین زبان. مفسر ما فی الضمیر و مبیّن محتویات عقل و ترحمان احساسات و ادرا کات بشری است. اگر زبان به فصاحت کلام و بلاغت بیان مزین گردد آن‌گاه می‌توان به شیواترین و رساترین وجه مقاصد خود را به دیگران رساند و فرهنگ جامعه را به‌طور تصاعدی

۶ / دربارٌ سخن و سخنوری

بالا برد. قلم و بیان نقش مهمی در حیات بشر بر عهده داشته‌اند. حکیم نظامی در این زمینه اشعار نغزی دارد:

و ‌‌ و ت۳ ۰ ۰ ۰ ۳ ۳۹ ۰ عم ۰ جسنبش اول که قسلم برگرفت حرف نخستین ز سخن در گرفت پبردء خلوت جو در انداختند حلوت اول بسه سخن ساختند بل عرشند سخن پروران باز چه مانند به آن دیگران پرده رازی که سخن پروری است پرتوی از سايةٌ پسیغمبری است ان که در این پرده نواییش هست خوش‌تر از این ححره سراییش هست

هر که علم بر سراین راه برد گوی ز خورشید و تک از ماه برد

فن سخنوری

سخنوران و فیلسوفان معتقدند فن خطابه همچون دیکر فنون و علوم بشری» اصول و ضوابطی دارد که هر کس بتواند بیاموزد و با دقت کافی» اصول و قواعد آن را به کار بکیرد «خطیب» شمرده می‌شود.

بنابراین, آیین سخنوری مجموعه‌ای از مسائل و قواعدی است که انسان با آن راه‌های تأثیر و اقناع و طرق ترغیب و تحریک شنوندگان را می‌آموزد. در این علم. راه‌های تأثیر سخن و عوامل اقناع و صفات اکتسابی و طبیعی خطیب تحلیل و مشخص و اسلوب خطابه در برابر اسلوب‌های شعری. ادبی و علمی نیز بررسی می‌شود و شخص می‌تواند با آموختن این فن استعداد خود را به فعلیّت برساند. البته با کاربرد این قواعد انسان سخنور می‌شود نه به مجرد دانستن فنون سخنوری.

بسیارند افرادی که دستور زبان و با منطق را می‌دانند. ولی نمی‌توانند مقاله‌ای صحیح بنویسند. یا درست تکلم کنند و یا منطقی بیندیشند.

گفته شده ارسطو واضع فن خطابه. خود خطیب نبود. پس همان‌گونه که مجرد یادگیری علم نحو انسان را ادیب نمی‌کند دانستن علم خطابه نیز آدمی را خطیب نمی‌سازد. چنان‌که علم اخلاق نمی‌تواند برای نویسندهٌ کتب اخلاقی و آموزگاران علم اخلاق» سلوک عملی بیافریند» مکر آن که خود بدان دستورها عمل کنند. پس انسان با آموختن فن خطابه و نیز با

بخش یکم: رابطة خطابه و علوم انسانی / ۲۷

تمرین و ریاضت مکرر می‌تواند سخنور شود. این علم» همچون نور افکنی است که راه‌ها را روشن می‌کند؛ ولی انسان را بر دیدن و رفتن مجبور نمی‌سازد تمام علوم طبیعی از این دسته‌اند و ثمرهةٌ آنها در مقام تجربه و آزمایش عملی روشن می‌شود.

خطابه با بعضی از علوم ارتباط تنکاتنگی دارد که در ذیل می‌آوریم:

علم خطابه و منطق

هنکامی که در قرن سوم هجری. کتاب خطابة ارسطو به عربی ترجمه شد گروه کثیری از فلاسفه» علم خطابه را مکمل علم منطق به حساب آوردند. همان‌طوری که ریاضیات و طبیعیات را هم از قسم فلسفه می‌دانستند. آنان در واقع فلسفه را به سه قسم تقسیم کردند: فلسفة اولی. وسطی و سفلی. آن‌گاه به تدریج فلسفه اولی از آنها جدا شد و استقلال خود را بازیافت.

ابوعلی سینا در شفا خطابه را از اقسام منطق برشمرد. پس از وی» این عقیده هم‌چنان استمرار داشت تا در عصر اخیر. علم منطق را در قیاس و انواع و ادوات آن تین بسا تخزن: البته فیلسوفان گذشته. بی‌جهت خطابه را جزو منطق نمی‌شمردند؛ زیرا در کتاب خطاية ارسطو از حد و رسم و دلیل سخن می‌رود و این که قیاس خطابه چکونه ساخته و از چه چیز . تشکیل می‌شود؟ و چه نوع تصدیق در خطابه مطلوب است؟ طرح این‌گونه مسائل در خطابه. رابطهٌ تنگاتنگ آن را با علم منطق روشن می‌سازد. به علاوه اکثر قوانین خطابی» در مبادی و مقدمانش به منطق متعی است.

منطق جدید نیز فقط از معیارهایی که ذهن را از خطا باز می‌دارد بحث نمی‌کند. بلکه دربارة امیال نفسانی و خاطرات روحی, علل و اسباب اشتباهات ذهنی. تسلسل خواطر تداعی معانی و نظایر اينهاء که خطیب را در ایفای رسالت یاری می‌رساند. نیز به گفتگو می‌پردازد. به همین دلیل ضروری‌ترین و بایسته‌ترین علم برای خطیب علم منطق است که مانند حساب و هندسه از یک گروه و خانواده است.!

۱ .ابن زهره. الخطابه. ص ۷۰

۸ / دربارة سخن و سخنوری

خطابه و روان‌سناسی

رابطهٌ فن خطابه و روان‌شناسی نیز بسیار روشن است؛ زیرا سخنور نمی‌تواند شنوندگان را «اقناع» و «ترغیب» نماید؛ مگر این که بتواند عواطف و احساسات آنها را بر انگیزاند و با زبان احساس, با آنان سخن بگوید و این امر امکان ندارد حز این که انسان؛ عوامل محرک اشتیاق را بشناسد و روحیات شنوندگان را بداند و با خصلت‌ها و صفات آنها آشنایی پیدا کند. رسیدن بدین هدف به گونة منطقی جز از طریق روان‌شناسی مقدور نیست. همان‌گونه که روان‌شناسی پايةٌ علم تربیت است. ستون فنْ سخنوری نیز هست؛ زیرا این دو فن, انسان را با وسایل اقناع و ابزارهای تلقین و تأثی آشنا می‌سازند؛ منتها در علم تربیت کودکان و نوجوانان اقناع می‌شوند؛ ولی خطابه. بزرگ‌سالان و جوانان را تحت تأثیر قرار می‌دهد؛ برای این که بزرگ‌سالان راه و رسمی که انتخاب کرده‌اند به سادگی رها نمی‌سازند و اثریذیری آنان کمتر است از این رو راه نفوذ در دل آنان مشکل است. به همین دلیل علم خطابه با روان‌شناسی ارتباط محکمی دارد؛ چون باید قوانین خطابه با اصول روان‌شناسی هم آهنگ و متناسب باشد. بلکه باید طرق نفوذش را از قواعد روان‌شناسی بگیرد. این نوع موازین و معرفت‌ها برای خطیب مفید است و خطیبان با این ابزارها می‌توانند با تمام طوایف و

گروه‌ها برخورد نمایند.

رابطةٌ خطابه و جامعه‌شناسی

خطیب باید جامعه شناس تجربی و اکتسابی باشد؛ زیرا با خامعه سر و کار دارد تا آن جا که فارابی می‌گوید: اگر سخنور بخواهد با حسن سیاست به مقصد و هدفش برسد باید از ماهیّت جوامع و گوناگونی فرهنگ‌ها و اخلاق و هم‌چنین تضادٌ حالات ملل, آگاهی داشته باشد. افلاطون گفته است: برای هر چیزی حقیقتی و برای هر زمانی طریقتی و هر انسان دارای طبیعتی است که از ویژگی‌های اوست. پس باید رفتار انسان با دیگران مطابق خلقیات آنها باشد و در امور اجتماعی و علمی حقیقت مطلب را بخواهد و با حرکت زمان حرکت کند وگرنه شکست می‌خوود.!

۱ همان ص ۰۱۱

بخش یکم: رابطة خطابه و علوم انسانی / ۲۹ سخنور جامعه شناس و آگاه به فرهنگ زمان می‌تواند با هر طبقه‌ای حقایق را مطابق فرهنک آنها بازگو سازد. پس باید قوانین اجتماعی با نوامیس خطابی منطبق باشد. زیرا خطیب باید جامعه را اقناع و ترغیب نماید و بی‌گمان اقناع و ترغیب با اصول خطابه تأمین می‌شود و اصول خطابه نیز از جامعه و روحیات انسان‌ها به دست می‌آید. این سه علم (منطق روان‌شناسی» جامعه‌شناسی) اصلی‌ترین ابزارهای علم خطابه است. قوانین خطابه از این علوم نشأت یافته و اسلوب سخنوری از اين منابع مایه گرفته است. البته یک سلسله علوم دیگری نیز برای تکمیل سخنوری لازم است؛ ولی جنبة فرعی دارد که در

مباحتثت آتی بدان اشاره خواهد شدك.

پیدایش خطابه

از بدو پیدایش بشرء خطابه نیز به صورت ابتدایی و ساده وجود داشته است و لذا نمی‌توان زمانی برای آغاز آن مشخص کرد؛ به عبارت دیکر از آن زمان که مردم به حکم غریزة اجتماعی زیستن, یک حاگرد آمدند و آن جا را وطن اتخاذ کردند و با یک زبان به مکالمه و تفاهم پرداختند. با فن خطابه نیز آشنا شدند. از یک طرف جلب منافع و تجاوز به حدود و حقوق یکدیک باعث بروز اختلافات شد و از سوی دیگر. حس دفاع و صیانت از حدود و حقوق خود و دیگران موجب گردید که آنان به دفاع برخیزند. جلب عواطف و کمک‌های دیگران بدون فریاد و حماسه سرایی امکان نداشت و حتی نمایندگانی بر می‌گزیدند تا با بیان بهتری مقاصد قبایل و طوایف مظلوم را به کوش دیگران برسانند. وکلای مدافع سعی می‌کردند به گونه‌ای صحبت کنند که رحم و مروت و عواطف مخالفان را برانگیزانند و زشتی ظلم و تجاوز را به وجدان آنها برسانند. به علاوه رقابت در دست‌یابی به قدرت نیز ایجاب می‌کرد افراد را به سوی خود جذب کنند و بر نفوذ و سلطهة اجتماعی و اقتصادی خود بیفزایند. بنابراین. عوامل مختلفی در ظهور سخنوران وجود داشته و دارد. علاوه بر این که پیدایش سخنوری را هم‌زمان با ظهور تمدن‌ها. فرهنگ‌ها و هم‌گام با تکامل انديشه و زبان باید جستجو کرد و تا آن جا که تاریخ نشان می‌دهد. دانشمندان از قرن پنجم قبل

از مبلاد مسیح, به سحنوری» جونان فنی مهم و رایج توحه داشتند و بونانیان در این زمنه

۰ / دربارة سخن و سخنوری

بر دیگر ملل پیشی‌گرفته بودند. بونان قدیم موقعیّت ویژه‌ای از لحاظ طرز:حکومت و ایا ی ملت در انجمن‌های ملی گرفته می‌شد و بالطبع کسانی می‌توانستند به مقام وکالت انجمن‌های ملی و یا قضایی برسند که علاوه بر دانایی و هوشمندی در سخنوری نیز یواست و زین ارو ناش ان با فترات یزان دای شون را کیک ر ازسان ده دفاع کنند.

این امر موجب شد مردان دانش و سیاست برای فن بیان اهمیتی فوق العاده قائل شوند و آموختن اين فن را جزو برنامه‌های تعلیماتی فرهنگ کشور خود قرار دهند و کتاب‌هایی در این موضوع تدوین نمایند. که می‌توان بخشی از تحقیقات افلاطون (۴۲۷- ۳۴۷ ق.م) و یکی از تألیفات ارسطوء فیلسوف شهیر (۳۸۴- ۳۲۲ ق.م) در فن خطابه را شاهد آورد. در اين دو کتاب اصول و قواعد فن سخنوری بررسی شده است.!

در اواخر قرن پنجم قبل از میلا جماعتی از اهل نظر در یونان پیدا شدند که در راستای جستجوی کشف حقیقت گام‌های برجسته‌ای برداشتند و شاگردان خویش را در فن جدل و مناظره پرورش دادند تا در هر فرصت به خصوص در مشاجرات سیاسی بتوانند بر خصم غالب شوند. این جماعت به واسطةّ قدرت کلام و تبحر در فنون مختلف که لازمة معلمی و سخنوری بود به «سوفیست» یعنی دانشمند معروف شدند و چون برای غلبه بر خصم در مباحثه به هر وسیلة متشبت می‌شدند به تدریج لفظ سوفیست. که ما آن را سوفسطایی می‌گویيم» از مفهوم دانشمند به معنای سفسطه گر تنزل و تبدل پیدا کرد و درباره آنها معروف شد؛ زیرا آنان اهل جدل بودند و بدین سان شیوة برخورد آنان «سفسطه» نامیده شد. افلاطون و ارسطو در تقبیح سوفسطاییان و رد گفتار آنان بسیار کوشیدند. به هر حال» مردم یونان به سخن زیبا و استوار اهمیت می‌دادند و مقام شامخی را برای سخنوران قائل بودند. این امور سبب گردید که خطبای بزرگی ؛ چون سولون (۶۴۰ - ۵۸۸ ق.م)» پرپلکس (۴۹۴ - ۴۲۹ ق.م)؛ ایشوکرات (۴۲۶ - ۳۸۸ ق.م)؛ دموستنس (۳۸۵- ۲۲۲ ق.م) و...

۲ . محمد معین. فرهنگکك فارسی ح ۵ ص ۸۲۴: محمد علی فروغی. سیر حکمت در ارویا.

بخش یکم: رابطة خطابه و علوم انسانی / ۲۱

به وحود آیند که هر کدام از اين مردان سحن» بر کتعتن خواندنی دارند. به ویژه دموستنس

9 ۰ ثِ- ۳0 0 1 ۰ ۳ ۱ که از وی سخن‌رانی‌های شیوا و متعددی در تاریخ سخنوری بر جای مانده است.

خطابه در یونان

پیش از این که به تحول و ترقی خطابه در یونان بپردازیم باید بگوییم جنگ بین دولت‌ها و ظهور انقلابات سیاسی و اجتماعی و دینی در بین ملت‌ها از یک سو و هم‌چنین خشم عمومی ملت‌ها از یک نظام سیاسی و اجتماعی؛ به اضافه عشق تودهٌ مردم به آزادی و رهایی از چنگال استعمارگران و اوضاع فلاکت بار اقتصادی و اجتماعی از مهم‌ترین عوامل پرورش هون تايه ات زیاس رات ور سترهای شاشی: ارادی‌خواهان زا ماش کیها وجدان عمومی را از طریق قلم و بیان بیدار سازند. استقبال و هیجان انسان‌ها از یک شعر فیلم. مقاله و خطابه‌های انقلابی, بی‌گمان استعدادها و اشتیاق‌ها را تشدید و شکوفا می‌سازد و سخنورانی نیرومند و شاعرانی حماسه آفرین و هنرمندانی پر توان را در چنین شرایط می‌پرورد. پیدايش خطابه در یونان نیز از اين عوامل بر کنار نبود. تا قرن دهم پیش از میلاد نامی از خطبای بونان نیست؛ ولی پس از آن سخنوران نام‌برداری پیدا شدند.۲ در قرن پنجم قبل از میلاد با ظهور سوفسطاییان اختلاف ملکی و منازعات مالی شدیدی پدید آمد. برای حل اختلافات ملکی محا کم پر جمعیتی تشکیل می‌شد و سخنوران به صورت وکیل مدافع داد سخن می‌دادند به‌طوری که در این دادگاه‌ها گاهی ستمگران. مظلوم و ستم‌کشان. ظالم معرفی می‌شدند!

از سوی دیگر فلاسفه نیز گرفتار تضاد آرا و نظریات بودند. در این میان تعدادی دچار بحران روحی شدند و راه سفسطه را پیش کشیدند و گفتند جهان خواب و خیالی لش ایستتا و غیر از انسان و کلام و فکرش چیزی وجود ندارد و هر نظریه‌ای ممکن است هم حق باشد و هم باطل و یک شخص نیز ممکن است ظالم باشد و در عین حال مظلوم تلقی گر دد! ۱ برای آشنایی با سخن‌رانی‌های دموستنس. ر. ک:» محمد علی فروغی؛ آریین سحنوری: ج ۲.

۳ . مشهورترین سخنوران عبارتند از: ۱ -سولن قانون‌گذار مشهور آتن و مصلح آداب و عادات اجتماعی یونان؛ ۲ -بی سیس

ترات» رقیب سولن.

9 / دربارةٌ سخن و سخنوری

در چنین موقعیتی وکلای مدافع دفاعیات خود را با رعایت موازین سخنوری می‌نوشتند و قرائت می‌کردند و فیلسوفان نیز برای تثبیت عقیده و بطلان نظریات دیکران به شکل خطیب در محافل علمی ظاهر می‌شدند و در نتیجه آیین سخنوری در آن عصر به شکوفایی چشم‌گیری نایل شد.۱

خطابه در میان رومیان

پس از یونان» روم کشوری بود که به فن سخنوری اهمیت فراوان می‌داد. قرن دوم پیش از میلاد دورهٌ عظمت و قدرت رومیان است. این ملت به واسطهٌ آمیزش با مردم یونان, تمدن و حکمت را از آنان اخذ کرد و حکومتش همانند یونانیان. ملی بود. یکی از معروف‌ترین خطبای روم.کاتن است که مردی حکیم بود و در نیمه اوّل قرن دوم پیش از میلاد می‌زیست

و دیگری سیسرون بود.

سخنوری در ایران

از وضع سخنوری در ایران باستان اطلاع چندانی در دست نیست. تنها از اشاراتی که بعضی از نویسندگان و مورخین غیر ایرانی به ویژه مورخین یونان نظیر هردوت و گزنفون از وضع اجتماعی ایران در کتاب‌های خود بیان کرده‌اند فهمیده می‌شود که در ایران قبل از اسلام؛ سخن‌رانی از طرف پادشاهان و سرداران در مقابل لشکریان معمول بوده و بعضی از موبدان نیز خطابه‌های مذهبی را در اعیاد و جشن‌ها و مناسبت‌های دیکر در معابد و آتشکده‌ها اراد می‌کردند. ۱

در تاریخ ایران باستان کسی جز بزرگمهر به سخنوری معروف نیست و فردوسی در قسمتی

از شاهنامه‌اش که به نام بزم‌های هفت گانه انوشبروان ۱ چنین می‌سراید:

۱ سخنورانی که در قرن پنجم در یونان ظهور کردند عبارتند: از پریکلس که از علما و خطبای بزرگ و نخستین کسی است که در فن خطابه مشهور شد و مدت جهل سال در آتن فرمانروایی کرد.

۲ .این بزم‌ها محالسی از موبدان و بزرگان بود که در حضور شاه ساسانی ترتیب می‌یافت و حکیمی. دقیق‌ترین نکته‌های اخلاقی را به صورت گفت و شنودهایی با شاه و حاضران در مجلس بیان می‌داشت و ضمن این گفتارها به شرایط سخن ارزنده و بلیغ نیز اشاراتی می‌کرد.

نخستین چو از بند بکشاد لب دسر کت روشین تزوان کی کسی را که مغزش بود پر شتاب چوگفتار بیهوده بسیار کشت ز دانش چو جان تو را مایه نیست چو باید که دانش بیفزایدت به گفتار خوب از هنر خواستی چو گویی همان گو که آموختی زبان در سخن گفتن آژیر کن سخن‌ها سبک گوی و بسته موی

بخش بکم: رابطةٌ خطابه و علوم انسانی | ۲۳

به یزدان ستودن هنر داد لب که کوتاه گوید به معنی بسی فراوان سخن باشد و دیر یاب سخن‌گوی در مردمی خار گشت به از خاموشی هیچ پیرایه نیست سسخن ی‌افتن را خرد بایدت به کردار پیدا کن آن راستی به آموختن در جگر سوختی خرد را کمان زو زبان تیز کن مکن خام گفتار با رنگ و بوی...

با وجود آن که نکته‌های مزبور را بدون تردید باید از تراوشات فکری حکیم بزرگوار

خطابه در اسللام

با ظهور آیین اسلام بین خطابه و دین پیوند تنگاتنگی پیدا شد؛ چرا که فن سخنوری هنر مطلوبی بود که می‌توانست در خدمت این مکتب فکری و فرهنگی قرارگیرد؛ همان‌گونه که از این رمگذر به جنگ و ستیز با اسلام آمدند و این نوع جنک تبلیغاتی هم‌چنان ادامه دارد و به ین و برکت خطیبان شجاع و آگاه» تبلیغات دشمنان اسلام تا کنون خنثی و بی‌اثر بوده است.

آیین اسلام در تکامل فن خطابه» نقش مهمی داشته و خطیبان زبردستی را در دامن خود پرورش داده است؛ زیرا اولأ شخص رسول اکرم سخنوری فصیح وبلیغ بوده و فرمود: «من فصیح‌ترین آفراد عربم». به علاوه قرآن کریم به صورت عالی ترین سخن و کلام بر قلب پیامبر نازل شد؛ به‌طوری بر فصحای عرب غلبه نمود و آنان ناگزیر شدند. اشعار و مقالات خود را

از دیوار خانه کعبه بردارند. فرهنگ قرآن خطیبانی هم‌چون فخر رازی. خطیب مصری؛

۳ / دربار سخن و سخنوری

ست تخمال اس ادا افش کشت ارسلان» فلسفی. اشراقی. امام امت و صدها سخنور هنرمند به وجود آورد. در کتاب جمهرة خطب العرب شاهکارهای خطبا از جاهلیت تا بعد از ظهور اسلام گرد آمده است. انسان منصف هنگامی که بدان خطبه‌ها می‌نگرد. مشاهده می‌کند که خطبه‌های دوران جاهلیت نوعاً ساده و بسیط بوده است؛ ولی خطبه‌های پیامبر و حضرت علی38 در نهج الب لاه از مضامین بلند اخلاقی, معنوی و اجتماعی مشحون است. بدون شک با ظهور اسلام خطابه جهش و تکامل محسوسی پیدا کرد. قران کریم. که به خظابیات از شانز یر ها یه اندی را داق‌شرت تحول ایحاد کرد که در توصیف آن می‌فرماید: #الّه نژل ات الحدیث کتاباً متشابهاً مثانی تقشعرٌ منه ۹ الذین یخشون ریّهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم ٍلی ذکر اله6ه:! خدا زیباترین سخن را [به صورت ] کتابی متشابه. متضتّن وعده و وعید. نازل کرده است. آنان که از پروردگارشان می‌هراسند. پوست بدنشان از آن به لرزه می‌افتد. سپس پوستشان و دلشان به یاد خدا نرم می‌شود. در جای دیگر اهمیت و جایگاه رفیم خطابه را دربارء رسالت رسولان گوشزد نموده است: لو ما آرسلنا من رسول الا بلسان قومه + و ما علی الّسول ال البلاغ المبین ۳۰4 در این دو آیه بیان می‌دارد. هر پیامبری را به زبان قومش فرستادیم و هدف و رسالت رسولان جز ابلاغ آشکار چیز دیگری نیست. پیداست که پیامبران از طریق گفتار جذاب و آميخته با فصاحت و بلاغت رسالت خود را و ما ی بدین جهت از زبان حضرت موسی چنین بازگو می‌سازد: و آخی هارون هو آفصح مثی لسان فا رسله معی ردا یصدقنی انی أخاف آن یکذبون فقال سنشدٌ عضدك باخيك6.؟ تصدیق کردن با شفاف سازی حقایق و تخلیص آن از آمیزش باطل و تثبیت دلیل و حجت ۱ زمر (۳۹)آیة ۲۳ ۲ ابراهیم (۴۱) اية ۴۰

۳.نور (۲۴) ايةٌ ۵۴ . ۴ قصص (۲۸) ای ۴۴.

بخش یکم: رابطة خطابه و علوم انسانی / ۲۵

و شبهه زدایی است. فصاحت هارون از عوامل مهم توشیح و نمایندگی او به شمار می‌رود.

ثابت بن قیس بن شماس, خطیب پیامبر اسلام بود. هنگامی که هیئتی از طايفةٌ بنی تمیم آمدند و اظهار داشتند که ما آمده‌ايم با تو به مفاخره و مشاعره بپردازيم و بدین منظور خطیب و شاعری همراه خود برای رکت در مصاف سخن‌رانی و شعر و شاعری آورده بودند. زرقان بن بدر به جوانی گفت: مناظره کن و فضایل قوم و قبیله‌ات را بیان کن. او حرکت کرد و خصایل و فضایل قومش را بیان داشت. پیامبر اکرم به ثابت بن قیس فرمودند: حرکت کن و جواب او را بده. وی به پا خاست و خطبه‌ای غرّا ایراد کرد که باعث شد بنی تمیم به پیامبر نزدیک شوند و ایمان آورند. البته شخص پیامبر فصیح‌ترین سخنور بود؛ لیکن در آن روز قیس را به مصاف آن جوان فرستاد و گرنه ابن اسحاق نقل می‌کند در غزوءً بدر پیامبر خطبه‌ای ایراد فرمودند که بیشترین تأثیر را در پیروزی مسلمان‌ها داشت.!

در عهد خلفا و بحبوحة فتوحات اسلامی. خطابه بر جنگ گرم مقدم بود. در صلح و آشتی سخنوری نقش تعیین کننده‌ای ایفا می‌کرد و بدین علت است که در تمام مساجد اسلامی منبر با مسجد همراه است. مسجد برای عبادت و منبر برای ایراد خطابه و هدایت است. در اهمیت خطابه همین بس که در حجة الوداع زور هیجدهم ذی حجه پیامبر برای معرفی ولی امر مسلمین» خطبهٌ مبسوطی در بیابان سوزان غدیر خم ایراد کردند که پس از نماز ظهر تاعصر و پس از ادای نماز عصر تا مغرب به طول انجامید و در سقیفه نیز ابابکر خخطهاق بحو ان و اس توشت ستااا مت »را کی داضا عون خی از کرفه‌های سشتعصت و منحرف از رهگذر تربیت خطبای برجسته. افکار و عقاید خود را ترویج می‌کنند. از سوی دیگر خطابه در متن دین در نماز حمعه مطرح است. در حدیث دارد: «انما جعلت الجمعة رکعتین لمکان الخطبتین».

اگر نماز جمعه دو رکعت قرار داده شده بدین جهت است که امام جمعه باید دو خطبه قبل از شروع نمازایرادکندکه آن دو خطبه حانشین دو رکعت نما زاست. خطبة اول پس از حمد و سپاس. دعوت به تقوا وتذکرات اخلاقی است و در پایان سوره‌ای‌باید خوانده شود و برای سعادت جامعه خطیب دست به دعا بردارد. در خطبة دوم مسائل سیاسی و اجتماعی و هشدار به مسلمین و تعیین سیاست‌های کلی مطرح می‌شود. فضل بن شاذان از امام هشتم نقل می‌کند:

۱ شیخ عطیه محد سالم. اصول الخطابه و الانشاء ص ۲۳.

۶ / دربارةٌ سخن و سخنوری نما جعلت الخطبة یوم الجمعة؛ لآن الجمعة مشهد عام؛۱ خطبه در روز جمعه معین شده بدین جهت که در حضور تودةًٌ مردم ایراد می‌شود تا همگی در حریان مسائل قرار بگیرند.

رشد خطابه در جامعة نبیعی فراگیری وعظ و خطابه در آیین تشیع از پیامبر اکرم آغاز گردید و با امیر بیان علی بن ابی‌طالب و خلفا تداوم یافت. شیعه بیشترین روش خطابه را از انمة اطهار 2 آموخت. با این که در جامعةٌ شیعی تربیت سخنوران به گونةٌ حساب شده انجام نمی‌گیرد؛ لیکن به برکت تشکیل مجالس حسینی و فرا رسیدن ایام محرم و ماه مبارک رمضان به‌طور خودکار, خطیب پرورش پیدا می‌کند. شیوة سخن گفتن و عوامل جذب را از قرآن کریم آموخته‌اند؛ چرا که قرآن محبد می‌فرماید: ادع (لی سبیل ربك بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی آحسن ان ريك هو آعلم یمن ضل عن سبیله و هو آعلم بالمهتدین46:؟ ای رسول ما! خلق را به حکمت و برهان و موعظةٌ نیکو به راه خدا دعوت کن و با بهترین طریق با اهل جدل مناظره کن که البته پروردگارت به حال کسانی که از راه او گمراه شده و یا به راه او هدایت یافته‌اند آگاه و داناتر است. در قدم دوم» از خطبه‌های حیات بخش و حماسه آفرین و حکيمانة اهل بیت عصمت و طهارت نجل لهام گرفته شده است. این حفیقتی است که ظهور خطیبان بی‌شمار و مبرّز در طول تاریخ سرخ تشیع تا کنون. از برکات مجالس بیان شهادت و ایثارگری و استواری و شحاعت حضرت سیّد الشهد ال و اصحاب و یاران با وقای ایشان و سایر ائمه اطهار 9 ست؛ محافلی که به مناسبت‌های ایام مبارک رمضان و محرم و عاشورای حسینی و میلادها و شهادت‌های امامان معصوم ترتیب می‌یابد و مجالسی که به عنوان تعظیم شعاثر و سنت‌های ضروری در مقاطع مختلف تشکیل می‌شود. استاد سخن, آقای فلسفی می‌گفت:

هه ۱۳۲ تا ۲ نحل (۱۶) ای ۱۲۵.

بخش یکم: رابطة خطابه و علوم انسانی | ۳۷

سالی به پا کستان دعوت شدم. قرار شد همة خطبا و سخنوران اسلام سخن بگویندو در پایان این بنده سخن‌رانی کنم. پس از اين که هر خطیبی به ترتیب سخنرانی خود را ایراد نمود و غالبا از روی نوشته قرائت نمودند. نوبت به من رسید. از هر کدام سوژه‌ای گرفتم و پیوند و نظمی بین سخنان آنان بر قرار ساختم و به صورت سخنرانی تقدیم حاضران نمودم. به مجرد این که سخنم به پایان رسید. سخن‌رانان همگی اطرافم را گرفتند و با تعجب گفتند: شما در چه دانشکده‌ای فن خطابه آموخته‌اید که بدین‌گونه تسلط بر سخن دارید و بدون این که از پیش تهیّه و تدوین کرده باشید با طلاقت بیان و انسجام معانی سخن ایراد نمودید؟ من عرض کردم: این قدرت سخن به برکت محالس حضرت اباعبدالّه الحسین 3 و عاشورای اوست. ما باید اعتراف کنیم که هر چه داریم از پرتو محافل نورانی حضرت حسین له است.

از سوی دیکر ایام سوگواری‌ها و میلادها و روضه‌های هفتگی و ماهیانه نیز موجب شده که پیوسته سخنوران به تمرین بپردازند.

یکی از امتیازات خطابه در شیعه این است که از شیوة مواعظ اخلاقی و محادلة احسن با الهام از گفتار و رفتار معصومینل استفاده می‌شود و به حکم و قولا له قولا لیناک " از هرگونه خشونت و تهمت زنی بر کنار می‌باشد؛ بلکه خطیبان با مخالفان از در خیر خواهی و مسالمت و برهان وارد می‌شوند و به مستمعان احازه می‌دهند که محتوای سخن آنان را بررسی و نقد کنند.

مجالس روضه و مواعظ دینی قرآن کریم. احادیث نبوی» خطبه‌های نهج اسلاعه سخن‌رانی‌های امامان معصوم*92 به ویژه امام حسین: و عاشوراییان و دختران پیامبر و علی و فتوحات نظامی و انقلاب‌های سیاسی و اجتماعی, تأثیر زیادی در ترقی فن خطابه داشته‌اند.

برخی از مورخین واضع فن خطابه را انباذقلس, شاعر و فبلسوف یونانی دانسته‌اند؛۲ اما بی‌شک متفکران دیگر در تنظیم آن کوشیده‌اند و آن کس که بدین فن نظم و ترتیب بخشید

۱ طه (۲۰) یه ۴۴. 1 ۰ داب سحنن. ص ۱۷.

۸ / دربار؛ سخن و سخنوری

سیرا کوسل موسوم به کراکس بود که در حدود ۴۳۶ ق.م چارچوب ایین سخنوری را ایجاد کرد و پس از سه سال. شاگردانش آن را تکمیل کردند. ارسطو در ۳۲۲ ق.م کتاب خطابه را نوشت و هیچ کس به اندازهٌ او در تشریح اصول و قواعد خطابه به بررسی نپرداخت و اصولی که در فن سخنوری مورد بررسی نویسندگان قدیم و جدید قرارگرفته همان اصولی است که ارسطو تدوین نموده است و اکثر نویسندگان از آن پیروی کرده و پر آن افزوده‌اند؛ ولی حقیقت امر این است که خطابه از انبیا سرچشمه گرفته و موسس راستین آن پیامبرانند. علی از ره «نا لامراء الکلام»! و پیامبر فرمود: معاشر الیاءآناآن نم الّاس علی در عقولهم»! ماگروه پیامبران به میزان عقل و در خور فهم مردم با آنان سخن می‌گوییم (که اين امر خود

از ضروری‌ترین معیارهای سخنوری است)».

عوامل ترقی و تکامل سخنوری .

تاريخچةٌ سخنوری در میان اقوام و ملل پیشین فراز و نشیب هایی داشته و در هر منطقه‌ای, عوامل خاصی دّ شکوفایی خطابه موّثر بوده است؛ در عین حال؛ محموعه‌ای از عوامل کلی و عمومی نیز مطرح است که در تمام عصرها و نسل‌ها در توسعه و تحول آیین

الف) آزادی سیاسی و اعتقادی

جای تردید نیست که سخنوری در ادواری که زمينةٌ آزادی‌های فکری و سیاسی در جامعه فراهم است. شکوفا و بارور می‌گردد؛ زیرا افراد مستعد در چنین شرایطی می‌توانند آزادانه و بدون واهمه. تفکرات سیاسی و اجتماعی را مطرح کنند و هم‌چنین نیازمندی‌ها و مشکلات مردم را در قالب نوشته‌ها و خطابه‌ها؛ در محیطی امن و فارغ از تعقیب و تکفیر عوامل وابسته به حکومت‌های خودکامه. ابراز دارند؛ چون بیم و هراس تهدید و تکفیر و تهمت و افترا و از همه مهم‌تر زندان و شکنجه. روحيةٌ صاحب نظران آزاد اندیش راء که دارای افکار مستقل هستند. در هم می‌شکند و عقاید و اندیشه‌های تازه را در ذهن‌ها مدفون می‌سازد و قدرت بیان را از سخنوران می‌ستاند.

به همین دلیل. در عصر انقلاب. خطابه از رشد و ترقی محسوسی برخوردار می‌شود. سخنوران در محیط‌های مساعد و آزاده برای جلب توجه عمومی از بهترین شیوه‌های سخنوری بهره می‌گیرند و جویندگان قدرت. شیفتگان شهرت و مقام و علاقه‌مندان به

۰ / دربارة سخن و سخنوری

خدمت و هدایت. همکی به منافسه و رقابت با یکدیگر می‌پردازند تا به مقاصد و آمال خود

نایل آیند و جمعیت‌ها را با خویش همراه و دمساز سازند.

ب) اشتیاق به زندگی بهتر هنگامی که غالب مردم از وضع موجود ناراضی باشند. از انحصارطلبی‌ها. وعده‌های دروغ, قانون شکنی‌ها. تبعیض‌هاء تملق‌ها و چاپلوسی‌ها به جان آینده بی‌گمان طالب شرایط بهتری در ساية حاکمیت عدل و قانون خواهند بود. در چنین جوّی اگر سخنوران. که طعم تلخ انحصارطلبی‌ها و طرد نیروهای ارزنده را چشیده و لمس کرده‌اند محیط را آماده ببینند و فرصتی به دست آورند در عرصهّ سخن‌سرایی استعداد نهایی خود را به فعلیت می‌رسانند؛ زیرا عقده‌ها و سوز و گدازهای درونی در قالب کلمات آتشین, از دل‌های پر درد بر آمده و هم چون شهاب ثاقب در قلوب شنوندگان نفوذ خواهد نمود و محیط و شرایط را به سود حق متحول خواهد ساخت. برای مثال» به چند نمونه اشاره می‌شود: نمونة یکم: در نهضت و انقلاب کبیر ایران به رهبری امام امت شرایط مساعدی پیش آمد و بسیاری از عناصر که در خود توان سخنرانی احساس نمی‌کردند. در سايةٌ احساس وظیفه و شور درونی» در اندک زمانی از سخنوران معروف شدند.

نمونة دوم: یونان باستان (قرن پنجم ق.م) در گیر و دار مبارزات سیاسی و منازعات اجتماعی. سخنوری به اوج ترقی رسید؛ در این قرن برکلیس و در قرن چهارم دموستین زعامت خطابه را بر عهده داشتند و عرصةٌ سخنوری را گرم و پر شور ساختند. فریاد کوبنده دموستین آخرین فریادی بود که تریبون‌های آتن را به لرزه در می‌آورد؛ زیرا پس از آن, اسکندر مقدونی بر آتن پیزوز گشت و بر اثر حاکمیت جو اختناق و خودکامگی. زبان

سخنوران در کام خشکید و سخنوری از شور و نشاط افتاد. نمونة سوم: رومیان در آغاز کاره تحت فشار حکومت استبدادی و نظام دیکتاتوری قرار داشتند. در این مقطع؛ فن خطابه رونقی نداشت. میدان سخن تنها برای معدودی از درباریان

چاپلوس و ثناگو مساعد بود.

پس از چندی, مردم قیام کردند و شرایط نامطلوب را تغییر دادنده فضای سیاسی باز شد و

بخش یکم: رابطة خطابه و علوم انسانی | ۳۴۱

سخنوری رونقی تازه و گسترش بی‌اندازه‌ای پیدا کرد. در قرن دوم میلادی نیز خطابه رنگ مذهبی یافت؛ چه نزاع سختی بین مسیحیت و بت‌پرستان به پا خاست. شخصیت‌های کلیسا به دفاع از آیین عیسوی برخاستند. در این زمان سخنوری به گونة چشم‌گیری ترقی کرد؛ اما با در هم شکستن آیین بت پرستی و ظهور دیکتاتوری به نام مذهب. بار دیگر بازار سخنوری از رونق و نشاط افتاد و در حصار تنگی, در خدمت استبداد سیاه قرار گرفت. نمونة چهارم: در دوران جاهلیت نیز به یمن آزادی عقیده و بیان و پیکار بعضی از انسان‌های آگاه و عدالت‌خواه با حاکمان ستم پیشه و عدالت سوز و روسای قبایل. خطابه و ادب در میان عرب جاهلی شکوه خاصی پیدا کرد. بازار عکاظ مرکز به نمایش گذاشتن آثار ادبی. از نظم و نثر گرفته تا ایراد سخنرانی‌ها بود. با طلوع خورشید اسلام از افق جزيرة العرب و پیکار فرهنگی و تبلیغی علیه بت پرستی» این فن نشاط و پویایی و توانمندی روزافزونی یافت. با آغاز دوران بنی امیه و ستم‌های آنان, مسلمانان به گروه‌ها و احزاب مختلفی تقسیم شدند و هر گروه برای برانگیختن احساسات مردم. از سخنوران خود مدد گرفتند و بدین وسیله آیین سخنوری تجدید حیات تازه‌ای پیداکرد؛ ولی با آمدن حاکمان عباسی و سرکوبی رقبای سیاسی, فن خطابه محدودیت یافت و از سکه افتاد. نمونة پنجم: در عصر اخیر. سرزمین‌های اسلامی از خواب کهن برخاستند و مصر. نخستین کشوری بود که از خواب گران بیدار شد و از مشاهدهٌ سلطةّ اجنبی بر آشفت و برای رهایی از آن قیام کرد. در گیر و دار مبارزات رهایی بخش برای آزادی از چنگال ابر قدرت بریتانیاء سخن‌رانان زبردستی» مانند مصطفی کامل و سعد زغلول و نویسندگان نام آوری هم‌چون عقاد و حستین هیکل پیدا شدند که در عرصة قلم و سخنء حماسه‌های بزرگی آفریدند و علیه استعمازگران بر آشفتند و مقاله‌ها نوشتند. نمونة ششم. انقلاب کبیر فرانسه زمینه ساز ترقی و تعالی خطابه و پیدایش خطیبان نامور در آن سرزمین گردید. آتش افروزان اصلی این انقلاب تاریخی. سخنورانی بزرگ. مانند میرآبو روبسپیر و دانستون بودند. آنان مردم را به شورش و قیام تحریک کردند. در طول دو *سال, فرانسه خطیبان نام آوری به جامعه تقدیم داشت که در هیچ یک از ادوار تاریخی سابقه

۳۲ / دربارة سخن و سخنوری

در دوران نهضت. امام امت قطع نظر از مرجعیت تقلید. خداوند سخن و خطابه نیز بود. مردم را ضد شاه تحریک نمود و کاخ قدرت او را از هم پاشید و دیگر سخن‌رانان نیز منویات امام و جنایات شاه را بر ملا ساختند. در این مقطع نیز سخنوری رونق به سزایی یافت. آری به برکت این انقلاب الهی و عظیم. زبان آوران سیاسی و دینی زبردستی پیدا شدند که در صحنه‌های بزم و عرصه‌های رزم غوغابی بر پا ساختند که بادشان گرامی باد» و برخی از آنان در کنار دیکر شهیدان در جوار رحمت حق آرمیدند.

نمونة هفتم: هرگاه احزاب زنده و مختلفی. در صحنه‌های سیاسی - اجتماعی و پارلمانی یک کشور» حضوری فعال و گسترده داشته باشند. بی‌گمان در آن سامان. سخنوری رونق بیشتری پیدا می‌کند؛ زیرا منادیان هر حزبی ناگزیرند برنامةٌ خود را برای مردم با فرهنگ زمان تشریح کنند و نارسایی‌های احزاب دیگر را با شیوهٌ منطقی و حرارت عاطفی برای آنان باز گویند و طبیعتاً احزاب مقابل هم ساکت نمانده و متقابلاً به تلاش‌های مشابهی دست می‌زنند. این رقابت‌ها و منازعات سیاسی و کلامی, باعث تقوبت قدرت خطابه در جامعه می‌شود؛ ولی در جوامع تک حزبی و با فاقد احزاب سیاسی که قدرت در دست حا کمان زرو زور و تزویر است و از شجاعت و فریاد خبری نیست. طبعاً روحیه سخن‌پردازی در میان آنها می‌میرد و فقط چاپلوسی و ثناگویی رواج می‌یابد.

نمونهٌ هشتم: این نمونه, که خاص جامعه شیعه است. وجود ماه‌های محرم. رمضان و مجالس موعظه. یادبودها و مجالس ترحیم و محافل عبادی است. به همین دلیل چهان تشیع در تمام مقاطع تاريخ خطیبان ناموری به جامعه تحویل داد و می‌دهد و بیشتر آنان از تقوا و شجاعت کم نظیری برخوردار بودند و هستند. آنان درس شهامت و صراحت را از پیامبر و آلش غلة آموخته‌اند. آنان هرگز حاضر نیستند رسالت الهی را قربانی طمع و انگیزه‌های پست مادی هم‌چون دست‌یابی به مال و منال و یا انتقام جویی و فتنه‌های سیاسی و اجتماعی سازند. و غضب و سخط خالق را بر رضای مخلوق ترجیح دهند. نه» هرگز! هبهات ما الذله!

نقش سخن و سخنوری

به نام خداوند جان آفرین حکیم سخن در زبان آفرین «فردوسی» سخن گفتن» زیباترین نمودار زندگی انسان‌های متفکر و بزرگوار است. از دیر زمان, که بشو در راه تمدن و زندگی اجتماعی گام نهاده است. نیروی بیان. امتیاز انسان و شرافت وی قلمداد گردیده است. در مورد ارزش و علو مقام «سخن» همین بس که خداوند بزرگ در قرآن مجید» پس از آفرینش انسان» مهم‌ترین موضوع را اعطای نیروی بیان می‌داند؛ آن‌جا که می‌فرماید: «الاحمن * عم الران * خُلَقَ الانسانّ * عَلمَه البّیان ۱:4 خدای مهربان. (بر رسول خود محمدععِ) قرآن را آموخت. و انسان را آفرید و به وی؛ نطق و بیان را تعلیم فرمود. پیامبر و می‌فرماید: الجَمال فی اللسان؛۲ زیبایی انسان در زبان اوست. علی 4 فرمود: اللسان سب حت عنه عقَر»۲

۱ . الرحمن (۵۵) آیات ۴-۱. ۲ . بحارالنوان ج ۰۷۷ ص ۱۴۱. ۳ غررالسکم. ص ۸۵۲

۴ / دربارة سخن و سخنوری

زبان چونان حیوان درنده‌ای است. اگر آزاد گذاشته شود صاحبش را مجروح می‌سازد. و همچنین می‌فرماید: جَمال المرء في َصاحة اللسان:۱ زیبایی انسان. در فصاحت و شیوایی زبان و بیان اوست. «سخن گفتن» نعمت بسیار بزرگی است که گفته‌اند: یکی از وجوه تمایز انسان از حبوانات سخن گفتن است و عامل تفهیم و تفاهم در زندگی اجتماعی آدمی است. تعاریف و اصطلاحاتی را.که فلاسفه و دانشمندان جامعه شناس در مورد انسان به کار برده‌اند؛ نظیر «انسان. حیوانی است ناطق» یا: «انسان. حیوانی است اجتماعی» گویاترین دلیل, بر اهمیت سخن و برهانی آشکار در نقش مور آن در زندگی فردی و اجتماعی انسان است. دامنةٌ فرهنگ و تمدن» هر قدر گسترده‌تر و رابطةٌ ملت‌ها هر اندازه بیشتر شود نیاز و آشنایی به فن «بیان» محسوس‌تر می‌شود و ضرورت فراگیری قواعد آن, بیشتر می‌گردد. در کشورهای پیشرفته. کسانی در کارهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی نبظیر تعلیم و تربیت و... موفق‌ترند که بهتر می‌توانند خواسته‌ها و نظریات خود را بیان کنند و پیروزی, از آن اشخاصی است که خوب‌تر و فصیح‌تر. سخن می‌گویند و زیباتر می‌نویسند. سخنوری یط و روط لا و اسان بَضعة من الانسان, قلا یُسعد؛ لول ام و لا یمه الط

7 مر ی

اد اتَسَع. و نا را الکلام, و نا تتَبّت غروف و علینا هلت غصونه؛" آگاه باشید! زبان. پاره‌ای از پیکر انسان است. هرگاه امتناع ورزه گفتار, او را یاری و مساعدت نمی‌نماید و هرگاه به سخن در آید. آن را مهلت ندهد. و ماء امیران سخن هستیم و

ریشه‌های آن در ما مستقر و شاخه‌های آن. بر ما گسترده شده است.

زبان در دهان ای خردمند جیست کلید در گنج صاحب هسترا!

توسعه و تحول عظیمی که در عصر حاضر در وسایل تبلیغاتی و ارتباط جمعی, نظیر رادیو, ۱. تن المتول. ص ۵۳۷؛ کنز العمال» خ ۳۸۷/۷۵.

بخش یکم: رابطة خطابه و علوم انسانی | ۳۵

تلویزیون» سینماء ماهواره و اینترنت به وجود آمده است و بهره‌برداری‌هایی که از این وسایل در نشر افکار می‌شود. دلیلی بارز بر اهمیت تبلیغ و سخنوری, در جوامع پیشرفته است. محبوبیت و نفوذ معنویی که سخنوران بزرگ در بین ملت‌های مترقی دارند. بر کسی پوشیده نیست. رهبری و ارشاد اصولی جامعه و بیداری و هوشیاری ملت. پیوندی نا گسستنی با قدرت قلم نویسندگان و توانایی سخنوران آن جامعه دارد. خلاصه آن که سخنوران و نویسندگان والا مقام و متعهد. فرمانروایان حوزه‌های اندیشه و احساس و سازندگان انسان 1 حشمت و جاه سخن نازم که گر روزی سخن را با ز گیرند از میان. شمعی نماند انجمن را پیکر هستی آدم. از سخن بگرفت زیور ور نمی‌بودی سخن, کی بود هستی جان و تن را دوست را با دشمن الفت از سخن افتد از آن پس کز سخن کردند روشن شمع بزم انجمن را کار یک مرد سخن صد مرد جنگی گر نداند لیک داند یک سخنور کار صد شمشیر زن را خواهی از عز سخن دانی به قرآن بین. که آمد بهترین اعجاز پیغمبر که بوسم آن دهن را از پی ایجاد عالم یک سخن فرموده یزدان گشت از اول. سخن سرمایه این دیر کهن را! امیر بیان به حق فرمود: ما الانسان لولا اللّسان؛ الا صورة ممثلة َو بهیمة م۲ اگر زبان در انسان نبود قدرت سخن گفتن را از آدمی می‌گرفتند) انسان جز نقشی (بر

دیوار) و یا حیوانی متروک و مهمل چیز دیگری نبود به حساب نمی‌آمد).

۲ آمدی. غورالحک. ج ۶ ص ٩۳‏ ش ۹۶۴۵

۶ / دربارث سخن و سخنوری

این نیروی تکلم است که به آدمی جنبة انسانی می‌بخشد. اگر ادمی به چشم است و دهان و گوش و بینی چه فرق است میان نقش دیوار و میان آدمیت

ارزش سخن در چیست؟ «سخن» به خودی خود. وسیله‌ای بیش نیست. زبان, بیانگر اندیشه‌ها و آشکار کننده آرای انسان است. سخن, ابسزاری است که افکار و عقاید و خواسته‌های مابا آن آشکار می‌شود؛ به تعبیر دیگر, سخن همانند خادمی است که اگر در خدمت فضیلت. ایفای وظیفه کند. ارزشمند و والا می‌شود و در این صورت است که وجه تمایز انسان از حیوان و نشانهة کمال و شخصیت آدمی می‌گردد. اما اگر خدمتگزار رذیلت گردد و برای اغراض نفسانی» نات پلید و نشر افکار منحط به کار رود؛ سقوط می‌کند و گاهی انسان را از اعلی علیّین. به اسفل السَافلین می‌افکند و مصداق این آية شریفه می‌شود: « ول کالنعام بل هم أضل۱:4 آنان, به سان چهارپایانند؛ بلکه (فرومایه‌تر و) گمراه‌تر. بنابراین» چنین سخنی از صدای چهارپایان پست‌تر و به وسیله‌ای زیان‌بار تبدیل می‌شود. «اندیشه پلید تنها به دارنده آن زیان می‌زند؛ ولی سخن ناهنجار و گمراه کننده به جاععه اشت ما ۳ به نطق آدمی بهتر است از دواب دواب از تو به گر نگویی صواب زبان, به منزله ابزاری است که با آن» خوبی‌ها و بدی‌ها را یک‌سان می‌توان به دست آورد. هم‌چنان که سخنوران پاک‌دل و پاک‌اندیش, محبوب‌ترین و ارجمندترین مردمانند؛ گویندگان بدسگال و آلوده فرومایه‌ترین اخاص به شمار می‌روند. از اين روست که حکیمی

فرمو ده اتتت:* «زبان شریف‌ترین و هم خسست‌ترین اعضای انسان ی

۱ اعراف (۷) آیةٌ ۱۷۹. ۳ . افکار حاو رید ص‌ ۸۷۴ »

بخش یکم: رابطة خطابه و علوم انسانی | ۳۷

از ارسطو پرسیدند: بهترین سخن کدام اسث؟ در پاسخ گفت: «آنچه موافق عقل باشد». باز ی چیست؟ اظهار داشت: «سخنی که این اطمینان در آن باشد که ایراد آن» ضرری را متوجه شنونده و گوینده ننماید».

پرسیدند: پس از آن چیست؟ پاسخ داد: «اگر سخن, یکی از شرایط مزبور را نداشته باشد. از صدای جارپایان پست‌تر خواهد بود».۱ ۱ ۱

سخن شیوا و بلیغ نیز اگر دارای رسالت صحیح و آموزنده نباشد و آثاری مفید و نمربخش نداشته باشد. جز مشتی الفاظ پر زرق و برق و فریبا نخواهد بود و در این صورت. میدان نفوذ : آن» از محدودةٌ شنبدن ی تما ند ۱

این‌گونه سخنوران سفله. جز ترویج فرهنگ تملق و ی رسالتی دیگر را روا نمی‌دانند. اسلام» خطیبان متعهد را می‌ستاید و فرهنگ چاپلوسی را محکوم می‌سازد. گرچه ممکن است چنین سخنرانی‌هایی دارای درخشندگی باشد؛ ولی آثار و نتایج مثبتی به بار نمی‌آورد. نه جیزی می‌آموزد و نه سازندگی دارد و در ذهن شنونده اثری پایدار ندارد.

سعدی در این باره چنین می‌فرماید:

کب ۱

ور نتم الق وتان یرت دین ورز و معرفت که سخندان سجع گوی بر در سلاح دارد و کس در حصار نیست

سخن خوب. آن است که بر آگاهی شنونده بیفزاید و او رابه سرچشمه خرد و سعادت؛ رهنمون گردد. سخنی که با پاکی اندیشه و خیرمندی همراه باشد و به سان شعله‌ای فروزان, جان و دل شنونده را روشنی می‌بخشد.

ناصر خسرو علوی قبادیانی دربارةٌ چنین سخنی می‌سراید:

جانت به سخن پاک شود چون که خردمند

از راه سسخن بر شود از چاه به جوز

۸ / دربارةٌ سخن و سخنوری

زنده بسه سخن باید گردید ازیراک

مرده به سخن زنده همی کرد مسیحا آن به که نگویی چو ندانی سخنی را

ناگفته بسی به بود از گفتة رسوا چون تیر سخن راست کن آن‌گاه بگویش

بیهوده مگو! چوب مپرتاپ ز پهنا دریای سخن‌ها سخن خوب خدایی است

پرگوهر و باقیمت و پر لولو لالا

تأثیر خطابه در تاریخ و جامعه

سخنوری از ویژگی‌های انسان است و نقش سازنده و تخریبی عجیبی دارد. خطیبان نامدار از طریق استخدام جمله‌های زیبا و نافذ. حقیقت را باطل و باطل را حق جلوه داده و تاریخ را دک کون شا عتتن,

در تاریخ نمونه‌های فراوانی از تأثیر عظیم سخن به صورت مثبت یا منفی به چشم می‌خورد که چند نمونةٌ آن را ذکر مي‌کنيم تا اثر تخریبی و سازندگی آن محسوس گردد:

۱. هیتلر با نیروی سخن و جذبة کلام, سربازان آلمانی را برای تسخیر کشورهای جهان تهییج کرد و جنک جهانی دوم را به وجود آورد.

۲. در تاریخ جنگ‌های صلیبی. نام داهن مس شیف تروق یت کش الا شین سوار شد و سرتاسر اروپا را طی نمود و به داعیةٌ نحات قبر مسیح از دست مسلمانان با کلمات ساده و عامیانه و سخن‌رانی‌های گرم و دل‌نشین چنان شور و هیجانی به وجود آورد که پیروان مسیح را از زن و مرد. بزرگ و کوچک» بسیج نمود به‌طوری که مردم همانند سیلی از جا کنده شدند و به سوی آسیا حرکت کردند و بسیاری از آنها در بین رام از شدت تشنگی و خستکی جان سپردند؛ تا سرانجام حنگ‌های صلیبی به راه افتاد و رودخانه‌های خون از کنار کوه‌های اجساد کشتگان, روان گشت. " مولوی می‌گوید:

1. ۳1۵۲۲۱, ۵۰۸

۲ .داب سخن. ص ۲۰.

بخش یکم: رابطة خطابه و علوم انسانی / ۴۹

این زبان چون سنک و فم. آهن وش است اآن‌چه بجهد از زبان چون آتش است سنگ و آهن را مزن بر هم گزاف گه ز روی نقل وگه از روی لاف زان که تاریک است و هر سو پنبه زار در میان پنبه چون باشد شرار ظالم آن قومی که چشمان دوختند . وز سسخن‌ها عسالمی را سوختند عسالمی را یک سخن ویران کند روبهان مسرده را شیران کند ۳. موسی بن نضیر, فرمانده کل جبهةٌ آفریقایی اسلام. برای فتح و تسخیر اروپا؛ نخست غلامش طارق بن زیاد را جهت شناسایی وضعیت دشمن. با تعداد معدودی به سوی اسپانیا روانه کرد. طارق وقتی به محل مأموریت رسید. زمینه را برای فتح و پیروزی مهیا دید. تأمل ات و فوراً تصمیم گرفت حمله را آغاز کند و چون عده‌ای از همراهان را آماده جنگ ندید دستور داد قایق‌ها را آتش بزنند تا راه بازگشتی برای آنان نماند. مأموران قایق‌ها را از آب بیرون کشیده و در گوشه ای برف انبار کردند و سپس آتش زدند. گروهی زبان به اعتراض گشودند. طارق در جواب گفت: این‌گونه اعتراضات که آتش و دود و خاکستر را ,دوباره به صورت کشتی و قایق در نمی‌آورد. ما اکنون در سرزمین دشمن قرار داریم. آن‌گاه شمشیر خود را از غلاف بیرون کشید و در دامن کومی که در تمام جغرافیای جهان, آن را «جبل الطارق» می‌نامند. ایستاد و خطابة شورانگیزی ایراد کرد که آهنگ امواج دریا را در گوش‌ها بی‌اثر ساخت و روحية فوق العاده‌ای در لشکریان ایجاد کرد. قسمتی از خطبهٌ او چنین است: یا لاس لح وراتکم والقده آمامکم؛ آلا و ان عدوکم مر َو و السّلام و لازاة کم الا یوفکم. و لا موه لکم الا ما تستَخلصونَه من آييي عَذوکم..:۱ ای مردم! دریا در پشت سر شماست و دشمن در پیش رویتان. آگاه باشید که دشمن شماء به ساز و برگ نظامی مسلح است؛ در حالی که شماء جز شمشیرهایتان توشه‌ای ندارید و جز آن‌چه را از دست دشمن خواهید گرفت. نیرو و توانی ندارید ... این خطابة کوتاه و شورانگیز. چنان هیجانی در سربازان اسلام به وجود آورد و شعلة . مقدس ایمان را در کانون جانشان مشتعل نمود که با سرعت. دشمن را مقهور و مغلوب کرده

۰ / دربارة سخن و سخنوری

و چهارده استان اسپانیا را گرفتند.۱

۴ در جنگ صفین, وقتی لشکریان معاویه آب را بر یاران علی3# بستند. امام به پا خاست و خطبة کوتاه و شورانگیزی ایراد فرمود. این خطبة حماسی آن‌چنان در کالبد افسرده اصحابش جان تازه‌ای دمید و حرکت فوق العاده‌ای آفرید که با یک یورش, دشمن را تار و مار کردند و شريعه فراث را باز پس گرفتند. قسمتی از خطبه چنین است:

توت في حیایکم مقهُورین و ایا في مویِکُم قاهرین؛۲ زندگانی شماء در صورتی که مغلوب و شکست خورده باشید. جز مرگ چیز دیگری نیست و مرگ شماء در صورتی که پیروزمند گردید. عين حیات و زندگی است.

۵ خطبه‌های پر شور حضرت سحادنْ و حضرت زینب نا در مرکز قدرت معاویه و یزید. آن‌چنان تکان‌دهنده و انقلابآفر ین بود که شام را به بیت الاحزان امام حسین 3 تبدیل نمود و چنان اوضاع را دگرگون ساخت که تبلیغات چندین سالةٌ آل ابوسفیان را نقش بر آب کرد.

سخنان گرم و دل‌نشین پیامبران خدا در طول تاریخ در تسریع و پیش برد اهداف و رسالت الهی آنان, انکارنایذیر است و قرآن که معجزهٌ جاودانة اسلام است. برای این که تا ابد» در روح خواننده و شنونده اثر بگذارد به صورت سخن طرح گردیده است و به شکل بیانی عمیق و شکافنده و استوار, از چشمة جوشان وحی فرود آمده که هر ترکیب و جمله‌اش به سان موجی حرکت آفرین و نوری راه نماینده به دل‌ها می‌نشیند و انقلاب ایجاد می‌کند. به گفتة اقبال لاهوری: ۱

چون که در جان رفت جان دیگر شود جان چو دیگر شد جهان دیگر شود

تأثیر سخن در دنیای کنونی» تا آن جاست که به تجربه ثابت گردیده جنگ سرد و تبلیغاتی به مراتب از جنگ گرم نافذتر و موثرتر است. جنگ‌های نظامی اگر برای دفاع از عقیده و استقلال و آزادی و همدف مقدس نباشد. از نظر انسانی. محکوم است و به همین دلیل ابرقدرت‌ها از رمگذر تبلیغات سمعی -بصری, ملت‌ها را خواب می‌کنند و بر ضد هر حرکت

۱ مبسوط این طانه با مدرک آن در مباحت آینده خواهد آمد. 2 تهج ابلاعه خ ۰

بخش یکم: رابطة خطابه و علوم انسانی / ۵۱

و انقلابی. جنگ روانی به راه می‌اندازند. استکبار جهانی معتقد است استثمار فکری و فرهنگی می‌تواند پل خوبی برای استثمار سیاسی و اقتصادی باشد.

برتراند راسل, دربارة نقش تبلیغات می‌گوید:

«استعمارگران امیدواراند به وسيلة تبلیغات آن‌چنان حقایق را وارونه نمایند که در کودکستان‌ها به بچه‌ها بیاموزند که ماست سیاه است و کسانی که معتقدند ماست سفید است کهنه پرست و ارتجاعی هستند؛ یعنی از رهگذار تبلیغات به آسانی می‌شود حق را باطل و باطل را حق جلوه داد.»!

صنعت خطابه

فن سخنوری از فنون الهام بخش الهی است که تمام پیامبران و مصلحان بزرگ تاریخ بشر از آن به صورت معقول و بهینه استفاده کرده و می‌کنند. رسولان الهی و منادیان آزادی و حریت و مجاهدان راه حق پیوسته دعوت خود را بدین وسیله به مردم ابلاغ نمودند. بشر به قدرت سخن توانست نظم و امنیت اجتماعی و صلح و مسالمت در جوامع ایجاد نماید. معلمان اخلاق از اين ابزار موثر در جهت تهذیب نفس و ترویج ارزش‌های فرهنگی, اخلاقی و دینی استفاده نمودند. مصلحان و انقلابیون متعهد از این رهمگذر عواطف و احساسات خدادادی را در جهت ارشاد توده‌ها و تنبیه غافلان و رشد عقلانی امت‌ها به کار بستند و با تقویت روحيةٌ جستجوگری و حق‌طلبی» تمدن عظیمی را در جهان پدید آوردند. به دلیل نقش سازنده و سودمندی که سخنوری ایفا نمود به تدریج در معارف بشری جایگاه رفیعی پیدا کرد و به شکل صناعتی علمی در کنار علم منطق قرارگرفت و یکی از صناعات پنج گانة منطقی را تشکیل داد. شایسته است محصلان و مبلغان علوم دینی و دانشجویان رشتهة فلسفه و کلام و حتی سیاست‌مداران مملکت. صناعات خمس را به درستی بدانند و به کار بکگیرند. متأسفانه در حوزه‌های علمیه کمتر به این رشته پرداخته می‌شود. آن‌چه در حوزه‌ها تدریس آن رایج می‌باشد تنها فن قیاس و برهان است.

گرچه قیاس منطقی شریف‌ترین فن اقناع به شمار می‌رود؛ لیکن برای طبقة مخصوصی قابل

۱ صول و داب سخن» ص وزه*

۲ / دربارة سخن و سخنوری

استفاده است و از قلمرو افکار عمومی بیرون است. به عکس, به سایر فنون منطقی. مانند جدل, فن خطابه. شعر و مغالطه تمام قشرهای حامعه نباز دارند و می‌توانند از آن استفاده کنند. به ویژه که انسان طبیعتاً مدنی است و در بقای حیات اجتماعی به تعاون و مشارکت دیگران نیازمند است و مشارکت نیزء مجاورت و هم‌زیستی را می‌طلبد. از سوی دیگر اجتماعی زیستن تضادهای درونی جامعه را در پی دار طبعاً برای رفع تضادها جعل مقررات ضروری است. ابلاغ موّثر مقررات و بیان قواید و نقش قوانین در زندگی فردی و اجتماعی و زیان‌های تخلف از آن و ایجاد اقناع عمومی و ترغیب آحاد جامعه در جهت التزام عملی به قانون به دست خطیبان صورت می‌گیرد و سرانجام استمرار حیات مدنی» مرهون خطابه‌های گرم و پندهای ارجمند است.

حفظ نظام تأمین مصالح اجتماعی. ترویج دین, تهذیب افکار و اخلاق تحریک عواطف در جهت مصالح فردی و گروهی, بیداری غافلان» بازگشت گنه کاران, ترغیب مردم به معنویات و کار و تلاش و حفظ عزت نفس. استحکام سنت‌هاء تحصیل اخلاق فاضله و در نهایت ارتقای انسان از حضیض خاک به اوج افلاک به یمن خطابه‌های نافذ امکان‌پذیر می‌شود. بنابراین. صناعت خطابه مهم‌ترین موضوعی است که در علم منطق باید بدان توجه شود: زیرا فن برهان مخصوص گروه خاصی است؛ ولی خطابه. عوام و خواص را در بر می‌گیرد.

جدل نیز چندان سودمند نیست؛ زیرا مردم گمان می‌کنند تأثیر جدل مربوط به استعداد و ذوق جدل کننده است. اگر طرف مقابل هم» چنین توانی داشت می‌توانست مجادله را دفع کند. مغالطه نیز کاذب و غیر مفید است. پس صنعت خطابه برای عموم مردم از قشرهای تحصیل کرده تا بی‌سوادان» پیران و حوانان در تسحصیل اخلاق پسندیده و صفات حمیده سودمند است. امیر بیان وقتی صفات انسان کامل را باز می‌گوید همام مدهوش می‌شود و جان به جان آفرین تسلیم می‌کند. اویس قرنی. سلمان محمدی. عمار یاسر و میثم تمار و سمیه در پرتو خطابه‌های ملکوتی پیامبر و علی به عرش دست يافتند و به اوج معنویت رسیدند.

بعد از روشن شدن اهمیت سخنوری و رابطهٌ آن با علوم دیکر و تاريخچهة پیدایی خطابه.

به اصول و مبادی سخنوری می‌پردازيم.

خطابه و مبادی تصوری آن

برای شناخت فن خطابه. نخست باید مبادی تصوری. یعنی تعریف» موضوع و فایده خطابه را بدانیي آن‌گاه اسلوبی که خطیب باید به کار ببرد و هم‌چنین روش تحصیل آن را

به دست آوریم.

تعریف فن خطابه

تعریف بر دو قسم است: لفظی و حقیقی. تعریف لفظی را باید از فرهنگ‌ها آموخت و تعریف حقیقی بر عهدهٌ فلسفه است. خطابه در فرهنگ لغت. از «خطب یخظب» گرفته شده و به معنای «سخنور شدن» یا «سخنوری کردن» است و بدین مفهوم» خطابه حالت و صفت نفسانی است که گوینده به وسیلةٌ آن. قدرت تصرف در الفاظ و عبارات و آرایش معانی را در قالب‌های زیبا و نافذ پیدا می‌کند. به گونه‌ای که شنوندگان را تحت تأثیر قرار داده و گوینده را به مقصدی که خواهان آن است. می‌رساند. پس. هدف اصلی خطابه» نفوذ در قلوب و سبطره بر وجدان و احساس شنوندگان و برانگیختن آنان است. حکیمان و منطق‌دانان. خطابه را چنین تعریف کرده‌اند:

«خطابه یک سلسله قباساتی است که از مظنونات و مقبولات ساخته شده باشد و

به متظور تر غب شب‌ندکان؛ به آموری که در معاش و معاد موثر است. ایراد گردد.»۱

۱ ۰ المخطابه. ص ۹

۳ / دربارة سخن و سخنوری

ابوعلی سینا می‌گوید:

«حکما «خطابه» و «شعر» را در اقسام منطق گنحانیده‌انده بدان حهت که هدف اصلی از منطق, نیل انسان به مرحلةٌ تصدیق است. اگر انسان در تصدیق به یقین دست پیدا کند. نامش برهان است و اگر ایجاد گمان و یا سخنی باشد که طبیعتاً حمل بر صدق و راستی شود خطابه است. البته شعر در انسان ایجاد باور نمی‌کند. لیکن چنان قدرت خیال را بر می‌انگیزد و موضوع را برای شنونده جلوه می‌دهد که برای مستمع به مثابة تصدیق بلکه گاهی وحی منزل است و چون در روح انسان انبساط و انقباض به وجود می‌آورد در جهت تصدیق قرار می‌گیرد.»!

سخنور نامی کسی است که بتواند براهین منطقی را در قالب اسلوب خطابی ريخته و با شواهد و بیّنات و تاریخ و ادب بیاراید؛ لیکن خطیب. گاهی به امور غیر یقینی و زمانی به گفتار بزرگانی که به صدق و راستی معروفند. بسنده می‌کند؛ چه از نظر گوینده و شنونده کلام آنان اعتبار علمی و یا قداست معنوی دارد و گاهی خطیب حقایق را به گونه‌ای تصویر و تجسم می‌دهد که تخیلات را برانگیخته و مستمع را به تعجب و خضوع وا می‌دارد. پس خطیب به تناسب وضع مجلس, از این شیوه‌ها بهره می‌جوید. اگر سطح افکار بالا باشد. از قیاسات منطقی استفاده می‌کند و برای عموم. از قیاسات ظنی و اقوال حکما و بزرگان, که مقبولیت عمومی دارد. بهره برداری می‌نماید و گاهی از کلمات مهیج و شورانگیز و تجسم‌بخش» استفاده می‌کند تا احساسات و تخیلات را برانگیزد از این رو در این جابه قیاسات شعری پناه می‌برد و شکل کامل خطابه این است که در صورت مواجهه با افکار مختلف شیوه‌های سه گانه را به کار برد تا تأثیر فوق العاده‌ای به جای گذارد.

تعریف جامعی از خطابه

جامع‌ترین توصیفی که می‌توان از این فن نمود این است که «خطابه» فن تصرف در عواطف و عقول مخاطبان, از رمگذر الفاظ فصیح و جملات بلیغ به یاری دلایل خطابی. بر اساس مشافهه به منظور اقناع عقل و احساس شنوندگان و ترغیب آنان به سوی هدفی است که

۱ همان ص ۲۰.

بخش یکم: رابطة خطابه و علوم انسانی / ۵۵

سخنور در نظر دارد».

به موجب این تعریف. فن سخنوری بر پنج پایه, استوار می‌گزدد:

۱. رویارویی سخنور با شنوندگان: اگر خطیب. از رهگذر نوار یا با رادیو و تلویزیون و یا به زبان مقاله و پیام. با شنوندگان و خوانندگانش سخن بگوید. مفهوم خطابه. تحقق پیدا نمی‌کند و اين نوع سخن گفتن, از مقولة «پیام» یا «مصاحبه» محسوب می‌شود نه از مقولةٌ «خطابه».

۲. حضور مستمع و مواجهة آنان با خطیب: اگر سخنور, در پشت میز خطابه قرار گیرد؛ ولی شنونده نداشته باشد و صرفاً از طریق بلندگو با رهگذران صحبت کند. باز خطابه محسوب نمی‌شود؛ چرا که رویارویی صورت نگرفته است و علاوه بر آن. شنوندگان نیز به عنوان شنونده حضور ندارند, بلکه تاخودآگاه سختانی به گوش‌هایی برخوره می‌کند. ..

۳ اقناع عقل و احساس: سخنور باید سخنان خود را طوری ادا کند که عقل و احساس شنوندگان را ارضا نماید و برای نیل به این هدف. باید خطابه‌اش با دلیل و منطق خطابی و عبارات زیبا و شورانگیز توأم باشد که به وسیلهٌ دلایل و شواهد عقل قانع شود و با کلمات شور آفرین و تجسم صحنه‌های مهیج و خیال‌انگیز, عواطف و احساسات را برانگیزد.

۴ تصرف در عقل و عاطفه: سخنور توانا و هنرمند باید عقل و عواطف مستمعان خویش را به گونه‌ای قبضه کند که با قدرت سخن بتواند در موقع لزوم با یک جمله بگریاند و با یک کلام بخنداند و در صورت ضرورت. تحریک کند و یا خشمگین سازد و سرانجام خطیب از نظری به منزلة «اسپرتیست»" یا «منوم»" است؛ یعنی کسی که می‌تواند روح و توجه شنوندگان را در طول ایراد سخن» همواره در سیطرةٌ خویش قرار داده و با خود همراه سازد و عقل و احساسات مردم را به دل خواه خود به اندیشه و حرکت وادار نماید.

۵. آرایش کلام: امتیاز خطابه, با مکالمات معمولی این است که در گفتگوی روزمره. زیبایی‌های ادبی و نظام فنی در سخن مراعات نمی‌شود؛ اما به هنگام خطابه» باید سخن بر ۱ . اسپرتیسم. یعنی فن احضار روح و اسپرتیست. به کسی می‌گویند که مدعی احضار ارواح و یا پیرو این مسلک است.

۲ منوم: خواب کننده است که شخص «مدیوم» را هیپنوتیزم می‌کند و روحش را به هر کجا می‌بواند می‌فرستد.

تنویم مفناطیسی. یعنی خواب کردن بر اساس قدرت روحی و نیرویی که در چشم خواب کننده وجود دارد (مانتیسم روحی).

۵۶ / دربارةُ سخن و سخنوری

اساس نظامی ادبی باشد و به فصاحت الفاظ و بلاغت معانی. آراسته شود. از عبارات زیبا و دل‌پذیر و تّ تشبیهات و استعارات عالی و کم نظی استفاده شود.

تعریف بوعلی سینا و شرح آن

بوعلی سینا خطابه را چنین تعریف کرده است:

«خطابه. قوه‌ای است بر تکلف اقناع ممکن در هر یک از امور مفرده.»

مراد از قوه» ملکه نفسانی است که منشاً کارهای ارادی است خواه این توان به وسيلة تعلیم موازین فراهم گردد و یا در ساية تحربیات و این غیر از قدرت ساده‌ای است که در عموم یافت می‌شود؛ چون قدرت اقناع ممکن است در هر انسانی یافت شود؛ ولی در افراد کمی. ملکة ایراد خطابه و اقناع دیگران بدون مشقت موجود است؛ زیرا ملکه از طریق آموزش فن خطابه و تمرین بسیار پیدا می‌شود. پس اگرکسی بدون آگاهی از فنون سخنوری به صورت اتفاقی ایراد سخن کند و مستمع را قانع سازد به او خطیب گفته نمی‌شود. در اصطلاح منطق, به چنین ملکه‌ای «صناعت» نیز می‌گویند.

مراد از «تکلف» افعالی است که با اراده قاطع و جازم از آدمی صادر و با همان قاطعیت انجام می‌پذیرد و مقصود. انجام فعل با اکراه و تکلف نیست.

مدف از «اقناع ممکن» آن است که سخنور تمام سعی و کوشش خود را مصروف تحقیق عملی کند که در آن مقوله به قدر امکان تأثیر گذارد و در شنوندگان باور ظنی ایجاد نماید؛ مانند ترغیب مردم به شرکت فعال در امور سیاسیء اجتماعی» اقتصادی, نظامی و دینی و عمل به کارهای خیر و تهذیب نفس و نهی از ارتکاب منکرات و پلیدی‌ها. قید «اقناع ممکن» خطابه را از برهان» جدل و سفسطه جدا می‌سازد؛ چون هدف در جدل و سفسطه» اسکات و غلبهٌ ظاهری است نه اقناع عقل و دل.

مقصود از «امور مفرده» یعنی اثرگذاری در هر مقوله‌ای از مقولات که پیش آید چون خطابه مانند جدل موضوع خاصی ندارد عکس سا علوم و صناعات؛ مثلاً در پزشکی بحث از امور جزئی و مفرده است که مخصوص آن علم است و بس. بنابراین» قدرت و قوت به منزلهٌ جنس است برای صناعات پنج گانه و اقناع ممکن به مثابة فصل است که مقولة خطابه

بخش یکم؛ رابطة خطابه و علوم انسانی | ۵۷ را از سایر صناعات جدا می‌سازد.۱ اقناع بر دو قسم است: اقناع علمی و منطقی و اقتاع خطابی. اقناع منطقی و علمی این است که مدعا از طریق برهان ثابت شود به‌گونه‌ای که شک و تردید برای عقل باقی نماند. در این مورد شخصیت گوینده و چگونگی کلام او موضوعیتی ندارد. خواه از قیاسات عقلانی باشد و یا کشفیات قطعی علمی, و یا از اصول ریاضیات. این اقناع حاصل آید؛ لیکن هر مدعایی را نمی‌توان با قیاس منطقی و علمی ثابت کرد؛ زیرا برخی از موضوعات نسبی است و برای جمعی مقبولیت دارد و برای گروه دیگر نامقبول است وانگهی همه مردم اهل منطق و برهان نیستند. گذشته از این که برمان عقلی نمی‌تواند محرک دل باشد و عواطف و احساسات مردم را برانگیزاند و شنونده را به عمل وادارد بسا باوری که

محرک نیست بدین جهت روش اقناع خطابی ضرورت پیدا می‌کند.

موضوع خطابه

ابن رشد اندلسی از ارسطو نقل می‌کند: .. .

«خطابه» موضوع خاصی ندارد که مسائل اين فنٌ بر آن محور دور بزند و مانند سایر علوم. در پیرامون آن به بحث و گفتگو بپردازد؛ زیرا خطابه موضوعات تمام علوم و فنون را" در بر می‌گیرد و موضوعی نیست که تحت عنوان خطابه. قابل بحث نباشد.»۲

سخنور می‌تواند بحثی فیزیکی را موضوع سخن قرار دهد و هم‌چنین مسأله‌ای فلسفی, تاریخی دینی» اجتماعی» ریاضیء سیاسی. اقتصادی و حتی جغرافیایی را به شکل خطابه بیان کند و کنفرانس بدهد. نسبیت اینشتاین را برای ریاضی دانان بشکافده عظمت خورشید. ماه و زمین و آسمان» عجایب دریاها و املاح آب‌هاء مضرات مشروبات الکلی و فواید گیامان و غیره را به صورت خطابه بیان کند. بنابراین مطلق معارف بشری. اعم از محسوسات و معقولات. می‌تواند موضوع خطابه واقع شوند به خصوص اگر به نوعی با شوون اجتماعی, مرتبط گردند.

۱ .اشفا قسمت خطابه ح ۸ص ۰۲۸-۲۶ ۲ . همان ص ۱ ۲.

۸ / دربارةٌ سخن و سخنوری

مسألة اقامة عدل و دفاع از وطن, خاموش کردن فتنه‌هاء بیداری ملت‌هاء مبارزه با ظلم و ستمگری پیکار با استبداد و استعمار و صدها مساألة دیگر از موضوعات خطابه و سخنوری به شمار می‌رود.

ابن رشد اندلسی که کتاب ارسطو را خلاصه کرده معتقد است هر انسانی به نحوی از انحا می‌تواند از کلمات بلیغ و جملات فصیح و بیان شیوا برای هر مقصدی استفاده کند. یک تاجر برای فروش کالایش, به فن بیان نیازمند است تا بتواند میل و رغبت مشتری‌ها را برانگیزد و از همه مسائل برای تشویق و تحریک استفاده کند. بنابراین موضوع خطابه در مسائلی مانند قضاوت. سیاست. مذهب. اخلاق بزمی و رزمی محصور نیست؛ بلکه همه معارف بشری را شامل می‌شود و می‌توان گفت موضوع خطابه» «سخن و کلام» است از حیث اقناع و ترغیب. با اسملوبی مخصوص. همان‌گونه که موضوع علم نحو «کلمه وکلام» است از حیث اعراب و بناء

و اگر از حیث صحت و اعتلال مورد بررسی قرار گیرد موضوع علم صرف خواهد بود.

فايده خطابه

فایدهٌ خطابه, اقناع و ترغیب مطلق شنوندگان است. چه آنان که اهل استدلال و منطقند و چه افراد احساساتی و چه آنان که با مشهورات و مقبولات و چه افرادی که فقط با اشعار و کلمات مهیح. قانم می‌شوند. اقناع عقل و ارضای دل و تحریک شنونده به سوی مقصدی که سخنور در نظر دارد اساسی‌ترین فایدهٌ خطابه است که ثمرات زیادی بر آن مترتب می‌شود؛ مانند حل مشکلات فردی و اجتماعی رفع خصومت‌ها. ایجاد روحية سلحشوری و انقلابی» بسیج نیروها برای دفاع از وطن و انقلاب استقرار عدل دفاع از مظلومان. کوبیدن ظالمان, هدایت و ارشاد مردم. احیای فضیلت‌هاء امر به معروف و نهی از منکر و دعوت به صراط حق و راه خدا و....

بی جهت نیست که حضرت موسی لت از خدا می‌خواهد: #ربٌ اشرَح لی صَدری * و یسَرلی آمری * وَاحلْل عقدَةٌ من لسانی یفقهوا

قولی»؛!

۱ طه (۲۰) آية ۲۸.

بخش یکم: رابطة خطابه و علوم انسانی | ۵٩‏

پروردگارا! شرح صدر به من عطا فرما و کار مرا آسان گردان و عقده را از زبانم بگشا تا مردم سخنم را خوب فهم کنند و بپذیرند. بی گمان کسی که رسالتی دارد و منادی مکتب و هدفی است. باید زبانی فصیح و بیانی بلیخ داشته باشد. انقلاب کببر فرانسه و انقلاب عظیم اسلامی ایران, همه مولود خطابه‌های آتشین بود. رهبران و فرمانروایانی که در جهت مثبت و یا منفی پیش رفته‌اند» گذشته از شرابط رهبری و آگاهی سیاسی, ناطقان زبردستی بوده‌اند. پیامبران و اوصیای آنان. مانند امام علیل و نیز سخنورانی. چون بیرکلیس» پولیوس, قیصر ناپلتون و هیتلر با سحر بیان توانستند تحولات چشم‌گیر و شگرفی ایجاد کنند. در حکومت‌های شورایی. خطبا نقش عظیمی داشته و دارند. بوعلی سینا می‌گوید: «خطابه فواید مهمی دارد؛ چرا که سودمندترین مقررات و دستورات» احکامی است که گرد محور عدل و فضیلت بچرخد و از طرفی. حیات نوع انسان در پرتو تعاون و هم یاری تأمین می‌گردد. تعاون و همکاری و اقامةٌ عدل» همواره به گفتگوی مداوم نیازمند است تا مردم توجیه شوند. این دو امر به یک سلسله قضایای مسلم و مقبول محتاج است که در سرشت انسان نهاده شده و با وجدانش درآميخته است و خطابه برانگیزانندة تمایلات و نهادمای ذاتی و آماده کنندهٌ انسان برای اقناع است؛ زیرا خطابه» با احساس و وجدان وکا کت ان یک ای رای ی وی در مورد خطیب می‌گوید: «سخنوران, شنوندگان را به اموری که در دین و دنیا بدان محتاجند» ارشاد می‌نمایند و سنت‌ها و مراسمی را به وجود می‌آورند که اقامه و ادامة زندگی شان بدان‌ها مربوط می‌گردد.

و هم‌چنین آنها را برای معاد مهیا می‌سازد.»!

گفتیم خطابه. موضوع خاصی ندارد و خطیب. هر موضوعی را می‌تواند محور بحث قرار دهد؛ ولی از نظر انگیزه‌ها محدود است. به‌طور کلی سحنوری را در عصر ما می‌توان در

۱ . الشفا: قسمت منطق, ج ۱.ص ۱۶ -۲۰.

۰ دربارةٌ سخن و سخنوری

دوازده انگیزه و هدف خلاصه کرد که با توضیح مختصری بیان می‌شود؛ مانند ۱-اطلاع و بازگو ساختن اخبار. ۲-اقناع ۳-تودیع ۴-توجیه. ۵ تفریح» ۶-تحکیم. ۷ افتتاي ۸-معارفه. ٩-تأمین,‏ ۱۰ - خیرمقدم گویی» ۱۱ -مناظره» ۱۲ -جنگ و دفاع.

اطلاع رسانی: گاهی هدف اصلی. مطلع کردن شنوندگان از حادثه‌ای, فاجعه‌ای» توطه‌ای و یا نقشه‌ای است. گزارش سفر, اعلام برنامه‌های دولت. بیان عملکرد نهاد و یا وزارت خانه نیز از این‌گونه اهداف محسوب می‌شوند که در این موارد ذکر آما ارائة اسناد و مدارک» بیان ارقام پروژه‌ها و بودجه‌های مصرف شده و... ضرورت دارد. به عنوان مثال. عملکرد جهاد سازندگی این است که پنج هزار حلقه چاه برای روستاییان زده و هزاران کیلومتر جاده احداث و یا آسفالت و صدها روستا را لوله کشی کرده و دو میلیون هکتار زمین را زیر کشت برده و صدها تن محصول برداشت نموده است. ملاحظه می‌فرمایید وقتی مطالب بر آمار و ارقام متکی باشد می‌تواند بیشتر مورد توجه قرار گیرد. اطلاعات علمی. آخرین کشفیات جهانی بیان فرضیه‌ها و فرمول‌هاء از این نوع مسائل به شمار می‌رود.

۲ اقناع مخاطبان: در بعضی از مجامع مقصد نهایی جلب توجه و اقناع مستمع است که در این حال سخن باید به ذ کر شواهد و دلایل مجهز باشد و از مسلمات عقلی. اجتماعی» تاریخی و ادبی استفاده گردد. نوع استدلال باید مقبولیت همکانی داشته باشد و با افکار عمومی و یا خصوصی شنوندگان تطبیق کند. طرح دلایلی که برای طبقَةٌ مخصوصی قابل قبول باشد و یا از افق افکار مستمعین فراتر رود برای اکثر مردم سودمند نخواهد بود.

۳. ترغیب حاضران: گاهی انگیزهٌ واقعی تحریک عواطف و ایجاد مسژولیت برای بسیج مردم به منظور جلب کمک‌های نقدی و جنسی برای جنگ. مستمندان» زلزله‌زدگان آسیب‌دیدگان ناشی از سیل و يا موسسات خیریه است. این نوع هدف‌ها با استفاده از عبارات خیال‌انگیز و تجسم‌بخش و بیان ثواب‌های اخروی و شرافت‌های دنیوی و یا تبیین خطرهای ناشی از عدم مشارکت تأمین می‌گردد تا بدین وسیله شنوندگان ترغیب شوند و روح مواسات و تعاون در آنها برانگيخته گردد. مواعظ اخلاقی و دعوت به خودسازی نیز از این مقوله به شمار می‌رود.

۴ تحکیم پیوندها: زمانی سحن برای حفظ پبو ند تاریخی. ملی. مذهبی و زنده نکه داشتن

بخش یکم: رابطة خطابه و علوم انسانی | ۶۱

نام و راه بزرگان ایراد می‌شود؛ مانند سمینارها و کنگره‌هایی که در بزرگداشت نوابغ و شخصیت‌های علمی» ادبی و سیاسی تشکیل و یا مجالسی که برای سالگرد ولادت و رحلت و شهادت بزرگان منعقد می‌شود. در چنین محافلی باید شرح حال و بخش‌های برجسته زندگی و خدمات علمی و فرهنگی و ابتکارات این‌گونه فرزانگان گفته و پیام‌های آنان به شنوندگان یادآوری شود تا روحیةٌ علمی و فرهنگی و ابتکاری در مردم زنده شود و از آثار بزرگان بهتر بهره گیرند و راهشان را ادامه دهند.

۵ تفریح: یکی از انگیزه‌های سخن‌رانی» تفریح و سرگرمی است. مجالس عروسی و محافل تفریحی بدین منظور تشکیل می‌شود.

در هر صورت. درس استاد و معلم. دفاع وکیل از موکل. نطق رجال سیاسی. نطق‌های پارلمانی» سخن‌رانی جهت کاندیداتوری. موعظه و پند رجال روحانی از انواع مختلف سخنوری محسوب می‌شوند که از این نوع انگیزه‌ها خالی نیستند و وعظ و خطابه در جامعة شیعه دربرگيرندة همة آنهاست؛ زیرا واعظ در مسند خطابه» هم‌چون استادی درس می‌گوید, مانند وکیل مدافع در محکمة تاریخ از رجال حق دفاع می‌کند و طرفداران باطل را محکوم می‌سازد. مانند محققی توانا مسائل را بررسی و تحلیل می‌کند. چونان مربی دل‌سوزی لب به انذار و موعظه می‌گشاید. همانند فرمانده جنگ با شعار و حماسه. ملت را بسیج و تهییج می‌نماید و به‌سان سیاستمداری» موضوعات سیاسی را برمی‌رسد. بنابراین» واعظ باید با زبان جامعه‌شناسی. علم فلسفه. مکتب. حقوق, سیاست. اقتصاد و اخلاق تا حدودی و به ویژه از روان‌شناسی احتماعی و تاریخی و اطلاعات عمومی به مقدار ضرورت آگاهی داشته باشد.

سخنوران نامی شیعه از این امتیازات برخوردارند.!

۱ .به جهت خودداری از اطالة کلام از شرح سایر انگیزه‌ها خودداری می‌شود.

چکونه می‌توان سخنور شد؟

شختوزی هی زر کی آشت؛ به گونه‌ای که دست‌رسی بدین مقصد اعلاء به سادگی امکان‌پذیر نبست. بلکه به تمرین بسبار و اطلاعات وسیع و استقامت کامل نباز دارد. راه‌های

دست‌یابی به این هدف متعالی را می‌توان در چند موضوع خلاصه کرد:

الف) استعداد ذاتی

خطیب موفق.کسی استکه به‌طور طبیعی, آهنگی جالب بیانی فصیح و حنجره‌ای گرم و گیرا داشته باشد؛ مخارج حروف را صحیح ادا کند؛گرفتار لکنت زبان و سردی بیان نشود؛ دلی پر سوز و سری پر شور و قلب پاک و آرامی داشته باشد؛ به زیبایی منظر و حضور ذهن قوی. هوش سرشار, قدرت ارتجال. چشم‌های جذاب و اعتدال در خلقت آراسته باشد. چنین فردی با مختصر تمرین و ممارستی, می‌تواند به قلة بلند خطابه برسد؛ وگرنه باید با تحمل ریاضت‌های سخت و تمرینات دشوار خود را بدین هدف برساند. بعضی از اهل نگارش نوشته‌اند:

«اگر کسی. استعداد ذاتی نداشته باشد؛ نمی‌تواند سخنور گردد؛ زیرا سخنوری برای این گروه مانند شع رگفتن شخصی است که ذوق شعری نداشته باشد و بخواهد شعر سرودن را بر خویش, تحمیل نماید. در نتیجه. افعارش از لطافت خالی و خشک و بی‌روح و گاهی از سجع و قافیه نیز بی‌نصیب و تهی خواهد بود.»!

ولی به عقیدةٌ نگارنده» آدمی که از سلامت طبیعی برخوردار باشد و اصول فن خطابه را

۱ این زهره. الخطابه. ص +

بخش یکم: رابطة خطابه و علوم انسانی | ۶۲

به کار گیرد و صفات اکتسابی را در خود ایجاد نماید؛ با قدرت ایمان و اراده و عشق به خطابه. می‌تواند نارسایی‌ها و نواقص ظاهری خود را تا حدودی جبران نماید. همان‌گونه که ابوالعلای معرّی. نقص کوری و آبله‌رویی خود را در پرتو علم و فلسفه و ادب جبران نمود و بتهوون و ادیسون نیزء که گرفتار نقص ناشنوایی بودند؛ یکی با ساختن آهنگ‌های موسیقی و دیگری با تسخیر نیروی برق» خود را شهرةٌ آفاق ساختند و بدین وسیله» نارسایی‌های عضوی خود را از ذهن‌ها محو نمودند.

آری, خداوند متعال چنان قدرت و اراده‌ای به انسان عطا فرموده است که می‌تواند با نیروی روحی» قطار مسافربری را از حرکت باز دارد و با سیطرةّ اراده. ادم بیدار را به خواب عمیق (مغناطیسی) فرو برد و روح او را به هر کجا که خاطرخواه اوست. بفرستد. مشیت و خواست خداداد آدمی به قدری قوی است که زني چون هلن کلر نابینا و ناشنوا و فلج نارسایی‌های جسمی خود را نادیده می‌گیرد و اراده می‌کند سخن‌گوی توانا شود. وی پس از تمرین و کثرت کار و ممارست بی‌امان. بدین هدف عالی می‌رسد و با این کار. بر نظریات بعضی از نویسندگان فن خطابه که می‌گویند: «تمرین و کثرت کار» در صورت فقدان صفات طبیعی اثری ندارد» خط بطلان می‌کشد.

در هر صورت. برای تکمیل و آرایش خطابه, شرایطی وجود دارد که باید خطیب. آن را رعایت کند تا قدرت خطابه را در خود شکوفا سازد و با رعایت موازین و آیین سخنوری به تقوای" خطابی نایل آید و از آسیب‌های مخصوص خطابه در امان بماند. همان‌گونه که تقوای دینی» در مسائل فردی و اجتماعی و در ابعاد سیاسی, اقتصادی, اخلاقی و در سايةٌ یک سلسله اثبات‌ها و نفی‌هاء بایدها و نبایدهاه تحصیل می‌شود. خطیب نیز اگر بخواهد در خطابه تقوا

داشته باشد. باید از اموری بپرهیزد و به اموری بپردازد.

ب) مطالعةٌ سخنان ادیبان

سخن‌ران؛ نخست باید گفتار ادیبان و سخنوران ژبردست را مطالعه نماید تا اسرار

۱ «تقوا» از «وقایه» و «اتقا» به معنای سیر گرفتن است و در اصطلاح «جعل اللّفس فی وقاية ممّا یخاف» می‌باشد؛ یعنی خویشتن را در سنگر حفاظت قرار دادن برای مصونیت از عوالم آسیب پذیر اعم از سیاسی. اخلاقی. دینی. کلی و جزئی.

۴ دربارة سخن و سخنوری

فصاحت و بلاغت را در کلام آنها بیابد و جمال اسلوب و تعبیرات زیبا و نغز را دریافت نماید و شیوءةٌ استخدام الفاظ و روش خوب و زیبا اندیشیدن را بشناسد. ابن‌اثیر می‌نویسد:

«آشنایی با گفتار پیشینیان, در لباس شعر یا نش فواید بسیار مهمی دارد؛ به علت این که. از این رمگذر. انسان با آرمان‌هاء اندیشه‌ها و اسلوب‌های ادبی آنان آشنا می‌گردد و در می‌یابد که قدرت هنری و ادبی را در چه سبک و شیوه‌ای به کاربرد؛ و همین امر. موجب باروری دوق و استعداد و تقویت عقل و هوش وی می‌شود. در ضمن می‌تواند به سهولت از معانی بدیعی که گویندگان و نویسندگان در طی سال‌ها زحمت و رنج کشف کرده‌اند بهره‌برداری نماید و از ذوق‌ها و ابتکارات آنان استفاده کند و بدین‌وسیله. ذهنش برای ابتکارات جدید و طرح مسائل نو آمادگی پیدا می‌کند.»!

بسیاری از گویندگان معروف. در بدو امر از سخن‌رانی‌های مکتوب دیگران بهره می‌جستند تا زمينة ذهنی خود را برای تدوین سخن‌رانی آماده سازند. از این رو توصیه می‌شود از شاهکارهای سخن‌رانی‌های گویندگان توانا بهره گیرید و در ابتدای کار بهترین آنها را با رعایت مقتضای حال - حفظ کنید؛ چرا که همین امر. همت را والا و ذوق و سلیقه را پربار می‌نماید و به منزلةٌ جهشی برای بهتر سخن‌رانی کردن است. به علاوه سخن‌رانی؛ به تعبیرهای مختلف و متنوعی نیاز دارد؛ یعنی یک مفهوم. باید در قالب‌های گوناگون و جالب درآید و بازگو شود تا لطف کلام حفظ شده و خستگی و ملالت به بار نیاورد. بنابراین: باید سخنور سرماية هنگفتی از الفاظ و اسلوب‌های سخن را در خود ذخیره کند. تا بر تمام شوون و شیوه‌های ببان تسلط کامل داشته باشد.

خطیب باید خود را برای تحمل مصایب و شداید آماده سازد؛ در مقابل زخم‌زبان‌هاه تمسخر این و آن اتهامات. فحاشی‌ها و جوسازی‌هایی که گاهی ممکن است برای گویندگان پیش بیاید بردبار باشد. از شتاب‌زدگی‌ها و افشاگری‌های عجولانه. سخت بپرهیزد و از طرح

۱ . الخطابه ص ٩‏ ۲۶.

بخش یکم: رابطة خطابه و علوم انسانی | ۶۵ نادرست. تشدید اختلافات قومی و گروهی و قضاوت یک‌جانبه. سقوط گوینده را فراهم می‌سازد و اعتماد عمومی را از وی سلب می‌کند. هم‌چنین خطیب باید از مبالغه گویی‌ها و شوخی‌های زشت اجتناب نماید و به‌طور خلاصه از تقوای اخلاقی» سیاسی, اجتماعی» قلبی و لسانی بهره‌مند باشد تا بتواند شخصیت اجتماعی خود را حفظ نماید و تهدید و تطمیع. او را به سخن گفتن وادار نسازد. مسائل شخصی, خشم او را در سخن‌رانی برنینگیزاند و بداند که حفظ خطابه از انگیزه‌های شخصی و وسوسه‌های شیطانی» بسیار مشکل و طاقت‌فرساست. بی‌جهت نیست که خطیب عرب گفته است: «لقد شیبنی ارتقاء المنابر؛ منبر رفتن مرا پیر کرد.»

سخن‌رانی بر اساس تعهد و مسوولیت و دور از اغراض نفسانی» چنین پی‌آمدهایی را نیز دارد؛ بنابراین خطیب باید تسلط کامل بر اعصاب داشته باشد؛ تا هنگام سخن‌رانی گرفتار اضطراب نگردد؛ زرا ترس و نگرانی» روح را آشفته می‌سازد و در نتیجه, از جذابیت

سخن‌رانی می‌کاهد.

د) ریاضت و تمرین مداوم

استعداد طبیعی» تسلط پر الفاظ و مطالعة کلمات ادیبان و سخن‌سرایان و آگاهی بر اصول فن خطابه» در ساختن خطیب کافی نیست؛ به علت این که سخنوری, ملکه و عادت نفسانی است و به‌طور ناگهانی در انسان به وجود نمی‌آید؛ بلکه پس از تحمل رنج‌ها و تمرین‌های فراوان به تدریج در انسان پدید می‌آید. در آغاز امر, عوامل یأس آور و شکست بسیار است؛ ولی نوآموز نباید نامید شود بلکه با ممارست و تمرین زیاده عیب‌ها را بر طرف و نقطه‌های قوت را تقویت نماید. به قول شاعر:

نابرده رنج گنج صمیسر نسمی‌شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

در کتاب تاریخ تمدن از دموستین خطیب معروف یونانی نقل شده:

«بر اثر صدای ضعیف و نارسابی حالت تنفسیء هنگامی که می‌خواست سخن‌رانی کنده با استهزای شنوندگان مواجه می‌شد؛ ولی پس از چند سال تمرین, این نارسایی را از خود برطرف کرد؛ ماه‌ها در کنار دریا ریک در دهان می‌گذاشت و فریاد می‌کشید و سرانجام

۶ دربارة سخن و سخنوری بهترین سخنور زمان خویش شد.»!

حاحظ در کتاب بیان و تیین می‌نویسد:

«در طول تاریخ خطیبی دیده نشده است که در بدو ام عبوب زیادی نداشته باشد. از لکنت زبان گرفته تا نارسایی بیان و فقدان الفاظ و جملات, مکر شبیب بن شیبه, که از

اولین مرحلة سخن‌رانی موفق بود و به قدری اوج گرفت که خطیبی بدان پایه توشد6؟

انواع ریاضت‌ها

ریاضت و تمرین انواع و اقسامی دارد: ریاضت فکری؛ تمرین در سبک و اسلوب‌ها؛ ریاضت در تکلم و سخن‌سرایی.

. ریاضت فکری: در این نوع ریاضت. خطیب باید افکارش را ضبط و توزین کند و بین تفکرات و حیات اجتماعی خود پیوند ایحاد نماید و ذهنیت‌ها را با عینیت‌ها درآمیزد و دربارة شوون جامعه به فکر و تأّمل بپردازد با روح و فرهنگ جامعه. پیوندی عمیق و نا کسستنی داشته باشد؛ زندگی مردم را همواره مورد تحلیل دقیق و بررسی صحیح قرار دهد؛ معایب و محاسن جامعه را بشناسد» تا بتواند موضوعات مناسبی را انتخاب و مطرح کند.

۲ تمرین در سبک و اسلوب‌ها: بدین معنا که از جملات خوب استفاده کند؛ تعبیرات زیبا به کار برد؛ عبارات شیوا را بنویسد و تکرار کند تا در ذهن جای‌گزین شود و نیز از شیوهٌ ادبا و سخن‌رانان معروف بهره گیرد.

۳ ریاضت در ادای سخن: با تمرین» خود را بر ادای صحیح مخارج حروف عادت دهد و یک‌نواخت صحبت نکند؛ بلکه در طی سخن‌رانی» آهنگ صدایش فراز و نشیب داشته باشد؛ گاهی فریاد بکشد و زمانی آرام سخن بگوید. لحظه‌ای خشمگینانه حرف بزند و به هنگام پند و اندرز: نرم و محبّت‌آمیز. گاهی لحن گریه به خود بگیرد و زمانی آهنگ خنده و نشاط و سران‌جام اوج و حضیض را در سخن رعایت نماید. ابتکارات و ذوقیات خود را در فرصت‌های مناسب بدون ترس و دلهره مطرح نماید. وگرنه اندیشه‌ها و نظریات وی در زیر

همان ص ۵ ۲.

بخش یکم: رابطة خطابه و علوم انسانی | ۶۷

پرده‌های ترس و خجالت مستور خواهد ماند. از قدرت ارتجال و بدیهه گویی استفاده کند. گرچه چندان جالب نباشد.

اگر انسانی» قدرت بیان در خود مشاهده کرد باید به کار بگیرد؛ چه بسیارند عناصری که بر اثر ترس و مسامحه. نیروی بیان خود را به مرحلةٌ فعلیت نرسانیدند و استعداد خویش را خاموش و نابود کردند.

متن سخن‌رانی» قبل از حضور در مجلس باید تکرار و تمرین شود تا هنگام سخنرانی جمله‌ها سهل و روان مطرح گردد. سیسرون" سخنور نامی یونان, این شیوه را تا پایان عمر

ادامه می‌داد. ۲

ه) ایمان به شيوة گفتاری

هر کسی که به رشته و فنی علاقه دارد برای دست‌یابی به آن از تلاش و تحمل سختی‌ها دریغ ندارد. کسی که عشق به سخنوری دارد بدون شک تمام مقدمات را فراهم خواهد ساخت؛ ولی اگر اشتهای کاذب و با علاقة تحمیلی باشد. موفق نخواهد شد.

خطبای مشهور معتقدند شغلی شریف‌تر و مقدس‌تر از سخن‌گویی نیست و موعظه و سخن‌رانی, کار انبیاست و از نظر اسلام بالاترین خدمت. هدایت خلق به سوی خداست.

پیامبر گرامی اسلامْ فرمود: «ای علی! اگر یک نفر به دست تو هدایت شود از هر آن چه خورشید بر آن می‌تابد بهتر است.»۳

تبلیغ, مايهٌ بقا و عزت اسلام است. این گونه برداشت‌ها و تحلیل‌هاست که انسان را دل‌گرم و امیدوار می‌سازد و بالعکس اگر کسی معتقد باشد که منبر رفتن مخصوص بی‌سوادهاست و موجبات عقب ماندگی از اجتهاد و مرجعیت را فراهم می‌آورد! هرگز ایمان و میل شدید به سخنوری در او پیدا نمی‌شود و در مقابل اگر کسی بر اين باور باشد بقای فقه و فقاهت و

تداوم خط ولایت و امامت در پرتو سخنان حکیمانه است و مرجعیت را سخنوران در

1-0 ۲ . همان ص ۷ ۲.

۸ دربارة سخن و سخنوری

جامعه تثبیت کرده و می‌کنند و در نهایت با بررسی مزایای اجتماعی» اقتصادی معنوی, اخروی و ارزیابی آن با سایر مشاغل, می‌تواند به سخنوری دل گرم و علاقه‌مند شود. باید بدین حقبقت اعتراف کنیم که امام امت با قدرت بیان و ایمان توانست این انقلاب عظیم را به وجود آورد؛ چرا که امام قطع نظر از مرجعیت عظمی. خطیبی مقتدر و نویسنده‌ای توانا بود که با شمشیر قاطع بیان و قلم» ملت بزرگ ایران را به انقلاب واداشت. به علاوه بر روان‌شناسی اجتماعی و جامعه‌شناسی دینی و اخلاقی تسلط کامل داشت. اگر امام در بیان نارسایی داشت و چنین جاذبیتی در حضرتش نبود» بی‌گمان یا انقلاب تحقق پیدا نمی‌کرد و یا به تعویق می‌افتاد. البته ریشه‌های اصلی سحر بیان و جادبهة قلم حضرت امام را بیش از همه باید در ایمان و شور درونی و عقل سیاسی و الهی ایشان جستجو کرد نه در الفاظ و عبارات. گرچه انسان در سخن و کلام نیز نوعی

وحود دارد. ۳ جرآت و اعتماد به نفس

یکی از عوامل باز دارنده از سخنور شدن ترس و عدم اعتماد به نفس می‌باشد در اين باره باید گفت تمرین عملی و مطالعةٌ موضوع سخن, تلقین و تشویق دیگران, می‌تواند تا حدود زیادی دلهره و ترس را بر طرف سازد. دقت کافی در محتوای سخن و تخصص و ممارست در مطالب میزان جرأت و اعتماد به نفس را بالا می‌برد و اگر عقیده و آیّبان به محتوای سخن بر آنها اضافه شود بی‌شک اعتماد به نفس بیشتر تقویت می‌شود و در شنونده نیز تأثیر مثبت می‌گذارد. هنکامی که قلب و مغز گوینده از یک سلسله معانی آکنده باشد وبه گفتارش ایمان و یقین داشته باشد. بی‌تردید در نطق و بیان و اعتمادش نیز اثر خواهد داشت و باور علمی و عملی باعث می‌گردد که انسان یک نوع ظهور و تبلوری در سخنش پیدا کند. بانوبی شاعر می‌گوید: در سخن پنهان شدم چون بوی گل در برگ گل هر که می‌خواهد ببیند. در سخن بیند مرا

راه‌های اعتماد به نفس را در مباحث آتی بیان خواهیم داشت.

بخش یکم: رابطة خطابه و علوم انسانی / ۶۹

ز) آهنگ جذاب و گیرا

آهنگ و طنین کلام گرم نعمتی خدادادی محسوب می‌شود و تا حدودی با تمرین و تحصیل, به دست می‌آید. برای دست یابی به آهنگ جذاب و پرورش آن, به تمرین‌های ذیل توجه فرمایید: ۱

۱ به پشت خوابیده انگشتان را زیر استخوان سینه قرار دهید و بدون تکان دادن شانه‌ها نفس عمیق بکشید. شب‌ها هنگام خواب و صبح زود به مدت پنج دقیقه این تمرین انجام دهید.

۲ روی پاشنه پا بایستید. گردن را راست نگه دارید و دست‌ها روی شانه‌هاء آرنج‌ها به طرف پایین متمایل و چشم‌ها بسته باشد. آهسته از طریق بینی نفس بکشید. حداقل پنج دقيقه صبح‌گاهان و شام‌گاهان ادامه بدهید.

۳ زمزمه کردن اشعار و قرائت قرآن با صدای بلند نیز در آهنگین شدن صدا اثر دارد که

باید مر روز تکرار شود. کتاب و روزنامه را به آهنگ خطابه خواندن بسیار موثر است.

ح) معلومات و محفوظات لازم

کسی که می‌خواهد سخنور شود باید از معلوماتی که در سخنوری لازم است بهره‌مند باشد؛ مانند اطلاعات عمومی. تفسیر قرآن, تاریخ و جغرافیاء علوم, شعر و ادب فقه و اصول منطق و فلسفه. اخلاق و عرفان. آشنایی با مکاتب فلسفی زمان, و از همه مهم‌تر درک همه جانبة موضوع سخن و آشنایی با فرهنگ روز که از طریق وسایل ارتباط جمعی تأمین می‌گردد؛" زیرا اگر سخنور با فرهنگ زمان هم‌آهنگ نباشد به موفقیت کلی و همه جانبه نمی‌رسد. جالب این که این همراهی را باید لحظه به لحظه و روز به روز . تعقیب نماید و همواره با زبان زمان سخن بگوید و از سوی دیگر با حفظ آیات و احادیث و خطبه‌های نهج ابداعه و اشعار حکیمانه بر مايهٌ اسلامی و معلومات عمومی خود بیفزاید و سخن را در قالب‌های جدید و مناسب با فرهنگ روز عرضه نماید و گفتة این شاعر را

۰ / دربارةٌ سخن و سخنوری

نصب العین و آویزة گوش قرار دهد:

سخن‌گوی باشد زبان زمان که حال زمان را بود ترجمان

زمان را کسی ترجمانی کند که با منطقش هم‌زبانی کند

درخت کهن پایدش بوی مرگ به پیوند نوم نو کند بار و برگ

سخن تا نگفتی نوآموز باش به هر روز دارای آن روز باش ط) ایمان به محتوای سخن

سخنور اگر بخواهد شنوندگان را تحت تأثیر قرار دهد و به آنان خط فکری و دید سیاسی و اجتماعی ببخشد و یا در جهت تحول اخلاقی و معنوی تحریک و موعظه کند باید نخست خود به مسائلی که عنوان می‌نماید. ایمان عملی و نظری داشته باشد؛ یعنی ایمانی که با اقناع عقل و ارضای وجدان توآم باشد. ایمان نظری. با تحلیل‌های اصولی و عمیق آن موضوع و با تحقیق و رسیدن به غایت یقین, و ایمان عملی با اعتقاد و عمل نمودن در زندگی میسر است. در غیر این صورت. هدف تأمين نمی‌گردد و در نهایت فقط می‌تواند آثار آنی و موقت در شنوندگان بگذارد. سخنوران باطل نیز هنگامی که به کلام خود ایمان دارند آثار سوئی می‌گذارند. هیتلر به ریاست و تفوق و برتری نژادی از نظر جهان بینی خود موّمن بود و در فن خطابه نیز به گونة طبیعی و اکتسابی مهارت زیادی داشت که توانست دنیا را به آتش و خون بکشد. پی‌یر زاهد مسیحی نیز به راه خود باور داشت که توانست آتش جنگ‌های صلیبی را برافروژد. از قدیم گفته‌اند: لوعظ اذا خُرجتْ من القلب دَخلّتْ في القلب. و اذا خرجّت من اللسان آم تتَجاوّز الاذان:! موعظه هنگامی که از عمق دل برخیزد لاجرم بر دل نشیند و اگر صرفاً از زبان برآید

از گوش تحاوز نکند.

بخش یکم: رابطة خطابه و علوم انسانی / ۷۱

قرآن کریم می‌فرماید: یا أیها الْذین مَوا لم تقو ون ما لا تفقلون ,کر مقتاً عند اه آن ولو مالا تَفعلون ۱:4

ای کسانی که (به زبان) ایمان آورده‌اید! چرا چیزی به زبان می‌گویید که در مقام عمل خلاف آن می‌کنید. (بترسید) از اين عمل, که سخنی می‌گویید و خلاف آن می‌کنید که بسیار سخت

خدا را به خشم و غضب می‌آورد.

ی) رعایت اصول تداعی معانی

دیگر از مشخصات سخنور ان اس که قبل از آغاز بای مطالب ره ورتی لیم ماد که ارتباط زنجیری و علی و معلولی» بین آنها برقرار شود. بهتر است این انبجام و 1 7 تا پنویسد و بعد آنها را په حوزة ذهن منتقل نماید تا به هنگام سخنرانی, معنی به تیب و منظم یکدیگر را تداعی نمایند به گونه‌الی که سخن قبلی, کلام بعدی را بیاورد و حوزة ذهن, کلمات و مفاهیم را مسلسل‌وار شلیک نماید. بدون شک انتخاب مطالب. تنظیم آنها و طریقة ایراد سخن هر یک به نوبة خود درگیرایی خطابه نقش مهمی را بازی می‌کنند.

لازم است خطیب بدون جهت و ضرورت از ای جاد پرانتزها خودداری کند و حتی المقدور مرتبط و منسجم سخن بگوید. به‌طوری که معانی قبلی مفهوم بعدی را طلب کند و در عین حال تمام مطالب بر حول یک محور بگردند. در انتخاب موضوعات و اشفار نیز سعی نماید از هر قصیده. شاهکار آن را برگزیند و حفظ کند. بهترین احادیث و جامع‌ترین آیات و مناسب‌ترین موضوعات را جمع آورد و گلچین نماید و با فرهنگ و زبان مردم سخن بگوید. شناخت کامل از حاضران از نظر میزان فرهنک و سواد و انتخاب کلماتی که مطابق روح و درک و علم شنونده باشد و با روح زمان هم‌کامی کند بسیار ضروری است و سخنور باید هر چیزی را در جای خود به کار برد به‌طوری که مطالب در مخزن حافظه مخلوط نشود. خلط مطالب در ذهن باعث اغتشاش فکر گوینده در مقام بیان و طبعاً مطالب به صورت نامنظم و پرا کنده مطرح می‌شود و در نتیجه مستمع خسته و پریشان حال می‌گردد.

۱ صف (۶۱) ی ۲.

۲ / دربارة سخن و سخنوری همان طوری که در تعریف فکر گفته‌اند: الفکر حركة من المبادي و من مبادي الی المراد؛ تفکر» عبارت است از: سیر و حرکت ذهن از مطلوب مجهول به یک سلسله مقدمات معلوم و بعد حرکت از آن مقدمات معلوم به آن مطلوب برای تبدیل آن به معلوم. ذهن. آن‌گاه که می‌اندیشد و می‌خواهد از ترکیب معلومات خویش مجهولی را به معلوم تبدیل کند باید به آن معلومات شکل و نظم و صورت خاص بدهد؛ یعنی معلومات قبلی ذهن در صورتی نتیجه می‌بخشد که شکل و صورت خاصی به آنها داده شود. علم منطق, قواعد و قوانین این نظم را بیان می‌کند. منطق به ما توضیح می‌دهد که معلومات ذهنی قبلی تنها در

صورتی زابنده خواهند بود که بر اساس مقررات منطقی شکل و صورت گرفته باشد.

ک) دقت در گزینش عناوین

بدون شک بسط کلام در یک موضوع و عنوان سخن, به دقت و استفاده از معلومات دیگر نیاز دارد؛ مثلاً موضوع عدل شاخه‌ها و فروعاتی دارد که با دقت و مراجعه به لغت به دست می‌آید. عدل چیست؟ ممکن است به معنای نضظم باشد (بالعدل قامت السموات والاأرض). اگر بخواهیم در نظم و تعادل سخن بگوییم از این مفهوم استفاده می‌کنيم و آیات و روایات مناسب آن را می‌آوریم» گرچه کلمة «عدل» در آن به کار برده نشده باشد؛ ولی همین‌قدر که مفهوم عدل از آنها استفاده شود. کافی است. عدل به معنای نظم» در قطب مخالف هرج و مرج قرار دارد؛ ولی عدل در مقابل ظلم معنای دیگری دارد؛ یعنی «اٍعطاء کل ذي حق حقه؛" دادن جق هر صاحب حقی» که در اين صورت شاخه‌های زیادی پیدا می‌کند؛ مانند «عدل فردی» یعنی حقوق افراد به‌طور کامل رعایت شود. «عدل الهی» «عدل اجتماعی» «عدل سیاسی» و «عدل اقتصادی» که باز هر یک فروعات دیگری دارند. فرض کنید اگر در سخنرانی آية شريفة ذیل: یا آیها الذین آمنوا استجیبوا له و للرسول |ذا دعاکم لما یحییکم " مطرح شود ابتدا باید محور اصلی آن را پیدا کرد و سپس آن معنا را شکافت

۱.راغب. مفردات. ماده «عدل». ۲ . انفال (۸) أآيةٌ ۲۴.

بخش یکم: رابطة خطابه و علوم انسانی / ۷۲

که لب تیز و محور اصلی آية مذکور حیات معنوی است و چون موضوع سخن در آن مشخص شد. در تبیین و اثبات این مدعاء نخست مقدمه‌ای بیان و آن‌گاه به اصل موضوع پرداخته می‌شود.

بدین شکل که با دو مقدمه» سألهة زندگی چیست؟ و هدف از آن کدام است؟ مطرح می‌شود.

مقدمة اول: انسان به موجب عقل و اختیار خود را از حیوان برتر می‌داند و مناسب نیست . بر طبق غریزهءٌ حیوانی زندگی خود را استوار نماید؛ بلکه باید حیات معقول و منطقی داشته باشد. برای رسیدن بدین زندگی ناگزیر باید مکتبی را انتخاب نماید تا در سایة آن» حیات نورانی و زندگی انسانی پیدا کند از اين رو قرآن می‌فرماید: لیا آیها الذین آمنوا...> نخست باید ببينیم حیات چیست؟ و اين که ما یک حیات حیوانی داریم و در این جا بحث علم مطرح است.

مقدمة دوم: حیات چیست؟ حیات روی کرةٌ زمین چگونه پیدا شده است؟ در صورتی که زمین به صورت آتش بوده. حیات ممکن نبوده است. مقصود از حیات در این آیه. حیات انسانی است که منشاً آن عمل به معیارها و دستورات الهی است. حیات حیوانی و معنوی و انسانی کدام است؟ و به چه معناست؟ و آیات و روایات از چه نوع حیاتی سخن گفته‌اند؟ مسلماً حیات معنوی ثمرء اجابت فرمان‌های الهی است و فلسفة وجودی انسان نیل به حیات الهی است. حیاتی که به انسان نور و فروغ می‌بخشد و او را از حیوانیت می‌رهاند. تکیه بر روی کلمات و واژه‌ها در اين آیةٌ شریفه به گوینده فرصت می‌دهد تا داد سخن دهد و افق‌های جدیدی را برای شنوندگان بگشاید که این حیات مربوط به حیات حیوانی نیست؛ زیرا حیات حیوانی «حبر» است ولی در آبه تأکید می‌فر ماید که دستورهای الّه را احابت کنید تا به حیات معنوی دست یابید.

ل) داشتن هدف معین سخن‌ران باید بداند که دربارٌ چه موضوعی می‌خواهد بحث کند و صورتی ذهنی از آن داشته باشد که در غیر این صورت. به بن بست کشیده می‌شود. خطیب باید مانند راننده

۴ / دربار سخن و سخنوری

ماهری باشد که مبداً و منتهای حرکت را می داند و مسیر را می‌شناسد و اگر سرنشینان خسته شدند در کنار باغ و چشمه‌ساری و پارکینگ و یا رستورانی توقف و نشاط مسافرین را حفظ می‌نماید و پس از رفع خستگی به حرکت خود ادامه می‌دهد. سعی می‌کند دست‌اندازها را با مهارت بگذراند و در پیچ و خم‌ها از دندةٌ سنگین و سرعت مناسب استفاده نماید و از ترمزهای تند و ناگهانی اجتناب کند تا سرنشینان را به سلامت و با نشاط به مقصد رساند نه مانند راننده‌ای که نه مقصدی را می‌شناسد و نه راه را و به هر جاده‌ای می‌رسد در آن حرکت می‌کند که شاید به مقصد برسد و یا با سرعت و شتاب نامعقول. اتومبیل را می‌راند و از روی دست‌اندازها حرکت می‌دهد که در نتیجه. ترس و دلهره. سرنشینان را فراگرفته و خسته و کوفته می‌شوند.

ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی! .. این ره که تو می‌روی به ترکستان است

به همین دلیل بهتر است در قدم نخست از تجربهة سخن‌رانان قدرتمند بهره بگیریم همان‌گونه که رانند؛ُ نوپا از تجربیات رانندهٌ ماهر استفاده می‌کند سخنور نیز لازم است از شاهکارهای سخن‌رانان با مختصر تغييري استفاده نماید و این روش یکی از رایج‌ترین راه‌های سخن‌رانان شیعه است. خطیب توانا استاد فلسفی می‌گوید: «من در آغاز کار که می‌خواستم به منبر بروم به سه تن از گویندگان گفتم تا سه سخن‌رانی و منبر برایم نوشتند و من آنها را عیناً حفظ کردم و در بین مردم مطرح ساختم. این سخن‌رانی‌ها زمینه را فراهم ساخت تا خودم وارد کار شوم.» البته حفظ کردن یک سخن‌رانی به معنای نقش نوار پیدا کردن نیست؛ بلکه برای این است که ذوق و اسلوب یک خطیب موفق به سخنور تازه کار و نو پا انتقال یابد و ذهنیت وی از آغاز امر, بر اساس یک فرمول خوب تشکل پیدا کند. و در واقع از تجربیات سخن‌رانان معروف در بدو امر بهره برداری نماید و بی‌شک پیوند با روحیه‌ها و افکار متعالی می‌تواند حاصلی پربارتر عرضه کند.

مطالعه و تحصیل علوم مربوط به سخنوری ضروری است. به خصوص کتب فراوان و مختلفی

بخش یکم: رابطة خطابه و علوم انسانی | ۱۷۵

را بررسد و فیش بردارد. در خلاصه گیری و نوع جمع آوری مطالب از روش‌های مختلفی می‌توان استفاده کرد:

۱. هر قسمت از کتب و منابع مورد مطالعه را خلاصه نویسی کرده و در لابه لای صفحات کتاب بگذارد و هنگام نیاز به صورت فهرست به آن مراجعه کند و برای پرورش موضوعاتی که در سخن‌رانی‌ها می‌خواهد باز گوید. استفاده نماید.

۲. دفتر پا کلاسوری را به صورت حروف تهجی در آورده و كلية مطالب اشعار» حدیث. تاریخ و... را به ترتیب در بخش مربوط و مناسب نوشته شود تا پس از گذشت زمان و مطالعات فراوان مطالب زیادی در پیرامون هر موضوعی داشته باشد و به هنگام لزوم از آن استفاده کند و اوراقی را برای مطالب جدیدی که ممکن است در آینده بدان برخورد نماید اختصاص دهد.

۳. فیش‌برداری. آن بدین صورت است که مثلاً شخصی در عرض سه ماه مطالب متنوع و مختلفی از طریق مطالعه گردآوری کرده و هر یک از آن مسائل را به گونه جداگانه‌ای در برگی نوشته و بالای آن, تاریخ فیش منبع و موضوع آن ثبت گردد و پس از مدتی بار دیگر فیش‌ها را مورد مطالعه قرار داده و آنها را تجزیه و طبقه‌بندی کند. فیش مربوط به موضوع «عدل» را جدا نماید. همان‌گونه که برگه که در مورد «آزادی» نوشته محزا نماید و هر دسته را در تحت عنوان خود قرار دهد. نکته‌ای را که باید در نظر داشت این است که از مطالعة پر کنده جداً باید پرهیز کرد و به‌طور موضوعی تحقیق نمود تا مغز دچار ناتوانی و خلط مطالب نگردد؛ چرا که مغز انسان انبار نیست که هر چیزی را در آن انباشته کنیم و نظمی بدان ندهیم.

بتابراین. جون خطیب به هنگام خطابه اندوخته‌های تجربی و ذخایر فکری و اعتقادی خود را باید عرضه نماید. لازم است از اطلاعات وسیعی برخوردار باشد؛ زیرا در هر موضوعی که بخواهد سخن بگوید باید در پیرامون آن موضوع. اطلاعات جامعی داشته باشد؛ مثلاً اگر بخواهد خطابه‌ای سیاسی ایراد کند باید از نظریات سیاسی در آن مورد آگاه باشد و از سوی دیگر از تئوری‌های سیاسی. مسائل اقتصادی. حقوقی. جغرافیایی. فرهنگی و تاریخی نمی‌تواند بر کنار باشد. بنابراین» در آن زمینه‌ها نیز کسب اطلاعات دقیق ضروری است. يا اگر

۶ / دربارة سخن و سخنوری

بخواهد در زمينة «ویژگی‌های انقلاب اسلامی» سخن بگوید. لازم است اصول کلی انقلاب‌های جهان, با ویژگی‌ها و انگیزه‌های خاص آنها را بداند؛ مثلاً نظامی که با کودتا روی کار آمده باشد رژیم انقلابی نیست. مکر این که به دنبال آن نهضت ملی صورت بگیرد تا بتواند بدین طریق ویژگی‌های انقلاب اسلامی را استخراج و مشخص نماید. در غیر این صورت. خطابه مفهوم واقعی خود را پیدا نخواهد کرد؛ بلکه سخن‌رانی بی‌محتواه سطحی و عامیانه‌ای پیش نخواهد بود که در محدودهٌ مردم عامی می‌تواند موْثر باشد نه در جمع افراد تحصیل کرده و شعاع تأثیر آن نیز محدود و زودگذر خواهد بود؛ به فرض این که با سخنان ناقص خویش بتواند به‌طور موقت شوری برانگیزد؛ ولی بی‌شک در ادامة کار موفق نخواهد بو وانگهی چنین کسی در مجمع آگاهان نمی‌تواند اظهار وجود نماید و به همین دلیل» سخنور باید به میزان رشد اجتماعی و سیاسی جامعه از وسعت اطلاعات و دقت در مطالب برخوردار باشد. بدین جهت. خطیب هیچ‌گاه از تحقیق و مطالعه بی‌نیاز نخواهد شد؛ زیرا خطابه مانند سایر رشته‌های فنی نیست که در مرحله‌ای متوقف گردد. بلکه نیاز به تحقیق مداوم و هم‌آهنگی مستمر با منطق روز دارد. گرچه در همه رشته‌ها راه تحقیق باز است؛ ولی با این حال هر رشته‌ای در زمان خود محدودیتی دارده جز فن سخنوری که محدودیتی ندارد. معاشرت با سخنوران و مجالست با متفکران و شاعران و ادیبان و ارباب تحقیق و تتبع و نیز مطالعة منابع قدیم و جدید می‌تواند این هدف را تأمین نماید وگرنه سخنور ممکن است

از قافله و کاروان زمان عمّب مانده و حاذبیت خود را از دست بدهد.

ویژگی‌های علمی و عملی سخنور

سخنوران. گذشته از شرایط ذاتی و صوری از ویژگی‌های دیگری نیز باید برخوردار باشند:

یکم - شناخت روحیهة مستمعان

ان ایا را کی ات را ام نسبی از «روان‌شناسی اجتماعی» دارد. اگر سخنور از وضع فکری و نیازهای روانی جامعه بی‌اطلاع باشد. نمی‌تواند عواطف و احساسات شنوندگان را تسخیر سازد و دریای را کد عقل و احساسات آنان را به حرکت و انقلاب وادارد و یا احساسات تند و خروشان آنان را آرام و کنترل نماید. خطیب باید روح خود را به ارواح مستمعان پیوند دهد و با وجود اختلاف در دیدگاه‌ها و تنوع در افکار و مذاق‌هاء همه را جذب کند و برانگیزاند. برای نیل به اين هدف. مطالعة کتاب‌های روان‌شناسی فردی و اجتماعی و کسب تجربیات و داشتن هوش سرشار» ضرورت دارد. نوع انقلاب‌ها و حوادث ملی می‌تواند روحية توده‌ها را نشان دهد همان‌گونه که افراد در انقلاب‌ها شناخته می‌شوند: «عند تقلّب الأحوال. علم جواهر الرجال».

در تاريخ. نمونه‌های فراوانی از این‌گونه خطابه‌ها یافت می‌شود که یکی از برجسته‌ترین آنها خطبه «جهاد» در نهج اللاغه است که جاذبه و حماسه آفرینی خود را در تمام عصرها و برای همه نسل‌ها هم‌چنان حفظ کرده است. با این که اصحاب علین1 بافت متضادی داشته‌اند؛ بعنی برخی خسته و گزوهی متمرد و عده‌ای مخالف امام و حنگ و دسته‌ای منافق

۱ .نیج اللاخه. حکمت ۲۱۷.

۰ / دربارٌ سخن و سخنوری

و جمعی موافق بودند؛ با این حال. خطبه آن‌چنان شور عمومی ایجاد نمود که بی‌درنگ همگان را به حرکت و هیجوم واداشت:

«ٍن الجهاد باب من آبواب الجنة, فتحه الّه لخاصَة وتان که در این بخش از خطه نخست قداست جهاد فی سبیل الله را بیان می‌فرماید که. جهاد دری از درهای بهشت است که فقط به روی گروه خاصی از اولیای خدا گشوده شده است و سعادتی است که نصیب هر کسی نمی‌شود. بدیهی است وقتی یک هدف مقدس. خوب ترسیم شود به راحتی انسان به سوی آن کشیده خواهد شد.

در قسمت‌های دیگر به نقش اجتماعی و انسانی جهاد می‌پردازد و آثار زیان‌بار ترک آن را بیان می‌کند و به حدی مسأله را لطیف و عالی تحسم می‌بخشد که حرکت آفرین و حیات‌بخش می‌گردد. با توبیخ‌های مناسب و تهدیدهای به مور غیرت و حمیّت را در شنونده بیدار می‌کند و در تمام فقره‌های خطبه بر معتقدات و مسلمات مخاطبان تکیه می‌نماید و زیان‌های مادی. معنوی» دنیوی و اخروی و نیز منافع مادی و معنوی آن را در ابعاد

ده و دق فرهافت:

خطبه امام ِا در صفین

خطابة علی لا در صفین, نمونه دیگری از خطبه‌های موجز و رسایی است که امامت در هنکامةٌ جنگ صفین ایراد فرمود؛ هنگامی که شریعةٌ فرات به دست لشکریان معاویه افتاده نوات تاران حفیو ات تستین:

سربازان علی#ٍ احساس ضعف و ترس می‌کردند و با این وضع» شکست و هزیمت آنان. قطعی به نظر می‌رسید. در چنین شرایطی حضرت لب به سخن کشود و با خطابه‌ای کوتا» ولی آ کنده از حماسه. روح تازه‌ای در کالبد بی‌جان سربازان خود دمید. سخن امام» چنان موجی 9 و ی ی غلاف تا ی ی ی درآمد) و با حمله‌ای مردانه توانستند شریعهٌ فرات را از دست دشمنان اسلام آ ازاد سازند.

امام لد خطاب به لشکریان خود چنین فرمود:

بخش دوم: ویژگی‌های علنی و عملی سخنور / ۸۱

قّد استَطعموکم لقتال َد روا عَلی مد و تخر مَحّةٍ او ات و الدماء ء توا الما فالْموتٌ في خَیاتکم مَعَهُورین والحباا ني مویکم قاری لا ود مُعاوية قا لك من الوا و عکس عَلَیهم الکبر حتی جَعلوا نحورَهُم آغراض نید : اینک خیره سران لشکر معاویه جرأت و جسارت را به جایی رسانیده که از تیزهای آب‌دار شما طعام می‌طلبند پس (شما یکی از ايندو را را اتتخاب کنید؛) یا یه خواری و ذلت تن در فیک هار < شمشیرهایتان را از خونٍ آنان سیراب نمایید تا از آب سیراب شوید؛ زیرا زندگی همراه با لت و زیر سلطة دیگران رفتنء عین مرگ است و مرگ با عزت و غبه و پیروزی» عین حیات و زندگی است. به هوش باشید که معاویه گروهی از گمراهان و نادانان را به میدان کاززار کشیده و چهرة خیقات را چنان در پرد؛ تدلیس و تلبیس مخفی ساخته که آنآن چشم وگوش بسته در اختیار هوای نفس معاویهقرار دارند و گلوهای خود را هدف تیرهای مرگ ساخته‌اند (یعنی از پایداری و جان فشانی آنان به تردید گرفتار نشوید؛ چرا که استقامت آنان مولود ایمان و آگاهی نیست؛ بلکه از حماقت و نادانی است).

آری» علی با توجه به روحية لشکریان خود سخنانی گفت که از اعماق وجود مبارکش

برمی‌خاست و منجر به متلاشی شدن سپاه معاویه و آزادی شريعةٌ فرات گردید.

خطبهةٌ عدی بن حاتم نمونةٌ دیکر خطابةٌ عدی بن حاتم است که به منظور ترغیب و تحریک مردم به طرفداری از علی4# و بسیج آنان برای جان‌فشانی ایراد شده است. این سخنور مبارز. مردم را از طریق مقدسات دینی و معتقدات عربی برانگیشت و از عواقب ذلت‌بار ترس و رکود بر حذر داشت و کلامش را این‌گونه آغاز کرد: قذ کم نيالجالِ تون علی الدیا و قاتلوا في الانلام علّی الاخرة فان رد دنا لد اه مغانم کنبرة و ی عدکم ی انیا و الاخرة و قذ ضَملت عنکم الوفاء و قَذ أظلَکُم علخ 32 و اس مَعَهٌ من الشهاجرین و البدرییِن و

۲ / دربارة سخن و سخنوری

الْصار. فْکُوئوا رهم دا هذا یل لح فیه الغنی و الشرور. و الق فیّه الحياة و الرْزق؛۱

شما در روزگار جاهلیت برای متاع فانی دنیا و حیات موقت آن می‌جنگیدید و اکنون در اسلام برای سعادت اخروی پیکار نمایید و اگر لذت و نعمت دنیا را بخواهید در خزاین الهی غنایم بسیار و نعمت‌های بی‌شماری هست و من شما را به خوش‌بختی دنیا و آخرت فرامی‌خوانم و در مقام وفای به اين عهد در مقابل شما ضمانت می‌کنم و اکنون قدرت علی- که بر شما سایه افکنده و انبوهی از مهاجرین و انصار در رکاب او عازم نبردند و شما جمعیتی افزون از ایشان, بر جبهه بیفزایید؛ زیرا جهاد برای انسان زنده, راهی است که او را به بی‌نیازی می‌رساند و شادی می‌آفریند و برای آن که در اين راه کشته شود. زندگی جاوید و

روزی پا کیزه فراهم می‌گردد.

دوم -کنترل و نظارت فراگیر

خطیب باید بر مستمعین نظارت و کنترل داشته باشد تا بتواند در تحریک و تشویق آنان نقش اساسی ایفا نماید؛ هرگاه از حرکات آنان احساس خستکی نمود با ذکر لطیفه‌ای و با با بیان پرشور و حماسه‌آمیز, آنان را به وجد و نشاط آورد و از یک نواختی سخن جداً بپرهیزد تا شنوندگان بهتر توجه نمایند. در غیر اين صورت شنونده و گوینده از هم جدا خواهند شد. طرح مسائل تکراری و استفاده از مطالب سنگین علمی و فلسفی, پرا کنده گویی» عدم رعایت مقتضای حال, بیان مسائل جزئی و شخصی بر خلاف عقیدهٌ غالب و حاکم بر مجلس سخن گفتن و به جای سخن‌گوی دیکر نشستن, اطالة کلام. اهانت به شنوندگان, توهین به افراد محبوب. بی‌تناسب حرف زدن, عدم توجه به سیستم صوتی. عدم نظارت بر احوال شنونده و ساکت نکردن افراده همة این عوامل در از دست دادن مجلس و عدم موفقیت گوینده

نقش به سزایی دارد.

سوم - قدرت ارتجال

خطیب در حین سخن‌رانی ممکن است در معرض سوال و یا اعتراض شنوندکان و یا

۱ حمهرة خطب العرب. ح ص‌ ۹۰

بخش دوم: ویژگی‌های علمی و عملی سخنور | ۸۲ حادثه‌ای قرار بگیرد که رشتة کلام را قطم و یا توجه مستمعان را سلب نماید. به همین دلیل خطیب باید حضور ذهن کامل داشته باشد تا در پاسخ فرو نماند و در موقع اعتراض, گرفتار لکنت و اضطراب نکردد و از سرعت انتقال و قدرت ارتجال به نحو شایسته‌ای بهره‌مند شود؛ زیرا در اینگونه مواقع بسا می‌شود که پاسخ سریع و فوری از مجموع سخن‌رانی جالب‌تر باشد. اگر یک حادثة طبیعی یا ساختکی پیش آید خطیب می‌تواند با کلمات مهیج و شورانگیز, توجه جمعیت را جلب نموده و اثر آن حادثه را خنثی نماید. اینک به نمونه‌های عینی ای‌گونه موارد اشاره می‌شود:

۱. یک سال بعد از انقلاب در دانشگاه تهران مجلسی به مناسبت پیوند روحانی و دانشجو برقرار شده بود. در حین سخن‌رانی باران تندی آمد که نزدیک بود شنوندگان را متفرق سازد. ناگهان سخنران فریاد زد: «شما ملتی بودید که در مقابل رگبار توپ و تانک و مسلسل مقاومت کردید اکنون از باران رحمت الهی می‌هراسید؟ نه. شما نمی‌ترسید چترها را نیز ببندید یا همگی زیر چتر بروید که این میسر نیست و یا باید به‌طور یک‌سان زیر باران باشید.» همین چند جمله همه را در جای خود میخ کوب کرد و چترها را بستند و بدن و لباس هایشان نیز خیس گردید؛ لیکن متفرق نشدند.

۲. انفجار عظیمی در نماز جمعه تهران رخ داد که به‌طور طبیعی همه باید فرار می‌کردند؛ ولی آهنگ مهیج شعار دهنده, و استواری و مقاومت رئیس جمهور محبوب آن زمان" باعث بقای مردم در صحنه شد. ذکر این نکته ضروری است که, اگر ذهن خطیب در پاسخ معترض به یک جملة بلیغ و جاذب منتهی نشود. سکوت و خاموشی بهتر است و تنها باید به سخن ادامه دهد و با لحن خطابه و حماسه توجه مستمع را به خود جلب نماید.

۳. بعد از حماسة عاشوراء که اسیران کربلا را وارد مجلس ابن زیاد کردند؛ مردی که جز خون‌ریزی و سفاکی. منطقی نمی‌شناخت و از چهرة پلید و حرکاتش سراسر کبر و غرور می‌بارید. وی در بین اسیران متوجه بانوبی می‌شود که خود را مخفی کرده و با دست‌ها صورت خود را پوشانیده است. این زیاد گفت: «من هذه المتنکُره [المتکیرة4 این زن ناشناس [متکبر ] کیست؟». جواب دادند: او زینب. دختر علی است. ابن زیاد کثیف‌ترین شیوه سیاسی و

۳ مقام معظم رهبری حضرت آیة ال خامنه‌ای.

۳/ دربارٌ سخن و سخنوری

عوام فریبانه را به کار برد و با کمال بی‌شرمی گفت: لحَند له اي فضحکم و قتلکم و أکذب أحدوتتکم»۱ حمد خدای را که شما را رسوا کرد و مردانتان را کشت و ادعاهای شما را باطل ساخت. دختر علی بلافاصله فرمود: ند للّ اي آکرمنا ال و طهرنا من الاجخس تطهیر؛ انا یقح لفات و کب اجه و ین سپاس خدای را که ما را به کرامت نبوت مفتخر نمود و از هرگونه پلیدی پاک کرد. بدون شک تنها فاسق و فاجر» مفتضح و رسوا می‌شود و دروغ می‌گوید و آن غیر از ماست (تو و پزید به حکم فسق و فجور, رسوا و دروغ گو هستید و آية تطهیر در شأن ما نازل تست ابن زیاد که در مقابل این جواب قاطع و کمرشکن عاجز و ناتوان گشت. راه دیگری را برگزید تا شاید خواهر حسین3# را در بن بست قرار داده و محفل را به سود خویش تغییر دهد و این شکست را جبران نماید. با اين نیت پلید گفت: کیت رایت صنم اه هك الشتین؛ کار خدا را با برادرت حسین چگونه دیدی؟ با توجه به فرهنگ آن زمان که قضا و قدر به مفهوم جبری آن بر اذهان مردم حکومت می‌کرد و همه چیز را بر طبق قضا و قدر حتمی الهی می‌دانستند و اگر کسی می‌گفت این نوع حوادث از دایرةٌ جبر خارج است با کفر و الحاد مساوی بود. حضرت زینب نت در پاسخ فرمود: ما ریت الا جمیلا. هزلاء موم تب اه علیهم ال یروا الی مضاجعهم و سیجمع اه نك و بیتهٌم. و تحاج و تخاصم؛ فانظر لن الم یومئذ؟ تک

ل

مك یبن مجانة:۳

۱ . بحارالنوار: ج۴۵» ص ۱۵ ۱؛ ارشاد» ج ۲» ص ۱۳ ۱؛ لهوف. ص ۰ ۱۶.

۲.نفس المهموم ص ۲۸۱.

۳ . «مرجانه» نام زن بدکاره‌ای است که حضرت با اشاره به او ناپا کی ابن زیاد را به رخش می‌کشد - بحارالانوار» ج ۰۴۵ ص ۱۱۵؛ لهوف» ص ۱۶۰

بخش دوم: وبژگی‌های علمی و عملی سخنور | ۸۸۵

من جز خیر و نیکی از پروردگارم برای آنان ندیدم. آنان مردانی بودند که خداوند قتل و شهادت را بر آنان. نوشت و به همین دلیل به سوی آرامگاه عشق و شهادت رهسپار گشتند و به زودی خداوند تو و اينان را در دادگاه عدل خود گرد خواهد آورد و در آن جا مورد بازخواست قرار می‌گیرید (که به چه جرمی اهل بیت پیغمبر را کشتید؟). به خوبی بنگر که رستگاری در آن روز از آن کیست؟ مادرت در عزایت بنشیند ای پسر مرجانه!! ابن زیاد از این سخن به شدت بر آشفت و متوجه جلاد گردید که چرا ایستاده‌ای؟ آن‌گاه رو به امام سجادلید کرده پرسید: اسمت چیست؟ امامت فرمود: دنا علي ین الحسین: من علی فرزند حسین هستم.» بن زیاد گفت: «ًولمیقتل اه علی؛ آیاعلی را خدا نکشت؟» امام فرمود: : «کان لي أَخ آکبر مني یسی علیا قتله الناس: برای من برادری بزرگ‌تر بود که نامش علی بود که مردم او را کشتند.» ابن زیاد در بین سخنان امام دوید و گفت: «بل قتله ّه؛ بلکه خدا او را کشت.» امام فرمود: اه یتوفی الفس حین موتهاء و ما کان لنفس آن تموت ال بساذن اه کتاباً م زجلاکه.۲ ابن زیاد پس از شنیدن سخنان امام دستور داد حضرت را بکشند که عمه‌اش زینب:9ه امام سجادید را در آغوش کشید و فرمود: گر می‌خواهید ايشان را به قتلبرساید باید ول مرا بکشید. در نتیجه ابن زیاد از تصمیم پلید خود منصرف شد.۲ ۱ ۱ ۴ کلام علی 4 در پاسخ اشعث بن قیس. امام علیل3# در مسجد کوفه مشئول ایرد خطبه بود که اشعث بن قیس سخن امام را قطع کرد و گستاخانه گفت: ای امیرالمومنین! این سخن بر " زیان توست نه به سود توا امام فرمود: ۱ بدريك ما عَلنَ مغا لي لاه وف للاعنین خائك بن خائك. منافق

۱ . موف ص 5 ۲ . ارشاد» ج ۲ ص ۱۶ کشت النمه ج ۲ ص ۶۶.

۸ / دربارة سخن و سخنوری

منافق بن کافر واله! لد سر الک مر و الاسلام ات فُما فداكٌ من واحدة نما مالك و لا سب و ان ار دلعلن و مه السَیفَ و ساق ایهم الحَتّتَ حَرّی آن بشفتّه الفرت و لا تمه البعر,۱

۱ زیان من و کدام به سود من است؟ لعنت خدا و تمام نفرین‌کنندگان بر تو باد! ای جولاباف فرزند جولاباف و ای منافق فرزند کاقر! به خدا قسم! تو را یک بارکفر به اسارت گرفت و بار دیگر اسلام به بندت کشید و ثروت و حسب و نسب تقد اتصت که زا ازقیل سارت اراد سار وه کی که ار تطرنی فک ی ترمن نمی ربق رف نوم خود رهبری کند و مرگ را به سوی ایشان براند هر آبنه سزاوار آن است که خویشاوندان او وی را دشمن دارند و بیگانه او را امین نشمرد.

۵ قتيبة بن مسلم فرمانده کل سپاه خاوری اسلام. به هنگام گسترش فتوحات اسلا در خراسان سخن 9 ِ در بين سخن‌رانی» عصای وی از دستش افتاد. دو ستان از این پیش‌آمد نگران شدند و شش ان ن آن را به فال نیک گرفتند. این کب این ارت ( چشم‌های دوست و دشمن و را برداشت ت و گفت: ۱ نه آن‌چنان است که موحبات تحراین دوستان و شادمانی دشمنان را فراهم سازد؛ بلکه افتادن عصا رمزی از تثبیت امور و نوید پیروزی و چشم روشنی است. آن‌گاه به ایز بیت

الق عصاها و استقرّت بها نوی کماقرّ مَیناً بالایاب المسانر»۲ عصای خود را افکند و از دوری و پراکندگی بیاسود. هم‌چنان که دیدگان مسافر عنگام ار ی

۶ در نهضت مشروطه آن‌گاه که علمای بزرگ هم‌چون مرحوم طباطبائی و بهبهانی همراه مردم در مسجد جامع بست نشسته بودند. عین الدوله. صدر اعظم مظفر الدین شاه دستور داد مأموران به مسجد حمله کنند. گروهی از مأموران به طرف مسجد حرکت کردند وبامردم درگیر شدند. تیراندازی شدیدی صورت گرفت و مردم داخل مسجد به

۱ . نهج البلاعه. تحقیق ضبحی صالح خ ۰۱/۱۹

بخش دوم: ویژگی‌های علمی و عملی سخنور | ۸۷

جنب وجوش افتادند که در اثر ازدحام مردم بیم آن می‌رفت عده‌ای زیردست و پا از بین بروند و آبروی نهضت‌نیز مخدوش و ترس بر مردم غالب شود. مرحوم آية الله بهبهانی شجاعت و کیاست و بلاغت عجیبی به کار برد و با سرعت بر بلندی ایستاد و سینةٌ خود را که او بای سین ات تسوا شهادت ارث ماست.» سخنان این مرد بزرگ آن‌چنان مردم را آرام ساخت که بار دیگر آرامش به مسجد بازگشت و تحصن ادامه یافت و توطنةٌ شکست تحصن. نقش بر آب گردید. ۷هنکامی که غهر ین غبدالعز ند فر عسته بخلافت نشست کروه‌ها و جمعیت‌هایی جهنت تبریک و بیعت به محضر وی بار یافتند. یکی از کاروان‌ها -که از حجاز آمده بود -به مجلس خلیفه وارد شد. نوجوانی از میان آن جمع آمد تا ضمن تبریک. اعلام بیعت نماید. خلیفه گفت: آن کس که سنی از او سپری شده شایسته‌تر است حرف بزند. جوان بالبداهه گفت: ای خلیفه! اگر معیار شایستگی» زیادی سن باشد در همین مجلس کسانی هستند که به خلافت از تو شایسته‌تر باشند. عمر از گفتة نوجوان به شگفت آمد و او را ستود و اجازه سخن گفتن به او داد. حوان در کمال فصاحت اظهار داشت: ما از سرزمین دوری به این حا آمده‌ایم. آمدن ما؛ نه به علت طمع است و نه از روی ترس. اما طمع نداریم؛ چون از عدل تو برخورداريم و با اطمینان زندگی می‌کنیم. ترس نداریم؛ چون زندگی خود را در پرتو عدل تو در امن و امان می‌پابيم. آمدن ما تنها برای شکرگزاری و حق‌شناسی است. عمر خیلی تحت تأثیر قرار گرفت گفت: عظنی یا غلام! ی او ان ناس غُرّ حلم الّه و ثناء التاس علیهم؛ ای امیر! حلم الهی و مدح و ثنای مردم گروهی را مغرور ساخت (تو از این‌گونه اشخاص نباش. مدیحه سرایی‌ها و حلم خدا تو را فریب ندهد که در نتیجه امر بر تو مشتبه شود و گرفتار لغزش‌های غیر قابل جبران شوی).

۱ المستطرف.ج ۱.ص ۴۶.

۸ دربارهٌ سخن و سخنوری

چهارم - حسن اعتذار

گاهی اتفاق می‌افتد که خطیب در نقل داستانی و با در بین سخنان خود گرفتار اشتباه می‌شود و شنونده به تصحیح کلام او می‌پردازد. در چنین حالتی سزاوار است که خطیب بر اعصاب خود مسلط باشد و با «حسن اعتذار» و توجیه منطقی از این مانع عبور کند که ذیلا به چند نمونه در این باره می‌پردازيم:

۱. وکیع بن ابی الاسود تمیمی» از فرماندهان سپاه قتيبة بن مسلم در فتح بخارا؛ روزی در خراسان برای سپاه عرب سخن می‌گفت. در خلال سخنان خود آیه‌ای از قرآن را این‌گونه تلاوت کرد: «ٍن له خلق السموات ی ستة ِ یکی از حضار بلافاصله گفت: «خداوند آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید نه در شش ماه» ولی فرمانده بی‌آن‌که خود را ببازد گفت: «عجبا من شش ماه را برای این عمل عظیم کوتاه می‌شمارم؛ ولی اکنون می‌بینم که خدای توانا در شش روز زمین و آسمان‌ها را آفریده که بر تعجب من افزوده می‌شود».!

۲ آقای فلسفی» پس از رحلت آية الّه المظمی بروجردی به مناسبت چهلمین روز درگذشت ایشان سخن‌رانی می‌کرد. چون در زمان حیات معظم له طبق عادت وقتی نام ایشان را می‌برد «دامت برکاته» می‌گفت. طبق معمول در این مجلس نیز تعبیر «دامت برکاته» را به کار برد که می‌باید به جای آن «قدس سره» می‌گفت. در این هنگام فوراً کلام خود را به‌طور شایسته‌ای چنین تصحیح کرد: «واقعاً باید گفت دامت برکاته؛ زیرا آية الّه بروجردی منشأً خدمات بسیاری بود و اکنون که به لقای الهی شتافته است باز هم برکات و خدماتش اه اد

۳ جرج یکی از وزرای انگلستان, در مجلس پیرامون سیاست و برنامةٌ حکومت خود سخن می‌گفت و به مردمی که تحت سلطة استعمار بریتانیا بودند نوید آزادی و استقلال می‌داد. در ضمن سخنان خود گفت: ما به زودی به کانادا استقلال خواهیم داد و به زودی ایرلند را استقلال خواهیم بخشید و ما به زودی ... تا جملة سوم را شروع کرد. یکی از وکلای مجلس 9 سخن را از وی گرفت و گفت: «مابه جهنمی‌ها و دوزخیان استقلال

۱ همان. یج ۳ص ۳۵۷.

بخش دوم: ویژگی‌های علمی و عملی هو | ۸۹

خواهیم داد». جرج بی‌درنگ گفت: صحیح است و من بسیار خوش‌وقتم که می‌بینم هر کس از وطن خود یاد می‌کند و در حمایت آن می‌کوشد. حضار همه خندیدند و حضور ذهن او را تحسین نمودند و معترض محکوم شد.

۴ به هنگام وزارت بریان, اعتصاب کارگران راه آهن, فرانسه را متشنج سأخته بود. بریان با استمداد از طبقات مختلف. اعتصاب را درهم هت

مجلس فرانسه پس از تعطیلات چند روزه تشکیل جلسه داد و افکار عمومی نیز به شدت بر ضد دولت بود؛ از اين رو به مجرد ورود بریان به مجلس فریاد اعتراض و شعار «مرده باد دیکتاتور» مجلس را لرزاند. بریان لحظاتی خاموش ماند تا از شدت خشم نمایندگان کاسته شود. آن‌گاه رو به حضار کرد و گفت: «دیکتاتور! من بی‌چاره و بی‌نوا دیکتاتور هستم؟ آقایان محترم! یک کلمه و یک اشاره از شما کافی است تا من بدون هیچ‌گونه تأسف. این مقام را واگذار کنم و به صورت یک خدمتگزار کوچکی از خدمتگزاران وطن به صفوف شما برگردم. من به پست وزارت دل بستگی ندارم» همین چند جمله از سوی آن سیاست‌مدار زبردست. مانند آبی سرد شعله‌های خشم عمومی را خاموش نمود, به‌طوری که پس از بیان علل اعتصاب و لزوم پایان آن: از وی دفاع کردند و همگی از وی پوزش خواستند.

تقوای سخن و درمان معایب آن

سخنور باید اسیب‌شناس و با تقوا باشد؛ یعنی آن‌چه باید سخنور از آن اجتذاب و باوست کاری تن شتا ان 5 پرهیز نماید. خطیب لازم اشتگ در سخن‌رانی. اموری را ر عایت کند و از مسائلی نیز جداً پپرهیزد. متخصصین این فن. دربارةٌ نقاط منفی سخنور

عناوینی را ذ کر کرده‌اند که توحه شما خوانندگان گرامی را بدان‌ها جلب مي‌کنيم. ایزگونه

۱ 7 ۲ معایب به بیان سخنور بر می‌گردد و درمان انها ضرورت دارد.

۱ تکرار بی‌مورد جملات

اه ان روا تاه کته یال اون ات ها امین فضات نوی ارت سازگار نیست. خواه یک کلمه باشد و خواه یک جمله و خواه موضوعی. به هر حال, تکرار درست نیست. مکر وقتی که شنوندگان مطلب را درنيافته باشند که در این صورت جایز است و بهتر آن که مطلب. در قالب‌های تازه و اسلوب‌های جالب ریخته شود که خود آن قالب‌ها و جمله‌ها قطع نظر از معانی, برای شنوندگان جذاب باشد. این نقیصه, مولود عدم آشنایی و

۲ شتاب‌زدگی در ادای کلمات عجله و شتاب در سخن‌رانی در اغلب موارد موجب پیوست کلمات به یکدیگر می‌شود که

در نتبحه. برای شنوندگان نامفهوم می‌ماند و سخنور. حاذبةٌ سخن خود را از دست می‌دهد؛

بخش دوم: ویژگی‌های علمی و عملی سخنور / ٩۱‏ زیرا در این خالت/ نت و. آهنک» سحی ور کلغات,رعات: نمی شوه در این که دراطی خطابه. کلمات باید با صراحت به پایان برسد و موارد فصل و وصل مراعات شود و الفاظی که آخر آنها شدت درد ادا و يا نرمی در تلفظ لازم دارد رعایت شود؛ ولی عجله و شتاب. تمام کلمات را به هم متصل می‌سازد و لطف کلام را از بین می‌برد وانگهی شنونده باید پس از شنیدن کلام. مجال فکر کردن داشته باشد. از این رو. خطیب باید ایستگاه‌ها را در نظر بگیرد و موارد تعجب و استفهام را هم مشخص سازد. اگر شعر می‌خواند دکلمه‌وار باشد. کلمات را آهنگین بیان کند و در طی کلام به شنونده مجال تفکر داده شود. این نوع کاستی در پرتو تمرین فراوان و مکرر برطرف می‌شود. خطیب باید در تنهایی به آرامی سخن بگوید تا این عادت را ترک کند.

۴ کندی و سنگینی زبان

وی تقایل هه فان ای مایا کل یه سوت کر دازا کرو موجب ملالت می‌شود. کسانی که کلمات را به سنکینی بیان می‌کنند ۳ از حد معمول. آن را می‌کشند» , نمی‌توانند موفقیت چشم‌گیری به دست آ ورند. البته ممکن است به خاطر شهرت و عقاشی که دارنه سو راز شان؛ مو بر باشلولی ا کر همیه افراد سعرواف ای گنه مجر فت ی رادتل هاونه مستری داشتف زاو طري این فش از خویندکان ور شم ند کات که مجذوب شهرت و مقام نیستند. نمی‌توانند اثر بگذارند؛ زیرا همه مخاطبان مفتون موقعیت اجتماعی سخنوران نیستند؛ بلکه بیشتر» مجذوب علم و تقوا و محتوا و هنرمندی آنان در

سخن‌رانی هستند.

سخنور باید با تمرینات کافی از تبدیل مخارج حروف بپرهیزد؛ مانند تبدیل «را» به «یا» «س» به «ث» و «هاء» هوّز به «حاء» حطی. یکی از مواردی که حتی المقدور سخنور باید از آن بپرهیزد. لغزش زبان از حرفی به حرف دیگر است که در لغت عرب «لتغه» نام دازق:

۲ / درباره سخن و سخنوری

سخنور باید با تمرین و ممارست. این عیب را از خود دور کند و اگر مقدور و ممکن نباشد حداقل از استخدام کلماتی که این‌گونه حروف را در بر دارند احتناب کند؛ مثلاً به حای «برای این که» «به جهت این که» «به دلیل اين که» و یا «به علت این که» به کار ببرد.

در حالات دموستین سخنور مشهور آتن نوشته‌اند که. وی گرفتار لغزش زبان بود و حروف را به یکدیگر تبدیل می‌کرد تا آن جاکه به هنگام سخن‌رانی با استهزا و خندةٌ حضار رو به رو می‌شد. این وضع» روح دموستین را متأثر نمود به‌طوری که خطابه را به کلی رهاساخت؛ ولی استادش روح امید را مجدداً در وی زنده کرد تا توانست با تحمل مشقت‌های طولانی. این عیب را برطرف سازد.

در حالات او نوشته‌اند: وی نیمی از موی سر خود را می‌تراشید تا نتواند از خانه بیرون رود و اغلب. کارش تمرین در برابر آیینه بود. گاهی هم کنار دریا می‌رفت و دهان خود را پر از سنگ‌ریزه می‌کرد و با امواج خروشان دریا حرف می‌زد و آن‌چنان تداوم و پشتکاری از خود نشان داد که سرانجام. بزرگ‌ترین خطیب یونان باستان شد. هم‌چنین واصل بن عطاء حرف «ر» را به کلی از قاموس تکلم» حذف کرد.!

۵ حصر وَزتج

در لغت عرب. عجز و ناتوانی سخز‌گو به هنگام سخن گفتن را «حصر وَرْتَج» می‌گویند که از عیوبی است که سخنور باید آن را بر طرف سازد.

این نقیصه تنها با تمرین مداوم و ارادهٌ قوی رفع می‌شود. «حصر وَرْتج» گاهی مربوط به ادای کلمات و نارسایی زبان است و گاهی خطیب از نظر بیان و زبان نارسایی ندارد؛ ولی هنکامی که در مسند سخن قرار می‌گیرد. شکوه محفل او را می‌گیرد و قلبش به شدت می‌تید. رنگ چهره‌اش دگرگون می‌گردد و در نتیجه» زبان از گفتار باز می‌ماند.

در کتاب خطیب العرب آمده است: مصعب بن حیان را برای خطبةٌ نکاح به مجلس عقدی دعوت کردند. هنگامی که خواست خطبه بخواند گرفتار «حصر وَرْتج» شد و خطبه را فراموش کرد و گفت: «لقنوا آمواتکم شهادة آن لا اله لا اله...؛ بر مردگانتان گواهی بر

۱ . المخطابه. ص ۶۲

بخش دوم: ویژگی‌های علمی و عملی سخغنور / ٩۲‏

یکتابی خدا را تلقین کنید.» مادر عروس سخت عصبانی شد اظهار داشت: «سیجعل الّه موتك لهذا دعوناك؛ به زودی خداوند مرگت دهد. آیا تو را برای تلقین مرده دعوت کردیم پا مجلس عروسی؟».

یکی از خلفای عباسی روز جمعه بالای منبر رفت؛ ولی ابهت محضر او را گرفت با «زوجتی طالق». حضار خندیدند و ای ی همسرم بر سخن گفتن من خیلی اصرار دا شت. بنابراین» صيغةٌ طلاق او را جاری ساختم تا در مقابل اصرار وی عکس العمل مناسبی نشان داده باشم.۲

" راه درمان برای رهایی از اين بن‌بست. مطالعة زیاد. داشتن محفوظات. تلقین مفید. اعتماد به نفس و مواجهه با طبقات مختلف ضروری است. چنین فردی باید خود.را.ملزم کند که در مجالس مختاف سخن بگوید؛ ولی 0 از شروع سخنرانی؛ تمرین زیادی به عمل آورد یا مثلا در محوطه‌ای قدم بزند و با خود صحبت کند و چندین بار صورت خطابه را با شنوندگان خیالی در میان گذارد تا در حافظه‌اش بهتر جای گزین شود و باید از مجالس ساده و کم جمعیت سخن‌رانی را آغاز نماید و اگر احیاناً گرفتار «حصر وَرّْج» شد با استفاده از جملات ارتجالی و با نقل داستان شیرین و مت مناسب و بهره گیری از محفوظات. خود را از این مانع برهاند. ۱ در کتاب اغانی در شرح حال ثابت بن قطبه آمده است که. او در یکی از روزهای جمعه در مسخد «سجستان» بر فراز منبر رفت؛ ولی از سخن گفتن عاجز شد و برای نجات از این مخمصه به‌طور ارتجالی گفت: سیجعل اه بعد عسر یسراً و بعد عبي بیان و نتم الی آمیر فقال أحوج منکم الی آمیر قوال؛ فان لم آکن لکم خطیباً فانني بسیفی ذ آحد یقت ۱ جمهرة خطب العرب. ج ۳ص ۳۵۹.

۲ . خطیب العرب ص ۶۵. ۱

۴ / دربارء سخن و سخنوری

به زودی خداوند پس از سختی آسانی قرار می‌دهد و بعد از عجز از سخن قدرت بیان عطا می‌کند و شما به فرماندهی فعال و پر کار احتیاج بیشتری دارید تا امیری که حراف غیر فعال باشد. اگر من در میان شما خطیب نباشم هنگامی که آتش جنک شعله ور شود به شمشیری که بر می‌آورم سخنور پر شوری در میدان رزم خواهم بود.

وقتی سخنانش را برای خالد بن صفوان بازگو نمودند گفت: واه! ما عغلی ذلك المنبر خطب منه فی کلماته هذا؛ سوگند به خدا! کسی که بر فراز آن متبر قرار نگرفته است که در ادای کلمات از او سخنورتر باشد.

آری. قدرت حضور ذهن, اعحاز می‌کند و خطابه را از شکست نحات می‌دهد و شکوه

خاصی بدان می‌بخشد.

انواع حصر ها

ایت اوا کخم آ رت شترت رو

۱ ترس و عدم اعتماد به نفس؛

۲. عظمت و شکوه مجلس؛

۳. نداشتن تمرین و عدم آمادگی روحی و ذهنی؛

۴ ضعف حافظه و عارضه نسبان؛

۵ اختلالات و بحران‌های روحی و روانی؛

۶ تشنج مجلس. اگر زمام مجلس از گوینده گرفته شود و رشتة افکارش بکسلد شکست خواهد خورد. بنابراین, باید با سخن مناسبی مجلس را آرام ساخت و پاسخ دندان شکنی به عاملین تشنج داد و آنان را از صحنه خارج نمود. و اگر عامل تشنج حادثه‌ای طبیعی و با سیاسی باشد لازم است با ترفند دیگری آنان را آرام کرد در غیر این صورت. بدون شک خطیب ناتوان می‌شود و شکست می‌خورد.

مطالعةٌ کافی در موضوع سخن و نیل به تحقیق نهایی و به دنبال آن» تمرین مداوم و ادای

کلمات و تنظیم صورت سخن‌رانی و نوشتن ان. تا حدودی سخنور را از این گونه بن‌ست‌ها

بخش دوم: ویزگی‌های علمی و عملی سخنور | ٩۹۵‏

می‌رهاند. اگر محفل بسیار باشکوه باشد و شنوندگان از طبقات فاضل و برجسته باشند. سخنور باید قبلاً وضعیت روحی و مطالبی را که می‌خواهد مطرح نماید بررسی کند. اگر احتمال می‌دهد که عظمت جلسه او را می‌گیرد و با مطلب مناسب با این مجلس را ندارده بهتر است صرف نظر کند؛ زیرا جبران بعضی از شکست‌های روحی و یا اجتماعی مشکل است و باید در ابتدای ورود به امر سخن‌رانی» از محافل ساده شروع کند مر آن که بر جمله سازی و استخدام عبارات ادبی به قدری مسلط باشد که با هنرمندی خاصی. عواطف و احساسات فضلای محضر را به خود جذب کند و بدین‌گونه محفل را بچرخاند.

۶ اطناب و تطویل بی‌ثمر

سخنور باید بسیار منظم و حساب شده سخن بگوید. مناسب حال و به مقتضای محفل و مقام و در حد آمادگی حاضران صحبت کند تا شنوندگان با خمیازه کشیدن و چرت زدن» خستگی خود را اعلام ننمایند. خصوصاً از اطالة کلام. تفصیل بی‌جا و ذکر مطالب معروفه تکراری و پراکنده گویی. خودداری کند. اگر داستان تاریخی می‌گوید به جزئیات مبتذل آن نپردازد» در بین داستان پرانتز باز نکند. از بخش‌های حساس و شگفت‌انگیز آن چشم نپوشد و از بیان عبرت‌ها و حکمت‌ها و نتیجه گیری‌های لازم نیز دریغ ندارد تا داستان تاریخی صرفاً جنبة سرگرمی به خود نگیرد. اگر به قصص قرآن مراجعه کنیم خواهیم دید که قرآن نکات لازم و اصلی تاریخ و فلسفة آنها را بیان می‌کند و از اطناب و تطویل کاملاً می‌پرهیزد و جزئیاتی را که از عادات روزمره و معمولی و مشترک افراد است. حذف می‌نماید؛ ولی در عوض, حساس‌ترین و مهیج‌ترین صحنه‌های آن به خوبی ترسیم و تجسم می‌یابد و حکمت‌ها و عبرت‌ها به‌طور کامل مشخص و روشن می‌شود. البته قرآن به اجمال. مطالب حکیمانه را مطرح می‌سازد؛ ولی خطیب می‌تواند با تجسم صحنه‌ها به وسيلة عبارات دل‌پذیر و تطبیق با وضعیت زمان و روحیات شنوندگان. داستان را بپرورد و لطف بیشتری به آن بدهد؛ زیرا ایجاز در قضية تاریخی نیز نمی‌تواند جالب و هیجان‌انگیز باشد. همان‌گونه که تطویل. نارواست. امام سخنوران می‌فرماید: «أفة الکلام الاطالة؛ آفت

سحن بز وف ۲

ی ورزر

کوتاه سخن گوی گر از نیکویی اندر سخن خود آثری می‌جوبی هنگام سخن کن حذر ز پر گوبی چون آفت گفتار بود پر گوبی ۷ استعانت‌های ناروا

عبابی یکی از ادبای بزرگ. در پاسخ این سوّال که بلاغت چیست؟ می‌گوید:

هر کس که مقصود خود را بدون تکرار و استعانت بیان کند بی‌تردید دارای بلاغت است.

کیش از ای مرو له همست ؟ ففت:

کمک گرفتن خطیب از جملات حشو و زاید.!

در توضیح باید افزود که مراد از جملات حشو عباراتی مانند «عرض می‌شود که» «می‌خواستم به عرض برسانم که»» «منظورم این است». «زبان من الکن است» و سایر جملاتی که به صورت شکسته نفسی‌های بی‌جا و عذرهای ناروا مطرح شود که در سخن‌رانی جای تفالی فذاشته بافد بلکه مقذارق از وق را تاقالم کند.

پس, متن خطابة سخنور باید از این‌گونه زواید پیراسته و به فصاحت و بلاغت و تعبیرات رسا آراسته باشد و کلمات به‌طور طبیعی, زیباء روان و بدون وقفه بیان شود و معانی در قالب‌های تازه و لطیف ريخته و به همراه آهنگ جاذب و حرکات مناسب ادا شود.

سخنور در سخن‌رانی نباید معمولی سخن بگوید. بلکه باید با آب و تاب و آهنگین

سخن‌رانی کند.

ه ی ۲۲۲

توابع خطابه

مجهز شدن به فصاحت و بلاغت

فصاحت و بلاغت از توابع خطابه است و از اجزای خطابه محسوب نمی‌شود؛ ولی از علومی است که دانستن آنها در فن خطابه و سخنوری لازم و ضروری است. علم بلاغت. معانی, بیان و بدیع را در بر می‌گیرد و در آن موازین فصاحت و بلاغت تبیین می‌شود.

سخن فصیح و بلیغ می‌تواند در عمق جان شنوندگان نفوذ کند و در جامعه تحولی به وجود بیاورد. البته غیر از فصاحت و بلاغت. ترتیب و تنظیم سخن نیز از توابع شمرده می‌شود که هر یک در جای مناسبی قرار دارد.

«فصاحت» در لغت عبارت است از: «ما ِ_ عن انظهور و الابانة؛ سخنی که از روشنی و آشکار ساختن حکایت می‌کند».

در زبان عربی به کسی که در سخن گفتن دچار لکنت می‌شود و به زحمت سخن می‌گوید؛ ولی بعد. لکنت زبان بر طرف می‌شود و می‌تواند به راحتی سخن بگوید. می‌گویند: «فصَح الاعجمی؛ لکنت زبانش بر طرف و گفتارش روشن و آشکار شد».

راغب اصفهانی» فیلسوف و لغت شناس قرن پنجم هجری در کتاب معروف خود المفردات در ماده «قصح» می‌گو بد:

«لفضح حلص الشی» ما يَشوبة و له في ان یقال: قح البن و أفْصح [ذا

تعزی من الرزغوة ... فطع الرّجْل ی جادت لو أَفْصَم الطبح اذا بدا ضوژه:۱

. واغت. مق دات. ص ۲۸۰ ماده «قصیم». ۱ راغب. المفردات. ص ۸۰ مادة «فصح»

۸ / دربارة سخن و سخنوری

«فصح» خالص گشتن چیزی است از عواملی که آن را مشوب و تیره می‌سازد. و کاربرد اصلی آن در مورد «شیر» است که عرب می‌گوید: فص لّبن و آفصح؛ یعنی شیر آشکار شد به هنگامی که کف‌های متراکم روی شیر بر طرف گردد ... فلان انسان فصاحت پیدا کرد؛ یعنی از نظر تکلم خوب شد ... و صبح فصاحت یافت؛ یعنی سپیدٌ صبح ظاهر گردید. فصاحت سه بعد دارد: ۱. کلمه؛ ۲. کلام؛ ِ متکلم. فصاحت در کلمه» عبارت است از: پیراستن آن از سه عیب یعنی با حذف این عیوب. فصاحت در کلمه تأمین می‌شود و آنها عبارتند از: الف) تنافر حروف یا گران‌آهنگی؛ ب) مخالفت با قیاس و دستور زبان؛ ج) غرابت که شامل دو معناست: یکی نامأنوس بودن لفظ و دیگری ناخوش آهنگی آن. در مورد مخالفت با قیاس گفته شد انسان فصیح کسی است که زبانش روان و تلفظ و منطقش نیکو و روشن باشد و اگر سخن در قالب‌های زیبا و ادبی و عبارات دل‌پذیر قرار بگیرد. از فصاحت برخوردار خواهد بود و به مجرد اين که از دهان خارج شد بر دل

خواهد نشست. به قول شاعر:

۱ 3 از در فوداده کوش فتد از مقدم او هوش مدهوش گهی لب را نشاط خنده آرد گه از دیده نم اندوه بارد

کلام فصیح نیز جملاتی است که از کلمات فصیح ترکیب گردیده و از عیوب شش گانة زیر ۱. ضعف تألیف: ترکیب کلام بر خلاف قواعد ادبی باشد؛ ۲ تعقید لفلی و معنوی: اولی کلامی است که در آن ترتیب کلمات. خلاف ترتیب مقصود باشد به‌طوری که فهم معنای ساده را مشکل کند؛ مانند تست نا رهت عمای منود کند مدح محمود مر عنصری را یعنی عنصری را پسندیده است که با زهد عمار و ابوذر مدح محمود غزنوی کند. تحقید ففتوف:ان-است که در کلام. کنایه و اشارات دور از ذهن بباورند؛ چنان‌که برای فهم آن

محتاج تفکر و نیازمند لوازم فکری بسیاری باشد؛ مانند «برف بر سر زاغ نشست» که مقصود

بخش دوم: ویژگی‌های علمی و عملی سخنور / ٩٩‏

سپید شدن موی سیاه باشد و مثل معماها؛ ۳. تنافر کلمات: وضع ترکیب کلمات به‌گونه‌ای باشد که تلفظ را مشکل کند. تنافر معنوی آن شنت که اجزای کلام از نظر معنا با هم سازش نداشته باشند؛ مانند این دو بیت: خانهة ررسن پادشاه حهان است در سجن یک خدا بیه کنهان اشت قارون گویند گنج داشت نهانی شاه بلند اختر است و سخت کمان است؛ ۴ تنافر معنوی؛ ۵ تتابع اضافات؛! ۶ کثرت تکرار ۲ کلامی که از این عیوب پیراسته و به ضدّ آن آراسته باشد خوش آهنگ و دل نشین فصیح گوینده فصیح: تفتازانی در کتاب شرح مختصر که بر تلخضص السفتاح خطیب قزوینی نوشته است. در تعریف «متکلم فصیح» چنین می‌نویسد: «الفصاحة فی المتکلم ملکة بقتدر بها علی التعبیر عن المقصود بلفظ صحیح». و در تعریف «ملکه» می‌نوسد: «و هی كيفية راسخة فی النفس». فصاحت آن حالت راسخی است در نفس که متکلم با این حالت نفسانی» قدرت پیدا می‌کند که مقصود خود را به لفط صحیح و عباراتی روشن و خوش آهنگ و مطابق ۱ تتابع اضاقات آوردن کسره‌های متوالی است. خواه در اضافه باشد و خواه در وصف. مانند «قابلٍ عرض جناب مستطاب فضائل مب مناقب شعار عالی» با مانند شعر زیر: اثر وصفب غم عشق خطت ندهد خط به کسی حز به ضلال شاعر می‌خواسته است همه حروف تهجی را در این شعر بکنجاند لذا به تکلف افتاده است. ۲ . کثرت تکرار. آن است که کلمات در یک جمله یا جند جمله جندین بار تکرار شود؛ مانند بار بار است اگر پار وفادار بود پار جون نیست وفادار. کجا پار بود کار کار است اگر کار بهنجار بود کار جون نیست بهنجار. کجا کار بود ایزگونه تکرارها به فصاحت خلل می‌رساند. البته بعضی از تکرارهاکه جزء صنایع لفظی بدیع شمرده شده است مخل به فصاحت نیست: مانند خواب نوشین بامداد رحیل باز می‌دارد بیاده را ز سبیل

بعضی گویند: کلام فصیح. مبرا بودن آن از سه عیب است. برای تفصیل مطالب ر ک: جلال‌الدین همایی. فنون بلاعت و صناعات ادبی. ج ۱ص ۲۱و ۲۲ و دیگر کتب بلاغی.

4 ۱۰ / دربارد سخن و سخنوری

دستور زبان بیان کند و به زیبایی‌های ظاهری و معنوی رونق دهد و از عیوب صوری و معنوی بپیراید. اصولاً در بین ادیبان بحث است که آیا آرایش الفاظ مهم‌تر است یا انتخاب معانی؟ کدام یک از اين دو در سخنوری و خطابه اهمیت حیاتی دارند؟ برخی را عقیده بر این است که استخدام الفاظ و زیبایی واژه‌ها به مراتب از به کار بردن معانی با لغات معمولی جالب‌تر و مهم‌تر است. یکی از ادبای معروف می‌نویسد:

«اکثر مردم لفظ را بر معنا ترجیح می‌دهند. یکی از متخصصین فن ادب می‌گفت: از نظر علمای ادب. لفظ از معنا مهم‌تر و گران‌بهاتر است؛ زیرا معانی به گون فطری و طبیعی در نهاد مردم هست؛ ولی جاذبة سخن, بر زیبایی الفاظ و سبک عالی عبارات و حسن ترکیب جملات استوار است. کليةٌ مدیحه سرایان می‌دانند که ممدوح خود را باید در جود و سخاوت. به دریا و باران و در شجاعت. به شیر و در سخن گفتن و قاطعیت بیان, به شمشیر و در عزم و استقامت. به کوه و آهن و در حمله و خروش, به سیل و طوفان و در زیبایی و فروغ به ماه و خورشید و... تشبیه می‌کنند؛ ولی اگر نتوانند این معانی را در قالب زیباترین کلمات بریزند و آرایش دهند. بی‌گمان آن معانی اوج و شکوه خود را از دست خواهد داد و به ابتذال کشیده خواهد شد».

طرفداران این نظریه معتقدند که قدرت و ابتکار اصلی وبزهٌ کسانی است که معانی معروف و متداول را در پوشش الفاظ جذاب بیان کنند به گونه‌ای که برای شنوندگان دل‌پذیر و جدید نمودار گردد. ابوملال عسکری می‌گوید:

«هر کس معانی را با الفاظ از کسی بگیرد و به نام خودش قالب بزند. سارق و دزد است و اکر با قسمتی از عبارات خود ساخته بیاراید. رباینده است؛ ولی چنان‌چه معانی را از دیگران بگیرد و در قالب الفاظ بهتری بریزد از صاحب اصلی و مبتکر آن معانی سزاوارتر خواهد بود.۱

بوفون» ادیب و دانشمند فرانسوی, در سخنانی که دربارةٌ اسلوب ادبی ایراد کرده است. می‌گوید:

«اندیشه‌ها و مفاهیم, سرمایه‌های عمومی هستند که همگان در آن مشارکت دارند؛ ولی

۱ دفا عن املاغه. ص ۴ الصناعتین. ص ۴۹ ۱:۲ داب سخن. ص ۰.۱۸۰

بخش دوم: ویژگی‌های علمی و عملی سخنور / ۱۰۱

اسلوب هر کس مخصوص خود اوست؛ یعنی افکار و معانی قبل از این که توسط شاعر و سخنور و یا نویسنده و هنرمتدی در قالب و سبک مشخص ریخته شود. از ثروت‌های عمومی محسوب می‌گردد؛ ولی به مجرد این که شاعر و ادیبی آنها را بگیرد و در نمایشگاه ذوق و سلیقهٌ خود تنظیم نماید و در اسلوب نو بریزه ملک طلق او خواهد بود».!

این نظریه., که فصاحت الفاظ و کلمات از معانی بهتر است. باعت شده تا برخی از ادبا؛ الفاظ را به «اجساد» و معانی را به «ارواح» تشبیه کنند؛ لیکن تبلور و درخشش روح در پرتو جسم امکان‌پذیر است و اين امر از شون فصاحت در کلام به شمار می‌رود.

اکنون نیز استعمار خبری و دستگاه‌های ارتباط جمعی, با الفاظ زیبا و سحرانگیز, ملت‌ها را مسحور و مجذوب می‌نماید و حقایق را وارونه جلوه می‌دهد!

یکی از شکردهای منافقین در جذب جوانان از طریق استخدام الفاظ زیبا و عرضة معانی مبتذل و انحرافی در قالب‌های تازه و عبارات دل‌نشین بود؛ به گونه‌ای که مفسر عالی قدری که با انواع تفاسیر آشنا بود در مقطع کوتاهی» چنان مجذوب الفاظ و عبارات آنان قرار داشت که می‌گفت: «تا کنون تفسیر قرآنی به این زیبایی و لطافت ندیده‌ام» ولی پس از تأّمل و رفع حاکمیت احساس و عواطف. فهمید که تفسیر آنان نه تنها تفسیر نیست؛ بلکه برداشت آنان نیز نوعی برداشت ماتریالیستی و تحلیل مادی است و ربطی به قرآن کریم ندارد.

منافقین سعی می‌کردند از الفاظ مترقی و به اصطلاح انقلابی و مناسب با فرهنگ روز استفاده کنند که غیر از مفهوم بودن. طراوت و جاذبه داشته باشد.

نویسنده به خاطر دارد که روزی در زندان طاغوت یکی از مسوولین دولت موقت به من گفت: مجاهدین خلق سورة لقل آعوذ برب الناسک4 را به‌گونه‌ای برایم تفسیر کردند که گویی قرآن را تاکنون نفهمیده‌ام؛ ولی خوش‌بختانه تعلیمات آنان به همین یک جلسه و یک سوره خاتمه یافت؛ زیرا؛ الفاظ و عبارات آنان محدودیت داشت و اکر تفسیر ادامه پیدامی‌کرد؛ جاذبة خود را از دست می‌داد و طبعاً نوبت به طرح معانی تازه می‌رسید و با توجه به مجدودیت مفاهیم انحرافی. مشت آنان باز می‌شد.

به همین دلیل. برای افراد باسواد و متفکر به حلسات محدودی اکتفا می‌کردند که

۱ دفاب عن اللاه. ص ۴۶.

۲ / دربارة سخن و سخنوری

مبادا بی‌محتوا بودن آنان روشن و تحلیل‌های ماتریالیستی این گروه آشکار شود؛ ولی با طرح دو قالب تفسیری که حق و باطلش به هم آميخته بود می‌توانستند تا مدتی حلاوت آن را در ذایقَةٌ شخص باسوادی حفظ و افکار سیاسی خود را تحمیل نمایند و همواره او را تشنه نگاه دارند.

در اين جا مناسب می‌دانم که به چند نمونه از عبارات و تفسیرهای آنان اشاره کنم تا با شکردهای منافقانه بهتر و بیشتر آشنا گردیم:

۱ جملهٌ «اصلاح ذات البین» را حل تضادهای درونی جامعه معنا می‌کردند. این عبارت از تاه ره ی کشت کر قم قه انیت ۱

و و وا یی مه مات من رنکسا رستیان ی 6 را سین تفسیر می‌کر دند:

«کافر کسی است که با روند تکامل مبارزات خلق‌های دربند. مخالف است و اعمال ضد انگیزه انجام می‌دهد!» و نیز معنا می‌کردند: «محمد رسول خداء با کفار برخورد قهرآمیز دارد؛ ولی با اعضای حزب خود پیوندی نا گسستنی, تا موانع راه تکامل را بردارد».

۳ پرخورد مقطعی و قهر انقلابی. هر حرف حقی را با جملاتی هم چون: «برداشت خرده بورژوازی سنتی» و یا «تلقی از پایگاه طبقاتی است» و یا «گفتاری ضد انگیزه و ارتجاعی می‌باشد». می‌کوبیدند. يا اگر کسی به خاطر انحرافات فکری و عملی آنها از آنان جدا می‌شد با کلماتی هم چون: «گرفتار خصلت‌های فردی, وابستگی طبقاتی, یا وابستگی به زندگی و خانواده و با بینش تنگ نظرانه و ارتجاعی شده است. او را می‌شستند و کنار می‌گذاشتند. آنان با این جملات بی‌محتواء ولی جالب. جوانان را مجذوب و دیدگاه‌های ماتریالیستی خود را در لفافة قرآن و نهج ابلاخه. در ذهن آنان تزریق می‌نمودند و مسائل الهی ره که عقل جوان مبتدی به سادگی نمی‌توانست درک کند با تأأویلات کفرآمیز تفسیر و توجیه می‌کردند. به عنوان مثال «جن» را به سازمان جهنمی «سیا» تفسیر می‌نمودند و «شیطان» را مظهر مپرياليسم حیله گر و خداء یعنی قدرت و قانونمندی‌های طبیعت یا قهر ملت! البته نباید از نظر دور داشت که بعضی از عبارات و ترجمه‌های آنان در عين زیبایی. ممکن بود

۱ .وی دربارة جزت و تضادهای داخلی آن گفته است.

بخش دوم: ویژگی‌های علمی و عملی سخنور / ۱۰۲

صحیح باشد؛ ولی برداشت کلی آنان در مجموع انحرافی بود. به این دلایل. ضرورت ایجاب می‌کند که سخنوران و نویسندگان همواره با آخرین تحولات ادبی و الفاظ انقلابی آشنا باشند و از قالب‌های تازه و زیباء که لطف خاصی به معانی می‌بخشد و جاذبة بی‌اندازه‌ای ایجاد می‌کند. بهره گیرند.

شرایط دست یابی به فصاحت

چگونه یک سخنور می‌تواند فصیح شود؟ برای به دست آوردن فصاحت در سخنء توجه به نکات زیر ضرورت دارد:

الف) دقت و مطالعه در گردآوری واژه‌های نو و یادداشت برداری, تنظیم مطالب نوشتن الفاظ و اصطلاحات تازه و نکاتی که با موضوع مورد نظر تناسب دارد.

مراجعة مداوم به کتاب‌های لغت و انتخاب الفاظ مترادف و به کار بردن زیباترین آنها در سخن‌رانی» می‌تواند به فصاحت سخنور کمک کند. به عنوان متال, کلماتی مانند دست آورد. بازتاب روند انقلاب بلندای زمان» راستای انقلاب. ره آو رد اسلام. ارمغان انقلاب و... از جملات زیبا محسوب می‌شوند که به ترتیب جای کلمات زیر را باید بگیرند: مره نتیجه. حرکت. حریان بالاء طول زمان سوغات اسلام و...

ب) مراجعة مکرر به کتاب‌های ادبی و گوش فرا دادن به سخن‌رانی‌های کسانی که در فن سخن موفقیت چشم‌گیری دارند. مطالعه و حفظ شامکارهای شعرا و جملات زیبای ادیبان و سخن‌رانی‌های خطیبان و ضبط مطالب و سبک آنان در پرورش ذوق در سخن گفتن بسیار سودمند و از عوامل کسب فصاحت محسوب می‌گردد. البته تمرین زیاد در سخنرانی و تسلط کامل بر معانی و کاربرد جملات جدید. از شرایط دست یابی به فصاحت به شمار می‌رود.

ج) نوشتن سخن‌رانی‌های پر بار و منسجم و حفظ جملات زیبا در متن خطابه از شرایط ا کتساب فصاحت است.

د) انتخاب الفاظ رساکه معنا را به خوبی روشن کند و پیدا کردن و تشخیص حمله بندی‌های شیوا که مفهوم خاصی را می‌رساند. زحمت زیاد لازم دارد. چنان‌که حذف الفاظ تکراری و خسته کننده. مانند «اشمتزاز» و «مستشزرات» که گران‌آهنگ می‌باشند نیز

۱۰۴ / دربارةٌ سخن و سخنوری

کار ساده‌ای نست. به دوق و سلبقه و التقات نباز دارد.

آفات فصاحت

چند چیز فصاحت را مختل می‌سازد:

۱ تکرار الفاظ و جملات؛

۲ کلمات تا وس و مبهم؛

۳ تعقبد و تبتختل گر الفاظ؛

۴ کلمات رکیک و دور از ادب.

بدون شک پرورش یک موضوع به تکرار جمله‌ها نیازمند است؛ ولی فصاحت اقتضا می‌کند که برای پرورش یک مفهوم از الفاظ مترادف و جملات گوناگون استفاده شود؛ مثلا سخن‌گو می‌تواند از کلمات گزاف» عبث, لغو پوچ. بی‌ثمر بی‌اثس بی‌نتیجه. بی‌فایده و بی‌راندمان که تقریباً همة آنها یک معنا را می‌رساند استفاده کند و بدون تکراز عین کلمات: یک مفهوم مشخص را با الفاظ مترادف برساند.

یا درباره مفهوم «جنگ» لغات بسیاری وجود دارد؛ مانند نبرده پیکار. درگیری نظامی, برخورد مسلحانه. جهاد با دشمن ستیز نبرد قهرآمیز و....

سخنور لزومی ندارد واره معینی را تکرار نماید و شنونده را خسته و آزرده سازد؛ بلکه لازم است از واژه‌های متنوع بهره ببرد و نشاط شنوندگان را حفظ کند و هنر خویش را به نمایش بگذارد. یا دربارة مفهوم «اخلاق» الفاظ گوناگونی وحود دارد؛ مانند سبئات اخلاقی, نکبات روحی رذایل باطنی. صفات حیوانی» فضایل اخلاقی. مکارم نفسانی, ملکات باطنی» . سحاویای روانی. کمالات روحیی امیال عالی انسانی». صفات ملکوتی. امیال غیر انسانی. .

تمایلات حیوانی. ارزشهای الهی و.... سعدی می‌گوید: سخن گر چه دل بند و شیرین بود سزاوار تصدیق و تحسین بود چو یک بار گفتی مکو باز پس که حلوا چو یک بار خوردند بس

پس خطیب فصیح کسی است که از نظر الفاظ و کلمات و جمله سازی. غنی و سرماية

بخش دوم: ویژگی‌های علمی و عملی سخنور / ۱۰۵

کافی داشته و همواره به الفاظ و عبارات جالب مجهز و مسلح باشد تا در تشریح یک مطلب و تفسیر یک موضوع. در جمله‌پردازی احساس کمبود و خلا ننماید. دومین آفت فصاحت. استفاده از عبارات نامأنوس و کلمات تنفر آور و گران‌آهنگ است که باید از آنها پرهیز نمود و سخنور با کلمات روشن و گویا و با بیانی روان و عباراتی دل‌نشین» موضوع را تبیین نماید نه با تکلف و مشقت و نه به صورت کلمات نامفهوم و مغلق. که به جای روشن شدن بر پیچید؟ و ابهام موضوع افزوده شود.! پس, لفظ و عبارت از خشونت و گرانی به دور باشد و به آسانی بر زبان جاری شود و هم‌چنین باید با گوش شنونده مأنوس و با روحش سازگار باشد. سومین آفت. تعقید و به کارگیری تعبیرهای مبهم و چند پهلو و کنایاتی است که از قلمرو فهم عمومی به دور است. خطیب نباید از الفاظ مشترک و مجازهای غیر مشهور استفاده کند و در نهایت افراط در کنایه و مجمل‌گویی» خطابه را پیچیده و نامفهوم می‌سازد و طبعاً مستمع خسته و افسرده خواهد شد و از موجبات ابهام و پیچیدگی سخن, طولانی بودن حملات و عبارات است. زیرا حملة بلند و کشدار سخن را نامفهوم می‌سازد؛ مانند فاصلة ممتد بین مبتدا و خبر به‌طوری که شنونده تا به خبر توجه کند مبتدا را فراموش می‌نماید. امام علی فرمود: آحسن الکلام ما لا تمْجَةٌ الَذانٌ و لا یْعب همه هام۲ بهترین کلام آن است که گوش‌ها را به هنگام شنیدن بی‌رغبت نسازد و فهم‌ها را به مشقت نیندازد. یکی دیگر از عوامل تعقید. پیچیدگی و پراکنده گویی و آوردن جمله‌های معترضه است. زیادت 0 باید قالب معنا باشد؛ همان‌گونه که کفش و لباس به تناسب پا و اندام تهیه و دوخته می‌شود که اگرکوچک‌تر و یا بزرگ‌تر باشد. موجبات ناراحتی انسان را فراهم می‌سازد. معانی نیز باید در بهترین و کوتاه‌ترین عبارات و قالب‌ها بیان شود.

۶ / دربارة سخن و سخنوری چهارمین آفت فصاحت. استفاده از کلمات زشت و خلاف عفت و اخلاق اشتتت: پیشوای سخن فرمود: م ما ۶ و2 ۳ مه ۳ م۳ 5 ۱ ایاك و مَا پشتهجن من الکلام؛ فانه یَحْبسْ عليك اللئام و یر عنك الکرام؛

از سخنان زشت بپرهیز که وقاحت در گفتار فرومایگان را در اطرافت نکه می‌دارد وعناصر

شریف و بزرگوار را از اطرافت پرا کنده می‌سازد.

بلاغت در سخن

کمتر سخن‌ران و خطیبی است که به دلیل زیبا سخن نگفتن» شکست خورده باشد. ولی بسیاری از سخنوران برای عدم توجه به موازین بلاغت. شکست خورهه‌اند. بدین جهت آشنایی با «علم بلاغت» برای سخنور ضروری است.

«بلاغت» در لغت به معنای رسانیدن به مقصود و به انتهای کار قدم نهادن است و «بلوغ» یز -که از همین ماده اشتقاق یافته است - یعنی بچه‌ای که به حد نهایی کودکی رسیده و طبعاً بالغ شده و باید مسوولیت‌هایی را بپذیرد.

در اصطلاح به کسی بلیغ می‌گویند که در قالب عباراتی کوتاه» معانی بلند و آموزنده را بکنجاند. بلاغت می‌تواند دور را نزدیک و نزدیک را ظاهر سازد. سخنور بلیغء سخن‌پردازی است که آفرینش گفتار او بر ذوق فطری تمرین و ممارست. آشنایی با گفتار و افکار بزرگان اتقو ان ده ۲

بعضی گفته‌اند: بلاغت. اندیشة استوار و حسن تعبیر و قدرت تعبیر است. برای بلاغت. تعاریف دیگری نیز کرده‌اند که بیشتر به آثار و علایم بلاغت ارتباط پیدا می‌کند نه تعریف آن, به عنوان متال کفته‌اند: «البلاغة مطابقة الکلام لمقتضی الحال».

بعضی گفته‌اند: انطباق سخن با مقتضیات حال و مقام از آثار بلاغت است نه عین بلاغت.

بلاغت حقیقی آن است که گوینده نگوید مگر آن‌چه خردمند باید. و چنان بگوید که

۱ غررالحکم. ص ۰۱۵۶ ۲ امام صادق* بلاغت را این‌گونه معنا می‌فرماید: و ما ُمّي البلیعٌ بلیغاه لته یبلغ حاجته بأهوّن سغیه؛پنلیغ را بدان ى جهت بلیغ می‌گویند چون به-آسان‌ترین تلاش به حاجت دست بیدا می‌کند. تحف العقول. ص ۹

بخش دوم: ویژگی‌های علمی و عملی سخنور | ۱۰۷

مقصود حاصل و کلامش به مقتضای حال باشد که در نتیجه هم عقل را خرسند و هم دل را مسخر سازد. گروهی معتقدند از آن جایی که بلاغت وسيلة اقناع و ترغیب است. اولین شرط آن است که گوینده به گفتارش ایمان داشته باشد تا در شنونده اثر بگذارد؛ زیرا شورافکنی در دل‌ها ممکن نیست مگر از کسی که شوری در سر و سوزی در دل داشته باشد. به قول شاعر: سخن کز دل بر آید لا جرم بر دل نشیند

کسی که شور ایمان و سوز دل ندارده بلاغت ندارد. اقناع, کار معلم و حکیم است و ترغیب کار خطیب. پس سخنور باید حکیم و خطیب باشد.

الهی سسینه‌ای ده آتش افروز در آن سینه دلی وان دل همه سوز هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست دل افسرده غیر از آب و گل نیست دلم پر شعله گردان سینه پر دود زبانم راابهگفتن آتش آلود

طرق دست یابی به بلاغت

یکم ‏ رعایت مقتضای حال: سخنور بلیغ باید مقتضای حال را رعایت کند. علت تجمع شنوندگان را بداند. حادثه‌ای که اتفاق افتاده است بشناسد» به وضعیت روحی و فرهنگی جامعه آشنا باشد و بداند که شنوندگان از چه گروهی هستند. آیا روحانی» بازاری. دانشجو دانشآموز و استادند؟ محلس ویده بانوان است و یا مشترک؟ محفلی که تشکیل شده در جه موردی است؟ حشن است با عزا؟ اگر محلس فاتحه است» سخنور باید از هم که فلسفة مصایب. بی‌وفایی دنیا و جاودانی حیات آخرت و يا به تناسب از کاری که مرده داشته است. حرف بزند. و اگر مُرده فقیه بوده لازم است دربارةُ نقش فقه و فقامت و رسالت فقیه در جامعه و ضرورت پرورش فقیه سخن بکوید» اگر طبیب است دربار؛ نقض طب و مسوولیت طبیب و اگر بازاری است در مورد نقش بازار در جامعه و مسوولیّت بازاری مسلمان و شرایط بازار اسلامی و.... در مجلس فاتحه از طرح فکاهیات جداً باید خودداری شود. اگر مجلس برای جشن عروسی یا به مناسبت ولادت بزرگان منعقد گردیده باشد نباید دربارة بی‌وفایی دنیا سخن گفت. بلکه باید سخنان شادی بخش و مسألةٌ سنت نکاح بیان شود.

۸ / دربار؛ سخن و سخنوری

اگر مجلس در شهری است که خان‌ها و سرمایه‌داران, فجایعی به و جود آورده‌اند باید مطالبی گفت که مردم امیدوار شوند؛ مانند زشتی ثروت اندوزی و کوبیدن سرمایه‌های نامشروع. ولی اگر در چنین مجلسی سخنگو بگوید: از نظر اسلام مسلمان می‌تواند خانه‌ای از طلا و یا نقره بسازد. این سخن با مقتضای حال تناسبی ندارد و با جوّ موجود سازگار نیست و مستضعفان را نومید می‌گرداند و بهانه‌ای در دست مخالفان می‌گردد که بازگوبی این گونه سخنان» بر فرض که از نظر اسلام جایز باشد. در چنین مجالسی جایز نیست؛ گرچه مخالف اسلام ناب محمُدیعٌ نیست. وانگهی» مکر هر حرف صحیحی را در همه جا می‌شود مطرح کرد؟ از همین روست که حضرت علی1# مشکلات و دردهای دل خود را به چاه می‌گفت. و امام صادقب احادیثی به جابر جعفی تعلیم داده بود که مجاز نبود به دیگران بگوید. در جبهة جنگ, سخن از واب مقاربت حجامت و ناخن گرفتن بر خلاف موازین بلاغت است. بلکه باید از جهاد و شهادت و هوشیاری و مراقبت در جنگ صحبت کرد.

مرحوم آقای فلسفی خطیب گران‌قدر نقل می‌کرد:

«در مجلسی شرکت کرده بودم و مسألةٌ روز موضوع اشغال لبنان توسط اسرائیل بود. ولی گوینده آیة نا آنزلنااليك الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بما آراك له و لا تکن للخاتنین خصیماً ۲ را عنوان سخن قرار داده بود.

آیه شریفه دربارة مسلمانی است که کيسة آردی را که صاحبش زرهی در آن پنهان کرده بود به سرقت می‌برد و برای راه گم کردن به در خانهة مرد بهودی برده و به امانت می‌گذارد. صاحب مال, با تعقیب آردهایی که از کيسة سوراخ شده ريخته بود. به در خانهٌ آن یهودی رسید و وقتی از او در مورد کيسة آرد می‌پرسد در جواب می‌گوید: من خبری ندارم و قسم می‌خورد. ولی از آن جایی که اثر آرد تا در خانهٌ بهودی ادامه یافته و بعد تمام شده بود. کار به نزاع کشید و مرد بهودی به دزدی متهم شد. با نزول آیه. بهودی تبرئه و آن مسلمان منافق به جهت سرقت دستگیر شد.

یک نفر از شنوندگان با کمال خشم جلو آمد و به گوینده گفت: «آقای محترم؛ در وقتی که اسرائیل قسمتی از لبنان را اشغال کرده و با گلوله سينة مسلمانان را سوراخ می‌کند. جای طرح

۱.نسا(۴)آيةّ ۱۰۵.

بخش دوم: ویژگی‌های علمی و عملی سخنور ۱۶۹

چنین آیه و حدیثی که بهودی‌ها را تبرئه می‌کند نبود و از مجلس بیرون رفت».

در حالی که آیه و شأن نزول آن درست است. ولی,مطرح کردن آن بر خلاف بلاغت و مقتضای حال و زمان است و آثار منفی در ذهن شنوندگان می‌گذارد.

در منزل مرحوم آية الله سید ابوالحسن اصفهانی, مرجع تقلید وقت. مجلس روضه‌ای برقرار شده بود و همه علما و مراجع در آن شرکت کرده بودند. خطیب بی سلیقه‌ای بالای منبر رفته و دربارهٌ حرمت شراب و عذاب شراب خوار و حد آن صحبت کرد. بحر العلومع فرمود: «آقا جان! این قدر دربارهٌ حرمت شراب صحبت نکن, زیرا علمای اعلام از آن ذست پرنمی‌دارند». محفل یک پارچه خنده شد و گوینده شرمسار.

مجمل‌گویی و به تفصیل سخن گفتن هر دو بر خلاف بلاغت به شمار می‌رود و حد متوسط. عین بلاغت است.

دوم - رعایت فرهنگ‌ها: معمولا مردم تحت تأثیر آداب و فرهنگ اجتماعی هستند و هر قومی: فرهنک خاصضی دارد و باید تشبهات و تمشلات» متاسب با فرهنگ شنه‌ندگان باشد؛ مثلا حضرت علی ی در خطبةٌ «قاصعه» می‌فرماید: «من مانند بچه شتری دنبال پیامبر بودم».

با این جمله, قرب همیشگی خود را به رسول خداعٌ می‌رساند و در ضمن از حمایت و مراقبتی که رسول گرامی اسلامع از وی به عمل می‌آورده پرده برمی دارد. این تشبیه در آن زمان در نهایت فصاحت و بلاغت بود. ولی در زمان ما به صورت دیگر باید گفته شود؛ مثلا «من همواره در زیر چتر حمایت و عنایت رسول خداع بودم و مانند سایه به دنبال پیامبر می‌رفتم».

اگ رکسی بگوید: من مثل یک بچة شتری دنبال امام امت بودم. از نظر فرهنگ‌ها مستهجن به نظر می‌رسد. پس باید گوینده محیط و فرهنگ‌ا را بشناسد تا از استعارات و مثل‌های وه ره

سوم رعایت زمان سخن: اگر زمان سخن‌رانی کوتاه است خطیب باید مقدمات را ترک کند و به اصل مطلب بپردازد و در چنین موقعیت تحریک احساسات و عواطف مردم مناسب‌تر از طرح مسائل عقلی است. زینب کبری:9 در کوفه بیشتر از یک ربع (۱۵ دقیقه) سخن‌رانی نکرد» ولی چنان بلیغ سخن گفت که هنوز هم بلاغت آن خطابه محسوس است: «یا آهل

۰ / دربارة سخن و سخنوری

الکوفة! یا هل الختل و الغدر والمکر».

۱ در این خطبه» سخن از خیانتی است که عقل و وجدان و شرع مقدس آن را پلید می‌شمارد. باید توجه داشت که بزرگ‌ترین آفت سخن‌رانی. طول دادن سخن در چنین مقاطع است. سخنور با اطالة کلام. چنان سقوط می‌کند که هر جا سخن بگوید. شنوندگان را فراری می‌دهد. ولی در جلسه‌ای که برای سخن‌رانی تشکیل یافته است و مستمعان از دور و نزدیک در آن جا اجتماع کرده‌اند. بی‌گمان» بیست دقیقه سخن گفتن خلاف بلاغت است. زیرا مردم آمادگی کامل برای استماع دارند و کوتاهی سخن باعث افسردگی است و شنوندگان حداقل آمادگی یک ساعت سخنرانی را دارند.

ما سه نوع زمان داریم: الف) زمان طبیعی. که حوادث طبیعی زلزله‌هاء طوفان‌ها و رخ دادها را می‌سازند؛ ب) زمان تاریخی. مانند رحلت بزرگان» جنگ‌ها و حوادث مهم تاریخی, مانند همجرت بعثت و ...؛ ج) زمان اجتماعی. زمانی است که سال و ماه و هفته و شبانه روز دارد. سخنور باید با هر سه زمان آشنا باشد تا موازین بلاغت را در هر سه مورد

مراعات نماید.

میادی و علوم بادسته در سخنوری

مبادی و علوم بایسته در سخنوری

سخنور, از آموزش علوم مناسب با این فن ناگزیر می‌باشد. اگر خطیب دین باشد باید مباحت دینی» تفسیری. فقهی و مسائل اخلاقی. جامعه‌شناسی. روان‌شناسی, اصول ادیان تاريخ فلسفه و مکاتب معروف جهان و معلومات عمومی را بداند. بدون شک اطلاع از اين معارف. دید وسیع و فکر نقادی به خطیب می‌بخشد و او را از بصیرت و بینش عالی بهره‌مند می‌سازد. در واقع اين علوم به منزلة مشعل هایی هستند که راهنمای خطیب خواهند بو ولی یک سلسله علوم, در فن خطابه ضرورت دارد و از ارکان اين فن به شمار می‌رود؛ به‌طوری که اگر خطیب فاقد یکی از آنها باشد به همان مقیاس در فن خطابه کاستی خواهد داشت؛ به عبارت دیکر انسان» برای نیل به مقام اجتهاد باید علوم مقدماتی و پایه مانند ادبیات منطق, معانی. بیان و بسیاری دیگر از علوم را بداند و خطیب نیز برای تکمیل در خطابه به یک رشته علوم نیازمند است و آنها عبارتند از: ادبیات. معانی» بیان منطق فلسفه. تاریخ, روان‌شناسی اجتماعی. جرم‌شناسی. جغرافیا؛ علم سیاست. اقتصاد و.... | کنون

شمه‌ای از علل نیاز سخنور به این علوم را بیان می‌داریم.

الف) خودکفایی ادبی سخنور قبل از هر چیز باید از اصول و قواعد ادبی زبانی که با آن سخن می‌گوید و یا نیاز

بی‌خبر و صفت را بدون موصوف. رها نسازد؛ زیرا بر خلاف موازین فصاحت سخن گفتن,

۱۷۴ / دربارة سخن و سخنوری

به منزلة نادیده گرفتن فضل و دانش فضلا و علمای جامعه است. در صورتی که اگر تحصیل‌کرده‌ها و متفکرین دربارةٌ خطیبی قضاوت منفی نماینده سخنور نمی‌تواند در جامعه موقعیتی پیدا کند و اگر هم در میان تودةٌ عوام برای مدتی دارای ارزشی باشد. آن ارزش موقت و زودگذر خواهد بود؛ مگر آن که در بعدی از ابعاد سخنوری هنرمند باشد؛ مانند مرثیه خوانی و ادارةٌ مجالس دعا با صدای جذاب. هر چند صدای خوب و آشنایی با رموز ذکر مصیبت می‌تواند جاذب و گیرا باشد. ولی رسالت خطابه راتأمین نمی‌کند. زیرا رسالت تبلیغ, بیدارکردن عقل‌ها و افشای توطئه‌های واقعی, نه خیالی و بالا بردن سطح فرهنگ جامعه از نظر سیاسی. مذهبی و اخلاقی است و بدون تردید. با طرح مسائل بی‌اساس برای کرباندن و برانگیشتن تأثُرات عوامانه و یا حتی صرف خواندن دعاء این اهداف متعالی تأمین نمی‌شود؛ علاوه بر این که تلفظ نادرست کلمات. معانی آنها را نیز وارونه حلوه خواهد داد و شنوندگان را پریشان و بعضاً گمراه خواهد ساخت. برای ازدیاد بصیرت به چند نمونه ره ود

یکم ‏ نما یخشی الّه من عباده العلماء 6 که اگر «الْه» فاعل و «العلماء» مفعول قلمداد شود. معنای آیه اینگونه می‌شود: «خداوند از بندگان عالمش می‌ترسد!؟» و حال آن که معنای آیه چنین است: «علما از خدا هراس دارند». تلفظ غلط باعث پرداشت‌های ناروا و خلاف حقیقت از قرآن و سنت خواهد شد و سخنوری که با این روش شهرت یابد. به زودی شکست خواهد خورد.

دوم -گروه منحرفی» جملةٌ # و بالاخرة هم یوقنون» را این‌گونه معنا می‌کردند: «کسانی که به نظام برتر در مرحلةٌ شهادت انقلاب. یقین دارند و می‌دانند که این موضع‌گیری‌های خاص و این روش انقلابی. سرانجام. آنان را به هدف خویش, که رسیدن به نظام برتر است» می‌رساند». در حالی که در هیچ قاموسی» آخرت به «نظام سوسیالیستی» و دنیا به «نظام سرمایه داری» ترجمه نشده است.

«آقیموا الصلوة6 را به معنای پیوستگی عناصر انقلاب تفسیر نموده‌اند. در صورتی که و اعتصموا بحبل ال جمیعاً و لا تفرّقواکه. پیوستگی مسلمین را بر اساس وحدت اعتقادی می‌رساند. و آقیموا الصلوة6؛ یعنی «نماز را با تمام شرایط بر پای دارید و بر

بخش سوم: مبادی و علوم بایسته در سخنوری / ۱۱۵ این پیمان باقی باشید.

آری, از خودکفایی ادبی محروم بودن. انسان را بدین‌گونه ضلالت‌ها و برداشت‌های غلط گرفتار می‌سازد و یا موجب می‌شود برداشت‌های انحرافی دیگران را تشخیص ندهد و احیاناً تحت تأثیر قرار بگیرد.

و نیز از نظر منافقین, #والشفع والوتر»؛ یعنی سوگند به «تز» و «آنتی تز» و «سنتز! «والفجر» یعنی قسم به انفجار مطلق! غافل از این که هرگونه انفحاری مقدس نیست. و گرنه انفجار بمب در هیروشیما و نا کازاکی هم باید بسیار مقدس باشد. زیرا صدها هزار انسان را خاکستر کرده است. اینها نمونه هایی از برداشت‌های انحرافی منافقین و گروه فرقان بود که بیانگر عدم آشنایی آنان با ادبیات عرب و نیز توطة سران آنها برای نیل به مقاصدشان بود؛ چون می‌اندیشیدند اگر به اهداف خود رنگ قرآنی ندهند حنایشان رنگی نخواهد داشت و کسی از آنان پیروی نخواهد کرد.

پنابراین سخنور مسلمان باید از ادبیات عرب به مقدار ضروری بداند تا از منابع اصیل اسلامی بتواند استفادهٌ صحیح بنماید. ادبیات فارسی نیز برای خطیب فارسی زبان» ضروری به نظر می‌رسد زیرا با اين زبان حرف می‌زند. وی باید کلمات را درست ادا کند و گرفتار اشتباه نشود و جمله‌بندی هایش مطابق قواعد زبان باشد و از آن جاکه نیمی از زبان فارسی با عربی آميخته است. شناخت ادبیات فارسی و عربی برای سخنور ضرورت دارد وگرنه انسان گرفتار اشتباهات مضحکی خواهد شد.

گاهی بعضی از کارمندان دولت و حتی مدیران کل و روسا. استعفا را «استیفا» می‌گویند و مکاتب را «مکاتیب» می‌خوانند؛ در حالی که مکاتیب جمع «مکتوب» به معنای «نامه» است و ارتباطی به مکتب‌های فلسفی ندارد و «استیفا» به معنای «درخواست ایفای حق» و در واقع مطالبةٌ حق است نه رهایی از حق و مسوولیت.

خانم متجددی از وکلای زمان طاغوت. روز هفدهم دی» در نطق پیش از دستور گفت: «شاهنشاه سثدرقیت ما را پاره کردند!» از آن جهت که کلمةٌ «ستّد» و «رفیّتْ» هر دو عربی است طبعاً کسی که از ادبیات عرب بی‌بهره باشد جملةّ مذکور را این‌گونه می-خواند؛ گو این که

«سندرقست» در فارسی عم مهمل و بی‌معناست. بی‌سوادی. جنین رسوایی بزرگی

۶ / دربارة سخن و سخنوری

به بار می‌آورد.

سخنور حتی در جملاتی که از فرهنگ‌های دیگران به زبان فارسی وارد شده باید دقت کند و صحیح تلفظ نماید؛ وگرنه در برابر شنوندگان بی‌اعتبار خواهد شد. «فروید» را «فروِید» گفتن, سخنور را به سقوط می‌کشاند. با ذ کر دو نمونه دیگر از برداشت‌های ناروا اي قسمت را به پایان می‌رسانیم.

منافقین برای نیل به هدف‌ها و جذب نسل جوان, «انفاق» را به معنای پر کردن خلاهای اقتصادی تفسیر می‌کردند؛ «سبیل الله» را راه مردم می‌دانستند. آن هم خلق آگاه. البته منافقین مجاهدین خلق از این رو خلق را به دو قسم خلق آگاه و خلق ناآگاه تقسیم می‌نمودند تا موافق آنان. خلق واقعی و آگاه محسوب و مخالفان, بازوی ارتجاع و سد راه تکامل شناخته شوند. در هر صورت. انفاق پر کردن خلاٌهای اقتصادی نیست. بلکه ایحاد شکاف و راه یابی به سوی خدا و خلق است؛ زیرا انسان با انفاق مال و جان به قلوب مردم راه پیدا می‌کند و از طزیق خلق با خالق مرتبط می‌گردد و اصل مطلب. راه یابی به سوی خداست؛ منتها مر کس به امر خدا به خلق خدمت کند. «مقلب القلوب» دل‌ها را به سوی او معطوف خواهد ساخت.

سوم - آنان آیة «وّ ما لین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتفاء الفتنه و ابتغاء تأویله» ۲ را ایگونه تفسیر می‌کردند: «و اما کسانی که بینش تنگ نظرانه دارند و دید وسیعی از قرآن ندارند گرفتار اشتباه شده و برداشت‌های مرتجعانه و تنگ‌نظرانه از قرآن پیدا می‌کنند».۲ در حالی که «زیغ» غیر از «ضیق» به معنای تنگی است و به معنای» بینش تنگ‌نظرانه و عدم دید وسعت دیده نیست. بلکه به معنای فشار و ناراحتی روحی است. مثل معروفی است که «من در ضبق خناق قرار گرفتم» که به مفهوم تنگی نفس است و به صورت مجازی در تنگناهای اعتقادی و روحی و سیاسی نیز به کار می‌رود. در هر صورت. آشنایی با ادبیات. انسان را از برداشت‌های غلط و انحرافی حفظ می‌کند. ۱ آل عمران (۳) آبة ۷. تفسیر آن ی خواهد آمد.

۲ در صورتی که ضیق با ضاد و قاف است نه زاء و غین. زيغ یعنی گرایش به باطل و ضیق. یعنی تنگ نظری و

عم وسعت دید.

بخش سوم: مبادی و علوم بایسته در سخنوری | ۱۱۷

ب) روان‌شناسی و خطابه

یکی از اساتید فن خطابه و جدل می‌نویسد:

«همان‌گو نه که پاية علم تربیت روان‌شناسی است. ستون علم خطابه نیز. روان‌شناسی است. زیرا این دو علم, انسان را از رهگذر تلقین و تبلیغات هدایت می‌کند. با این تفاوت که علم تربیت مخصوص نونهالان است و علم خطابه خاص سالمندان» میان‌سالان و پیران؛ چون این گروه سنی دارای عقیده و مسلکند و به یک روش خوگرفته‌اند. از این رو تأثیر و نفوذ در آنان به مراتب دشوارتر است از نوجوانان, از این رو برای تأثیر در آنان باید خطابه با روان‌شناسی توأآم باشد. به همین دلیل. فن خطابه با روان‌شناسی, ارتباط محکمی پیدا می‌کند. قوانین خطابه» نه تنها باید با موازین روان‌شناسی انطباق کامل پیدا کند. بلکه لازم است از طرق و شیوه هایی که در روان‌شناسی مورد بحث قرار می‌گیرد. در فن خطابه نیز استفاده شود»." پس باید خطیب قبل از هر چیزی روان‌شناس نیرومندی باشد و با یک نگاه مستمعین را بشناسد و روش نفوذ در آنان را دریابد. تا بتواند به هدف خطابه دست پیدا کند و از آن جاکه خطابه» فن اقناع و ترغیب است. بی‌گمان اقناع و ترغیب شنوندگان امکان‌پذیر تعکر آن کته خنطن وتات و الا ت مان آنان وا شتاسه و رافتتاغ شناخت روحية مستمعین» آشنایی با روان‌شناسی است. روان‌شناسی از دو جهت برای سخنور ضرورت دارد:

یکی از نظر شخص خطیب. در جهت تسلط بر اعصاب و غلبه بر ترس و نگرانی‌هاء تقویت حافظه و طریق تمرین تمرکز حواس و تسلط بر افکار؛ دوم از جهت شناسایی طرز تفکر و حالات روانی شنوندگان» تا به مقتضای حال با آنها صحبت و نیازهای واقعی آنان را کشف کند و راه نفوذ در قلوب و افکار مستمعین را بیابد و ضمناً از مسائلی که موجب حساسیت می‌شود بپرهیزد. یکی از متفکرین می‌نویسد:

«مبنای علمی فن خطابه و رمز کامیابی در هر کاری. روان‌شناسی علمی است در توجه و تمرکز قوای دماغی» نیروی شگرفی نهفته است که باید به چنگ آورد و به وسیلة آن توحه

۱۱۸ / دربارة سخن و سخنوری

مستخفن را تعلب کرد ه نکد اعت مات شو و۱۵

سخنور باید به روان‌شناسی فردی و اجتماعی واقف باشد. روان‌شناسی غرایز و هیجانات نفس. کیفیت ادراک و تمرکز قوای دماغی. روان‌شناسی حافظه و ذاکره. روان‌شناسی جاذبة مغناطیسی و نفوذ شخصی و اقناعی را بداند. باید آگاه باشد که برای نفس, سه قلمرو یا سه مرتبه وحود دارد:

برون» درون برین.

برون. مخصوص حوزء توجه و احساس است و درون» شعور باطن. که سازنده جسم و عهده‌دار نظام ظاهری بدن و مرکز تعقل و کانون خاطرات و عادات و غرایز است و قلمرو سوم برین. سرچشمة همه علوم و واردات قلبی و الهامات غیبی الهی است..؛ لذا باید در مقام سخن, به تمام ابعاد وجود انسان توجه شود.

در روان‌شناسی, از یک سو راه‌های تقویت قوای روحی و حواس ظاهری و باطنی, اعتماد به نفس. شهادت و غلبه بر ترس و یأس نشان داده می‌شود؛ و از طرف دیگرء قوانین تسلسل خاطرات و تداعی معانی و تمرکز فکر و حواس و رشد شخصیت. که از مسائل ضروری برای سخنور است. تبیین و تمریناتی برای تسلط بر اعصاب نیز ارائه می‌شود. روان‌شناسی اجتماعی هم برای شناخت جامعه‌ها و شنوندگان ضرورت دارد. اگر خطیب. شنوندگان را تشناسد و از فرهنگ حاکم بر انديشة آنها اطلاع پیدا نکند و از روان‌شناسی اجتماعی آگاهی نداشته باشد. بدون شک نمی‌تواند موفقیت ارجمندی در خطابه به دست آورد. بلکه شکست می‌خورد. چنین فردی که از فرهنگ صنف روحانیان مطلع نیست. در مجلس علمای اسلام. از مضرات مشروبات الکلی سخن خواهد گفت و در مجلس عروسی از سکرات موت و در محافل عزء از لطیفه‌های خنده‌دار و به هنگام شور وهیجان از پأس.

ج) علم منطق یکی از علومی که دانستن آن برای سخنوران لازم است علم منطق است. چرا که شیوة

استدلال و انواع اقناع را می‌آموزد؛ به علاوه حاوی صناعات خمس است و در این میان

۱ حمان. ص ۲۳۴.

بخش سوم: مبادی و علوم بایسته در سخنوری / ۱۱۹ صنعت خطابه ضروری‌ترین و سودمندترین آنهاست و اقناع مدف مشترک آنها. بی‌گمان اقناع شنوندگان, با اقامة برمان و ارائةٌ دلایل خطابی صورت می‌گیرد و بی‌علت نیست که حجت و دلیل را پایه و اساس سخنوری دانسته‌اند و خطابه را فن «اقناع» و «ترغیب» نام نهاده‌اند.

سخنور علاوه بر شور و حماسه. باید به مستمع شعور و آگاهی نیز بدهد. علم منطق روش تنظیم استدلال و شناخت انواع دلایل و موارد کاربردی آنها را به ما می‌آموزد؛ به دیگر سخن» آخرین بخشی که در منطق بیان می‌شود. «قسمت صناعات پنج‌گانه است» که در این فصل. انواع مواد و مصالح" مناسبی که باید در استدلال‌های مختلف به کار گرفته شود. تبیین می‌گردد. زیرا علم منطق در مفهوم وسیع خود عهده دار تنظیم صورت و شکل استدلال و مواد آن است. منطق» صورت و شکل استدلال را می‌سازد تا انديشه انسان را از خطا حفظ کند. از جانب دیکر» درستی و نادرستی یک برهان تا حدود زیادی به صحت مواد اولیه و محتوای آن بستگی دارد. نقشة ساختمان هر قدر هم عالی و جالب باشد. اگر مواد اولیه آن سالم و مناسب نباشد بدیهی است که نمی‌تواند برای مدت زیادی روی پای خود مقاومت کند. پلکه در اندک زمانی فرو خواهد ریخت. همان‌گونه که اگر مصالح اولية آن صحیح و سالم باشد. ولی شکل هندسی آن بد ترسیم شود نیز محکوم به فنا و زوال است. زیرا مصالح ساختمان باید روی اصول مهندسی چیده شود. از سوی دیکر» هدف‌ها و انگیزه‌های گوناگون ایجاب می‌کند که به تناسب اهدافی که استدلال کننده دارد باید مواد معینی در قالب استدلال مخصوص ریخته شود. به عنوان مثال. در ظرف «قیاس منطقی» از مقدمات و مصالح گوناگونی که هر یک مدف خاصی را تعقیب می‌نماید استفاده می‌شود که برای بصیرت بیشتر در ذیل مطرح می‌سازیم:

یکم -برهان و قیاس منطقی مقدمات و مواد تشکیل دهندهٌ استدلال باید از امور قطعی و بقینی باشد. چراکه در اقامةٌ برهان. هدف کسب یقین و ایحاد باور در مخاطب است و معمولاً در مسائل علمی و فلسفی

۱ . مصالح. غلط معروف است و صحیح مسالح که سلاح به معنای ابزار می‌باشد و لکن چون لغت صحیح آن‌در نوشتار مأنوس نیست از این رو از غلط فا توت استفاده کردیم.

۰ / دربارهٌ سخن و سخنوری

از این‌گونه قیاسات استفاده می‌گردد. بر خطیب نیز لازم است که در بحث اعتقادی و یا علمی از مقدمات مسلم و قطعی کمک بگیرد تا مجهولی را برای شنوندگان روشن سازد و حقیقتی را منکشف و معلوم نماید. قیاسی که بتواند این مدف را تأمین سازد در اصطلاح فلسفه و منطق «برهان» نامیده می‌شود؛ مثلاً یکی از مجهولات و مشکلات فلسفی بشر, شناخت مبدا جهان است. برای حل این مشکل, گریزی از اقامة دلیل نیست. قیاسی که تشکیل می‌شود باید بر مقدمات یقین آور و بدیهی استوار باشد. بنابراین» می‌گوییم جهان هستی به علّت و مبدا نیازمند است. زیرا هر معلولی علّت می‌خواهد و تصادف و اتفاق نمی‌تواند منشأً پیدایش پدیده‌های متنوع و مکرر باشد - پس بدین دلیل مجموعة جهان هستی نمی‌تواند از اين قانون مستثنا باشد - در نتیحه جهان علّت و مبداً دارد و از آن حابی که دقت و محاسبه و اهداف جزئی در پدیده‌ها و هدف کلی در مجموع عالم دیده می‌شود. بی‌شک آفرندگار جهان نیز باید از عقل و حکمت برخوردار باشد. ملاحظه می‌فرمایید مواد این برمان از مسائل قطعی عقلی

تشکیل یافته است به همین جهت باور آفرین و کاشف حقیقت است:۱

اقسام برهان

برهان بر دو قسم است: برهان لمی و برهان انی.

برهان لمّی: یی بردن به معلول از طریق علت است -به عنوان مثال, اگر در فضای دهکده‌ای که سا کنان آن بیمارن پشهٌ مالاریا مشاهده نماییم خواهیم فهمید که بیماری شایم وحاکم بر این روستاء مالاریاست و یا حرکتی را مشاهده نماییم می‌فهمیم که حرارتی در آن جا هست؛ زیرا هر حرکتی مولد نوعی حرارت است. ا گر خورشید را به وسيلة تلسکوپ در منطقه‌ای

5 ۰ : ۱ ۳ ۰ بلکه شامل علل مادی. صوری و غایی نیز می‌شود. امام علیل3 می‌فرماید: ما ریت میت الا و رأیت اه قبلهٌ و بعده و مَعَهء

۱ برهان, قیاسی است که مقدماتش منحصراً از بقینیات تشکیل می‌شود و از شریف‌ترین انواع قیاسات به شمار می‌رود.

زیرا از نظر ماده و صورت. در نهایت استواری و اتقان است. بنابراین سفسطه بردار نیست. هندسه و ریاضیات نیز از این

باب است و بنابراین» یقین آور و از علوم حقیقی محسوب می‌شود. ۲.برای تة 3 للب ر. ک: محمد رضا مظفن اامنطق. «صناعات خمس». ص ۲۱ ۳۲.

بخش سوم: مبادی و علوم بایسته در سخنوری / ۱۲۱

هیچ چیزی را ندیدم مکر آن که پیش از آن و بعد از آن و همراه آن ذات باری تعالی را مشاهد نمودم. سار قفا تساو از بخوش شا خت معلو زار رفن علت انس برهان ای: عکس برهان لمّی» از معلول پی به علت بردن است؛ مانند کشف بیماری کلیه و کبد از طریق تجزية خون و ادرار و پی بردن به وجود آفریدگار حکیم از راه مطالعة موجودات و پدیده‌های آسمان و زمین و یافتن وحدت خالق از رمگذر وحدت و هم آهنگی نظام حاکم بر جهان هستی. در برهان انی» از معلول به علّت پی می‌بریم. گویی در کنار معلول علّت حضور دارد! ولی رابطةٌ عینی و وجدانی بین آنها نمي‌يابيم. بنابراین. برهان «لمّی» به مراتب شایسته‌تر از برهان «انی» است. علاوه بر این که از علم به علت. علم به معلول‌های مختلف (ولی معین) حاصل می‌گردد؛ در صورتی که از شناخت معلول. علّت واقعی کشف نمی‌شود. چرا که ممکن است معلول, علل مختلفی داشته باشد و انسان فقط بعضی از علل آن را می‌تواند کشف نماید. پس, نمی‌توان از معلول خاص. علّت مشخص و معینی را دریافت نمود؛ مثلاً حرارت. معلولی است که علل گوناگونی دارد از حرکت گرفته تا برق و آتش و خورشید. حتی خوردن بعضی از غذاها نیز مولد حرارت است. یکی از امتیازات طب جدید بر قدیم این است که در طب قدیم تشخیص بیماری از طریق «آنی» صورت می‌گرفت؛ یعنی از بی‌اشتهایی و رنگ چهره و ادرار و نفخ شکم به بیماری شخص پی برده می‌شد در صورتی که طب جدید از راه تجزيةٌ خون و تعداد گلبول‌ها و کشف

میکرب. که علّت واقعی بیماری است. نوع بیماری را تشخیص می‌دهد.

مواد برهان به هر حال» علم منطق گذشته از این که روش شناخت برهان را به ما می‌آموزد تعلیم می‌دهد که مواد برهان نیز به اعتبار انگیزه‌های مختلف تغییر می‌بابد؛ مثلاً اگر مقصود

۱ ما دلیل این که چرا یک شی ء در حد ذاتش معلول است. روشن نیست؛ ولی در برهان لمّی هم علت وجود معلول و معلولیت آن روشن می‌شود و هم علت تصدیق ذهن.

۲ / دربارة سخن و سخنوری

خطیب يا متکلم ایجاد یقین دز ذهن مخاطب است. باید در ساختن قیاس از مواد یقین‌آور استفاده کند تا به هدف نایل گردد.

مقدمات برهان

مقدماتی که در برهان به کار برده می‌شود شش قسم است:

الف) محسوسات: محسوسات. قضایابی هستند که از طریق حواس ظاهری برای انسان حاصل می‌شود؛ مانند «آتش سوزاننده است»؛ «خورشید روشنگر است».

بوعلی می‌گوید:

«محسوسات جزئی برای ما اقدم و اعرف است؛ چه نخستین چیزی که ما دریافت می‌کنیم همان محسوسات و خیالات گرفته شده از محسوسات است سپس به واسطه آنها به کلیات

۱

می‌رسیم».

خواجه نصیر می‌گوید:

«مفتاح ابواب علوم کلی و جزئی» حس است. چه نفس انسانی از ابتدای فطرت تا آن‌گاه که جملگی معقولات اولی و مکتسب او را حاصل شود اقتنای " مبادی تصورات و تصدیقات به توسظ کین تواند کر ۱3

جمله‌ای نیز معروف است که «مَنْ فد حساً قَد فقدٌ علْماً ز آن کش ایک او هش را از دست دهد. به همان میزان» علمی را از دست داده ات #:

با این حال» باید توحه دا شت که محسوسات مبداً برهان نیستند» بلکه قضایای معقولی که عقل از رهگذر حواس ادراک می‌کند مبداً پرهان هستند و در مقدمات برهان قرار می‌گیرند.

ب) مجربات: تحربیات. قضایایی هستند که از رهگذر حواس و تجربیات مکرر به همراه یک قیاس پنهانی. برای انسان فراهم می‌شود و آن قیاس مخفی این است که چون این آثار همواره پس از تحقیق امور معینی پدید می‌آیند و هرگز از آن جدا نمی‌شوند و گوبی از لوازم ۱ دانش نامه علانی, ص ۱۱۳: داب سخن. ص ۲۲۳ و ۲۶ ۲. ۲ پعنی انسان از راه حصواس بسدیهیات و مسعقولات اولی راکسب می‌کند و سپس مبادی تصورات و قصدیقات را

فراهم می‌آورد. ۳ ۰ داب سکن ۲۲۳ و۲۲۶.

بخش سوم: مبادی و علوم بایسته در سخنوری | ۱۲۲

لاینفک امور پیشین هستند پس, این پیوستگی, معلول تصادف و اتفاق نیست. بلکه تجرییّات پیاپی و مداوم نشان می‌دهد که بین اثر و موّثر رابطة علیت برقرار است و بی‌جهت نیست که در پی یکدیگر ظاهر می‌شوند. به عنوان مثال, «آنتی بیوتیک. در درمان بیماری چرکی مور است»؛ «سکنجبین, بر طرف کنندهٌ صفراست»؛ «آهن» هادی حرارت است» و این خاصیت‌ها پیوسته به دنبال هر کدام نمایان می‌شوند. در نتیجه. از آثار قطعی آنها هستند و می‌بینیم که علمای منطق بر خلاف پندار بعضی از غربی‌ها به تحربه توجه دقیقی مبذول می‌دارند و قضایای تجربی را یکی از مبادی برهان می‌دانند و معتقدند در پیدایش احکام تجربی. حس و عقل هر دو دخالت دارند.! خواجه نصیرالدین طوسی در شرح ۱شارات می‌فرماید: «الوقوع المتکرر علی نهج واحدة لایکون اتفاقیا؛ فاذن هو نما یستند اٍلی سبب».

«تجربه نیازمند دو چیز است: یکی مشاهدة مکرر و دیگر قیاس مخفی. و این قیاس بدین صورت است: حدوث مکرر یک نوع پدیده به شکل و روش واحد نمی‌تواند بر اساس صدفه و اتفاق باشد؛ مانند موالید انسان که بهگونة مکرر و بر طبق شکل و اندام واحدی صورت می‌گیرد. زیرا در تصادف. تکرار و تعدد نیست. هنگامی که یک امری به‌طور یکسان و پیوسته تکرار شد بی‌شک سبب و علّت معینی داره هر چند حقیقت آن علّت بر ما روشن نباشد. پس, و ۱ حاصل می‌شود». ۲

ج) اولیات: اولیات یا بدیهیات اولیه و ضروریات قضایایی هستند که در ابتدای امر مورد تصدیق و باور عقل قرار می‌گیرند. در این‌گونه قضایا به مجرد این که ذهن موضوع و محمول را تصور کند به نسبت حکمیه یقین پیدا می‌کند؛ یعنی تصور اجزای قضیه. موجب روشن شدن حکم و یقن به آن می‌گردد؛ مانند این که «کل از جزء خود بزرگ‌تر است» یا «اجتماع نقیضین و ارتفاع آن غیر ممکن است». اين قضایا از مستقلات عقلی هستند و ذهن انسان بدون و انوا مه

اولیاتی که در ریاضیات مطرح می‌گردد «اصول متعارفه» نامیده می‌شود؛ مانند جدول

۱ دانش نامه علانی ص ۰۱۱۳ ۳ .سح اشارات» ج ۱ ص ۱۷ ۲؛ دانشنامه علانی ص ۰۱۱۳

۱۳۴ | درباره سخن و سخنوری

ضرب «فیثاغورث» یا «عدد پنج از عدد دو بزرگ‌تر است». حل معادلات بر قضایای بدیهی مبتنی است. بنابراین. هر قضیه‌ای نیازمند به اثبات نیست. بلکه یک سلسله از قضایا برای عقل بدیهی و روشن است و از اصول متعارفه شمرده می‌شود.

د) متواترات؛ یکی از مواد قباس «متواترات» است و آن فضایایی است که به وسبلة شهادت عدهٌ بی‌شمار و نقل افراد بسیار برای انسان بقین ایجاد می‌کند و امکان تبانی بر دروغ را تا حد صفر کاهش می‌دهد. وجود بوعلی سینا و پاستور از متواترات تاریخی است و هم‌چنین کعبه. خانهٌ خدا برای کسانی که مشرف نشده‌اند از مسائل قطعی و انکارناپذیر است. زیرا به‌طور متواتر شنبده‌اند.

م) قضایای حامل قیاس: یکی از موادی که در برهان به کار برده می‌شود. قضایایی است که قیاس آنها با خود آنهاست؛ مانند «عدد ۲ نصف ۴ است». این نوع قضایا گرچه در آغاز امر بدیهی به نظر نمی‌رسند. ولی به حدٌ وسطی مجهز هستند که هیچ ذهنی از آنها غفلت ندارد.

و) حدسیات: منظور از حدسیات معنای متداول آن نیست؛ زیرا حدس به معنای «تخمین و احتمال» یقین آور نیست. بلکه در اصطلاح منطق مقصود قضایایی هستند که در اثر تجربه و مشاهدهٌ مکرر استنباط می‌شوند و یقین تولید می‌کنند. کليةٌ تجربیات علمی از این دسته هستند؛ مانند «ماه از خورشید نور می‌گیرد». این قضیه» مولود دقت‌های نجومی است و دارای قیاسی است؛ بعنی اگر اختلاف قرب و بعد از خورشید. امری تصادفی بود. پیوسته ماه از خورشید نور نمی‌گرفت. پس انسان تیزبین و با ذ کاوت می‌فهمد که اختلافات قرب و بعد امری طبیعی و همیشگی است و اگر حادثْة اتفاقی بو نور ماه با آفتاب ارتباط پیدا نمی‌کرد و به‌طور قطع. در طول تاریخ بر وضعیت و شرایط یک‌نواخت باقی نمی‌ماند. پس باید ماه از خورشید کسب نور نماید.

مواد شش گانة فوق از قضایای یقینی به شمار می‌روند که در قالب برهان ريخته می‌شوند. لبته مقدمات برهان را شرایطی است؛ مانند این که قطعیت داشته باشد؛ در طبع و عقل, از نتایج. اقدم و اسبق باشد؛ از نظر عقلانی از نتبحه شناخته شده‌تر و اعرف باشد؛ با نتیحه تناسب داشته باشد؛ از ضروریات باشد و کلیت داشته باشد. در این مختصر نمی‌توان اين موارد

را تشریح کرد.

بخش سوم: مبادی و علوم بایسته در سخنوری / ۱۲۵

دوم - جدل و مناظره

اگر هدف. مغلوب کردن و ابطال نظريةٌ مخالف باشد که در نتیجه. وی به تسلیم وادار شود. آن را استدلال جدلی می‌نامند. بدین صورت که گوینده سوّالاتی را مطرح می‌سازد تا ناخودآگاه پاسخ دهنده را به بن بست بکشاند و در برابر نظرية خود خاضع گرداند. بنابراین فن جدل مجموعه‌ای از قواعد و اصولی است که طریقهٌ مجادله را می‌آموزد برای یل بدین مقصود لازم نیست که از امور بقبنی استفاده شود بلکه باید مواد استدلال» مورد قبول دو طرف تخاصم باشد. خواه ذاتاً بقینی باشد با نباشد. بنابراین» اگر فقط مقبولیت عمومی داشته باشد و با مورد قبول مخالف باشد کافی است و قبلاً گفته شد که محادلة «لحسن» مود تا وید قرآن است؛ زیرا بعضی از افراد حز از طریق محادله در برابر حق خاضم نمی‌شوند. در فرهنگ اسلامی نمونه‌های زیادی از «محادلهٌ لحسن» وحود دارد که به تعدادی از آنها اشاره می‌کنیم:

۱. در محلس متاظره‌ای که مأمون برای علمای مذاهب تشکیل داده بود و حضرت رضالد به عنوان نمایندهٌ مسلمانان در آن محفل شرکت فرموده بود. امام #8 با پاپ اعظم در «الوهیت»" یا عبودیت حضرت عیسی به بحث و گفتگو پرداختند. حضرت دید که وی تغییر داد و از طریق مجادلة احسن وارد مذاکره شد و چنین فرمود: «عیسی مسیح از هر جهت بلند مرتبه بوده اما فقط یک عیب داشت که بر خلاف دیکر پیامبران به عبادت و نبايش علاقه‌ای از خود نشان نمی‌داد!؟»

پاپ اعظم با کمال تعجب گفت: «اين سخن از حناب عالی عجیب و غبر منصفانه ات زیرا زهد و عبادت حضرت مسیح زبانزد خاص و عام یت و او از همه و عابدتر بود».

حضرت بلافاصله فرمود: «ا گر حضرت عیسی از همه عابدتر بود بفرمایید که چه کسی را عبادت می‌کرد؟ معبودش که بود؟ آیا عبادت دلیل بر عبودیت و بندگی نیست؟ آیا عبودیت

۱ مسیحیان کاتولیک برای حضرت مسیح مقام «الوهیت» قائلند و تثلیث از این عقیده ناشی می‌شود.

۶ / درباره سخن و سخنوری

دلیل بر عدم الوهیت وی نیست؟ پس, عیسی بندة خداست».!

به این ترتیب. امام هشتم: با استفاده از عقيدهٌ مقبول و مجادلة احسن وی را محکوم نمود. ۲. یکی از دانشمندان الهی» با گروهی به سیاحت پرداخت. در بین آنها فردی بود که گرایش‌های مادی داشت و بر این عقیده که جهان خود به خود پدید آمده است همواره لحاتهت هی که بش ازرطی سافت یه یکسا یمان کل یکین آلیی کف ی ها مد که باد و طوفان چه ساختمانی در این جا ساخته است!»

مادی گفت: «مگر باد و طوفان می‌تواند چنین عمارتی را وش

الهی گفت: «چه اشکالی دارد؟»

مادی گفت: «باد و طوفان عقل ندارند و قادر به نقشه کشی ساختمان نیستند. ولی این عمارت بیانگر این است که انسانی عاقل و مهندسی لایق آن را ساخته و پرداخته است».

الهی گفت: «اگر نمی‌شود این ساختمان روی تصادف و اتفاق و یا با سیل و طوفان ساخته شود پس چگونه ممکن است این کاخ مجلل آسمان با آن همه ستارگان ثابت و سیار بدون مبداً عاقل و حکیمی خلق شده باشد؟» بی فکر طبیعت ساخت این عالم لا تحصی بی فکر نمی‌سازد یک خانه چرا دمقان؟

بدین وسیله او را محکوم نمود.

۳. مجادلة حضرت ابراهیم 3 با طاغوت زمان, نمرود خیره سر نیز از باب مجادله احسن است:

«أَلم تر ای الْذی حاحٌ ابراهیم فی رَیّه آن آتاه له الملک لذ قال راهيم رب اذی یحیی و ببیت؟#؛" آیا توجه نکرده‌ای به آن کسی که با ابراهیم در مورد ۳ به مخاصمه پرداخته بود آن‌گاه ابراهیم گفت: پروردگار من آن قدرتی است که زنده می‌کند و می‌میراند. نمرود در پاسخ گفت: : من هم زنده می‌سازم و می‌میرانم . آن‌گاه دستور داد یک زندانی را اعدام کردند و یک نفر اعدامی را آزاد ساختند.

۲ بقره(۲) یه ۲۵۸.

بخش سوم: مبادی و علوم بایسته در سخنوری / ۱۲۷

حضرت ابراهیم: دید نمرود از روش منطقی استفاده نمی‌کند و به سفسطه و مجادله می‌پردازد. شیوه را تغییر داد و گفت: فان الله یأتِ بالشمس من المشرق فأت بها من المغرب فبهت الذی کفر و اه لا یهدی القوم الظالمین#؛! خداوند خورشید را از مشرق طالع می‌سازده اگر راست می‌گوبی تو از مغرب پدیدار ساز.

(نمرود) کافر مبهوت شد و خداوند قوم ظالم را هدایت نمی‌کند.

اشتراک و امتیاز خطابه و جدل

جدل با خطابه در سه امر مشترکند:

۱ نداشتن موضوع خاص. همه معارف بشری قابل جدل و خطابه است.

۲. اقناع و غلبه بر مخاطب. هر دو فن, شنونده را قانم و متقاعد می‌کنند؛ منتها یکی اسکات می‌کند و دیکری اقناع به اضافة ترغیب.

۳ وحدت در مواد قضایا. هر دو از مشهورات و مقبولات تشکیل می‌شوند. عامل امتیاز غبن غام استرا که استت:

موارد جدایی خطابه و جدل نیز دقیقاً در همان سه چیز است:

. خطابه به مطالب علمی که هدف آن کسب یقین باشد تعلق نمی‌گیرد. اصولا به کار بردن روش خطابه در مسائل علوم یقینی نامأنوس و احیاناً نارواست. زیرا مخاطب در این مواره عموم مردم نیستند. بلکه افراد متعخصص و مشخصی منظور نظرند. البته کاربرد جدل در مطالب علمی, به منظور غلبه بر خصم و یا به قصد تعلیم و تعلم مانعی ندارد از این رو برای خطیب جایز نیست که برمان علمی را مانند براهین ریاضیء هندسی و جبر و مقابله در فن خطابه برای «اقناع» به کار گیرد بر خلاف مجادل.

۲ غابت حدل, اسکات خصم و هدف خطابه اقناع اوست.

۳ مواد قضایا در خطابه مشهورات ظاهری است. ولی مواد جدل مشهورات حقیقی. اين نکته قابل ذکر است که صورت‌های مختلف جدل از قیاس و استقرا تشکیل می‌گردد. ولی

۱ سره (۲) آیذ ۲۵۸.

۱۳۸ / دربارة سخن و سخنوری

خطابه غالبا به قیاس و تمثیل اتکا دارد و گاهی هم از استقرا بهره برداری می‌شود.

جدل و مجادله چیست؟ فیلسوق و لغوی قرن پنجم هجری راغب اصفهانی جدل را مباحثه بر اساس گفتار ستیزی و غلبه بر طرف مقابل می‌داند و می‌نویسد: الجدل المفاوضة علی سبیل المنازعة و المغالبه, أصله من جدلت الحیل. أي آحکمت فتلی؛۱ جدل عبارت است از: مباحثه بر اساس گفتار ستیزی و غلبه بر مقابل و ريشة آن از «جدلت الحبل» است؛ یعنی رشته‌اش را محکم تاباندم. چنان‌که دیده شد مجادله از ريشة «جدلت الحبل» گرفته شده و به معنی محکم تاباندن است؛ زیرا هر کدام از طرفین مجادله گر می‌کوشند تا دیگری را از عقیده‌اش برگرداند و او را در پیچ و خم استدلال تابانیده و به زمین بزند. ابوالبقاء در کتاب کلیات می‌گوید: «جدال یعنی شخصی مدعای طرف مقابل را با دلیل و یا شبه دلیل دفع کند و این جز با منازعه 9 در اصطلاح منطقی‌هاء جدل (یکی از صناعات خمس) عبارت است از: ملکه و قدرتی که انسان توانایی پیدا می‌کند بر اقامةٌ حجت به وسیلةٌ مقدماتی که از مسلمیات و یا مشهورات ظاهری ترکیب یافته که طرف مقابل را به پذیرش وادار می‌سازد.

علل احتیاج به جدل

یکم ‏ انسان در زندگی اجتماعی, گاه به گاه با اندیشه‌ها و آرای گوناگون و متضادی برخورد می‌کند و نمی‌تواند از کنار آنها بی‌تفاوت بگذرد و به صحت و سفم آن نیندیشد. به‌ویژه مبلغان مذهبی و روشنفکران متعهد و دلسوز باید با چنین افرادی که اندیشه‌های انحرافی خویش را بر اساس جدل و شبهه افکنی نشر می‌دهند. به مقابله برخیزند و اگر سخنشان حق است. بپذیرند و اگر نادرست است. با استدلال روشنگری نمایند و نقاط ضعف

۱ راغب منردات مادة «.حدل».

بخش سوم: فبادی و علوم بایسته در سخنوری | ۱۲۹

و احیاناً خطر را بنمایانند و در صورت لزوم به یاری جدال احسنء بیدارشان سازند و اگر نشد» بینی سفسطه گران را مه خاک مالند و آثار تخریبی افکارشان را خنثی کنند. استفاده از چنین شیوه‌ای از آن روست که نمی‌توان همگان را با برهان منطقی قانع ساخت. زیرا هر مساأله‌ای برهان و مخاطب خاصی را می‌طلبد و بیشتر افراد در اجتماع دلیل منطقی را در نمی‌پابند و از راه جدل تأثیر می‌پذیرند و از همین رهگذر باید روشن شوند.

دوم - در هر موضوع جنجالی و اختلافی حقیقت یکی بیش نیست بنابراین وقتی حق با گروهی و با شخصی باشد طرف مقابل به سفسطه و مجادله روی می‌آورد. متفکران متعهد در برابر این آشفتگی‌ها ناگزیرند از مجادله برای اقناع و یا اسکات استفاده نمایند.

سوم - بیشتر مردم اگر مقدمات استدلال از مشهورات رایج در میان آنان نباشد از درک استدلال باز می‌مانند. وانگهیء, هدف محادله گران غالبا الزام مخالف در پرابر انظار مردمان است پس ناگزیر باید از مقدمات مشهور و مأنوس در میان مردم به شیوهٌ جدل, استفاده شود.

چهارم - هر شخصی در مسائل اختلافی نمی‌تواند بر اثبات ادعای خود استدلال منطقی اقامه نماید. اشنایان به دلایل منطقی بسیار اندکند. از این رو غالبا به حدل متوسل می‌شوند. مبلغ و سخنور و روشنفکر ناگزیر باید جدل را بشناسند و از طریق جدال احسن» چنین افرادی را اقناع سازند و به حق‌پذیری وادارند و اگر از طریق مجادله عده‌ای تحت تأثیر قرار گرفته‌اند با محادله احسن راهنمایی شوند.

پنجم - جدل, اسلوب دیگری از دلیل است. چرا که در برهان منطقی اعتماد تنها بر مقدماتی است که آدمی را به حقیقت مطلق می‌رساند. ولی در جدل از مقدماتی بهره می‌برند که از منظر محادله گر از مسلمیات و مقبولات است. خواه واقعیت داشته باشد یا نداشته باشد.

تمایز دیگر در این است که قوام مجادله بر دو شخص و یا دو گروه است. ولی برهان منطقی برای آموزش دیگران و رسانیدن آنان به حقیقت است.

ششم ‏ در قباس منطقی تنها باید به اشکال چهارگانة معروف متمسک شد و منطقی نمی‌تواند در مقدمات آن تصرف کند. اما در جدل این‌کونه نیست و می‌توان مقدمات را پس و پیش کرد و از مقبولات مجادله کننده بهره جست و اگر لازم باشد بعضی از مقدمات حذف

می‌شود و با لواحق قیاس و سایر دلایل نیز درهم می‌آميزد.

۰ / دربار؟ سخن و سخنوری

بنابراین. جدل یک سلسله قواعدی است که مجادله گر به کمک آنها می‌تواند دلیلی را برای نفی و اثبات مدعایی اقامه کند البته. از طریق مقدماتی که نزد عموم مردم و یا از دید طرف مقابل» مقبول و قطعی تلقی شده باشد.

از این رو مجادله کننده باید بر مسلمیات مخاطبان و عقاید طرف مقابل تسلط کامل داشته باشد. دارای حضور ذهن و قدرت ارتجال و حاضر جواپی نیز باشد. طلاقت زبان, روانی بیان» تسلط بر اصطلاحات روز و عبارات زیبا و به‌روز. هم‌چنین محفوظات و معلومات بسیار داشته باشد. به خصوص در موضوعی که مجادله صورت می‌گیرد. تکیه بر نقاط اختلاف و توافق» رعایت اصل صداقت. عدالت و انصاف در طی محادله و آموختن شرایط محادلهة احسن. از ابزارها و لوازم مجادله گرانی است که می‌خواهند از حق حمایت کنند که اگر این شرایط را نداشته باشند جدال آنها به زیان حقيقت تمام می‌شود.

با توجه به اهمیت جدل در سخنوری و تبلیغ و ضرورت شناخت قواعد آن و خطرهای جدال غیر احسن و شیوع گفتار ستیزی در جامعه به ویژه در میان رجال سیاسی و خانواده‌هاء بر آن شدیم بحت مبسوطی را تقدیم نماییم تا سخنوران با تمام ابعاد آن آشنا شوند و مردم را به مجادلة احسن راهنمایی نمایند و خود نیز در مقام سخن از صراط حق منحرف نشوند. از این رو نخست شرایط محادله گران را بیان می‌کنیم آن‌گاه به مجادله از منظر کتاب و سنت و

سایر مسائل آن می‌پردازيم.

شرایط مجادله ۱. آگاهی بر مسلمیات مخاطب و تسلط بر عقاید طرف مقابل؛ ۲ حضور ذهن و قدرت ارتجال و حاضر جوابی؛ ۳. آشنایی با موازین مجادله, که در آن فن مطرح گردیده است؛ ۴ طلاقت زبان و روانی بیان؛ ۵ تسلط بر اصطلاحات روز و جمله بندی‌های مناسب و زیبا؛ ۶ رعایت اصل صداقت. عدالت و انصاف در محادله؛ ۸ تکبه بر نقاط اختلافی نه نقطه‌های توافق. مگر مصلحت حلسه مقتضی باشد؛

بخش سوم: مبادی و علوم بایسته در سخنوری / ۱۳۱

٩‏ آموزش شیوه‌های مختلف نیکوترین محادله و استفادهٌ بهینه از این روش‌هاء چرا که از

جدل و مجادله در کتاب و سنت

جدل با مشتقاتش در موارد مختلفی در قرآن به کار رفته است. از مجموع مصادیق و مضامین آنها چنین بر می‌آید که مجادله به صورت کلی از منظر قرآن نامطلوب است؛ زیرا در قرآن اهل جدل به شکل کلی مورد نکوهش قرارگرفته‌اند. البته گاهی مجادله ضرورت پیدا می‌کند. چون نمی‌توان مجادله گران را به حال خود رها نموده که در این صورت هم خود را گمراه می‌سازند و هم دیگران راء همان‌گونه که آموزش سحر و جادو برای ابطال سحر و نجات مسحور ضرورت دارد و در غیر این صورت مطلقاً حرام است. از دیدگاه قرآن تنها

خطر های مجادله یکم - پیامبر فرمود: ما آوتی الجدل قوم الا ضلوا؛۱ به هیچ قومی روحبة محادله داده نشد؛ مکر این که گمراه شدند. در حدیت دیکر قرمود: ما ضل قوم الا آوئقوا الجدل؛ ۲ هیچ ملتی گمراه نشد مکر این که روح محادله در میان آنها رایج گردید. بنابراین» یکی از عوامل گمراهی ملت‌ها رواج مجادله در میان آنهاست. از سوی دیگر آ گاهان حامعه نمی‌توانند در برابر محادله گران تماشاگر باشند و سکوت کنند؛ بلکه باید به چاره جویی بپردازند. قرآن کریم حتی جدال بر سر حقایق دینی را به گونة مطلق ممنوع نساخته است. بلکه جدال‌های ناروا را جایز ندانسته است. این نوع مجادله‌ها نیز اشکال و

۱ . الدرالمنتور» ح ۱ص ۱٩‏ ۲. ۳۲ ۰ بحارالا نوا ح ۲ ص ۰۱۲۸

۱۳۲ / دربارهٌ سخن و سخنوری

انواع مختلفی دارد و مصادیق گوناگونی پیدا می‌کند که از نظر قرآن و سنت. تنها مجادله به شیوه احسن مطلوب است که با شرایط خاصی مصداق پیدا می‌کند. در روایات نیز بدین مسألة مهم اشاره شده است که در پی. احادیثی را ذکر می‌کنيم: حدیث ۱ در حدیث دیگر فرمود: لا یستکمل عبد حقيقت الایمان حتی یدع المراء والجدال, و ٍن کان محقا؛! حقیقت ایمان هیچ بنده‌ای کامل نمی‌شود مکر آن که جدال و مراء را ترک نماید گرچه حق با او باشد. پ ۳ ۹2 را از ین می‌برد ۳ مطالبه در اين نوع هب لاش ۳0 از طرفین برای غلبهة بر دیگری است و بی‌شک. خصلت برتری جویی پاية اصلی و عامل اساسی دشمنی‌ها و حدایی‌هاست». حدیث ۳ - رسول اکرمع فرمود: ان ما نهاني عنه ربي عزوجل عبادة وان و شرب الخمر و ملاحات الرجال؛ از اولین چیزهایی که پروردگارم مرا نهی کرد یکی بت‌پرستی بود و دیگر خوردن شراب و سوم مخاصمه و جر و بحث با افراد. حدیث ۴ - رسول رحمت فرمود: «من خانه‌ای در قسمت پابین و میانه و ببخش علیا و بالای بهشت برای کسی که مجادله و مراء را ترک نماید, تضمین می‌کنم». ۲ حدیث ۵ خاتم پیامبران فرمود: هر کس چهار عمل را بر عهده گیرد من چهار خانه در بهشت برایش تضمین می‌کنم: ۱ من آنفق ولم یخف فقرا « کش که اقا نایک و از قعز تترسته ۲ اتضتف لاس من نفسه؛ و با مردم با انصاف رفتار نماید؛ ۳. و افشاء السّلام في العالم؛ و با آشکار گفتن سلام اين سنت نیکو را در جامعه رایج و معمول سازد؛ ۴. و ترك المراء ولوکان محقا؛ و مراء را ترک گوید گرچه حق به جانب او باشد.

ِ. مححةالبیضا ح ۵ ص‌ ۳4۸

مس سا مت سا

بخش سوم: مبادی و علوم بایسته در سخنوری / ۱۲۲

حدیث ۶- آورح التاس من ترك المراء و کان محتاء : پرهیزگارترین مردم کسی است که مراء را ترک گوید گرچه حق با او باشد.! حدیث ۷ - امام صادق 12 از پدرانش باه از رسول خداعٌِ روایت فرمود: ان من التواضع آن یرضی الرجل بالمجلس دون المجلس, و آن یسلّم علی من یلقی. و آن یترك المراء» و ان کان محقاء ولا یحبٌ آن یحمد علی التقوی؛؟ از نشانه‌های تواضع این است که انسان وقتی که وارد جلسه‌ای شد هر جا که خالی بود بنشیند و هیچ نقطه‌ای برایش اهمیت نداشته باشد. با هر کس که ملاقات و برخورد کرد سلام کند و مراء و جدال را ترک گوید گرچه حق با او باشد و دوست نداشته باشد که او را به تقوا و ایمان بستایند. حدیث ۸ - از ابوجعفر امام باقرثة روایت شده است: لا تخاصموا الناس؛ فان الناس لو استطاعوا آن یحبّونا لبون" با مردم در بارةٌ محبت ما به بحث و جدل و ستیزه گویی نپردازید. زیرا اگر مردم بر محبت ما قدرت و استطاعت پیدا کنند قطعاً ما را دوست خواهند داشت. حدیث ٩‏ - معلم بزرگ اخلاق امام علی 4 می‌فرماید: اياکم والجدال؛ فانه یورث الشك فی دین الّ؛۳ از جدال و گفتار ستیزی پرهیز کنید؛ زیرا باعث شک و تردید در دین الهی می‌شود. حدیث ۱۰ - پیامبر اکرمعَ فرمود: ۱ ذروالمراء؛ فانه لا تفهم حکمته ولا تمن و 9 فیبراخ زا تتر کب نفد زیر سکمت و مضلعت او فهده تم ود وار فعتهاش کسین

در امان نمی‌ماند.

. همان.

, همان ص ۲۱۳۱ ۱۳.

. همان ص ۰۱۳۲

. همان ص ۱۳۸ وج ۱۰.ص .٩۴‏ . همان ص ۰۱۳۸

۴ / دربارة سخن و سخنوری شاید بدین جهت مراء در تمام اشکالش در اسلام جایز نیست که حکمت آن به دست نمی‌آید و فتنه و اختلاف به بار می‌آورد. حدیث ۱۱ - پیامبر اکرمع فرمود: من ترك المراء و هو محق, بني له بیت في آعلی الجنة. و من ترك المراء و هو مبطل یبنی له بیت في ربض الجنة و قال: ما ضل قوم الا آوثقوا الجدل؛! کسی که مراء را ترک کند و حق به جانب او باشد برای او در قسمت بالای بهشت خانه‌ای ساخته می‌شود و هم‌چنین اگر کسی که بر باطل است. مراء را رها کند. (به یُمن این کار. چون حرامی را رها کرده) خانه‌ای برای او در بخش پایین بهشت ساخته می‌شود. هیچ ملتی گمراه نگردید مکر این که به جدال روی آوردند. حدیث ۱۲ -گروهی از اصحاب (ابودرداء و ابوامامه و وائل و انس بن مالک) نقل می‌کنند: رسول اکرم روزی بر ما وارد شد؛ در حالی که ما در امری دینی با هم به جدال و مراء مشغول بودیم پس چنان خشمگین شد که تا کنون این‌گونه حالت را از او ندیده بودیم. آن‌گاه فرمود: «قبل از شما قومی بودند که با همین جدال‌ها هلاک شدند. مراء" را ترک کنید. چون موّمن مراء و جدال نمی‌کند. مراء را ترک نمایید. زیرا مراء کننده موجبات بدبختی خود را کامل ساخته است. مراء را واگذارید. چون من چنین کسی را در قیامت شفاعت نمی‌کنم. مراء را ترک کنید. برای این که سه خانه در بالا و میانه و پایین بهشت برای ترک کنندگان آن» در صورتی که حق به جانب آنها باشد. تضمین کرده‌ام. چون اولین چیزی که پروردگارم پس از بت‌پرستی مرا از آن نهی کرد. مراء بود».۲ حدیث ۱۳ - جابر جعفی می‌گوید: از امام صادق شنیدم که می‌فرمود: «گروهی بر پدرم وارد شدند و نزاع و جدالی که با مردم کرده بودند. عیناً برای او بازگو ساختند. پدرم فرمود: آیا به کتاب خدا آشنایی دارید و ناسخ و منسوخ آن را می‌شناسید؟» جواب دادند: خیر.

فرمودند: «پس چرا در مورد چیزی که نمی‌دانید با مردم به نزاع می‌پردازید؟ نمی‌ترسید که در

۱ همان. ۲ مراء به معنای بگو و مگو و جر و بحث کردن است که هدف. غلبه بر طرف مقابل و اقناع حس خودخواهی است.

بخش سوم: مبادی و علوم بایسته در سخنوری | ۱۲۵